Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Business
Society & Culture
Health & Fitness
Sports
Technology
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Podjoint Logo
US
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts221/v4/39/f6/2b/39f62b5b-5eee-8b50-af92-f9f3b8568425/mza_13367107923524173136.jpg/600x600bb.jpg
جن برده (تاملات فلسفی)
علی سهرابی
40 episodes
6 days ago
اینجا قرار بود بخش دومی از یک سه گانه داستانی باشد، اما نشد. نشد‌که حقیقتا فشار افسردگی در زمانی که این متن آغاز می شد به حدی بود که توانایی کنترل متن و‌ در چهارچوب داستانی درآوردنش نبود. این شد که سراسر متن شد بخش هایی پراکنده و گاه نامرتبط که بیش از آنکه ساختار داستانی داشته باشد، خودنوشتی بیمارگونه است -توجه : مناسب بالای سی سال- گروه تلگرامی (جن برده) بحث آزاد : https://t.me/+oOgQwQz59t85M2Nk
Show more...
Books
Arts
RSS
All content for جن برده (تاملات فلسفی) is the property of علی سهرابی and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
اینجا قرار بود بخش دومی از یک سه گانه داستانی باشد، اما نشد. نشد‌که حقیقتا فشار افسردگی در زمانی که این متن آغاز می شد به حدی بود که توانایی کنترل متن و‌ در چهارچوب داستانی درآوردنش نبود. این شد که سراسر متن شد بخش هایی پراکنده و گاه نامرتبط که بیش از آنکه ساختار داستانی داشته باشد، خودنوشتی بیمارگونه است -توجه : مناسب بالای سی سال- گروه تلگرامی (جن برده) بحث آزاد : https://t.me/+oOgQwQz59t85M2Nk
Show more...
Books
Arts
Episodes (20/40)
جن برده (تاملات فلسفی)
سی و‌نه : مرگ وارد می شود

بعد می بینیم همان ایدئولوژی که قرار بود آدمها را در گروه بیاورد که غریبگی کم شود، آدمها را به هزاران خرده گروه غریبه تقسیم‌می کند ... چه بسا آن قدر این خرده ایدئولوژی ها ریشه می دوانند که حتی یک آدم را چند بخش می کنند و‌آن آدم با خودش هم غریبه می شود ..

Show more...
11 months ago
14 minutes 46 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
سی و‌هشت : دستگاه تحلیلی بقایی

اما اگر افراطی‌وار کلا چیزی به اسم انتخاب و‌اختیار را از انسان منفک‌کنیم‌‌‌ و‌بگوییم این توهم انتخاب ناشی از تضارب احتمالهای پارامترهای بسیار متعددی است که در نقش گیری آن ها شکل می گیرند و حتی همین فکری که هم اکنون از سر من می گذرد ، جالب ترین نتایج را به دست می آوریم

Show more...
1 year ago
10 minutes 14 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
سی و هفت : آنیمای درون‌من

پس آنیما هم باید در درون باشد. اگر چیزی در بیرون باشد باید نحوی به درون بیاید. آن کودک هم باید بازیهایش را در درون خودش می جست، شرابش را لمسش را ... درون کودک آنیمای درون ... حق دارند آدمها که این قدر دنبال روح هستند. آدمی برای اینکه خودش را بشناسد هم باید خودش را درونی کند

Show more...
1 year ago
6 minutes 2 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
سی و شش: روباه یا خارپشت

یک جمله از آرخیلوخوس نقل شده که خارپشت یک راز یزرگ را می داند وروباه رازهای کوچک متعدد . آیزا برلین در کتاب خودش در این جمله کلمه راز را به کلمه چیز مهم تغییر داد و از آن تعبیر کاملا متضادی گرفت. همه راه افتادند که خارپشت شوند. یک دانش خیلی عمیق ، یک رابطه خیلی عمیق ، یک توانمندی خیلی عمیق... اما آیا واقعا خارپشت ها ماندند و روباه ها از بین رفتند؟

Show more...
1 year ago
4 minutes 37 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
سی و‌پنج : من و‌ اجداد‌ نئاندرتال

آیا اصلا باید درباره این چیز ها فکر کرد ؟

Show more...
1 year ago
3 minutes 27 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
سی و‌چهار : پرواز از فراز آشیانه ضحاک
مک مورفی در دیوانه از قفس پرید خیلی فرد آگاهی نیست، اما در بیمارستان روانی که تحت تسلط پرستاری تمامیت خواه و روان پریش است، آگاهی او نسبت به تمام افراد آنجا بالاتر است. او تمام قد در برابر پرستار می ایستد و در نهایت پرستار ، به عنوان نماد قدرت حاکم بر آمده از جامعه، در برابر این آگاهی می ایستد و در نهایت او را از این آگاهی محروم می کند. اما به غیر از سبک مک مورفی، یک سبک دیگر از نمود آگاهی هم هست.
Show more...
1 year ago
12 minutes 58 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
سی و سه : پنیسیلین سخن می گوید
ما با دنیای درون خودمان تعریف می شویم و دنیای درون ما با ترس هایمان. مهم نیست که چه قدر پیچیدگی تفکرات ماست یا چه قدر ساده لوحانه به دنیا می نگریم. ما میبینیم که روزی تمام می شویم و این ترس ما را می برد به سوی انگیزه بقا... کلا تکامل داروینی ، بر مبنای بقاست. اگر در ژنوم های گونه ، ژنهای بقا وجود نداشت، من اصلا به وجود نمی آمدم و باقی نمی ماندم. ترس یعنی این تناقضی که می دانم تمام خواهم شد با وجود آنکه در تمام ساختار من بقا اولین اصل است.
Show more...
1 year ago
5 minutes 25 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
سی و‌ دو : وقتی شکستن‌تخم مرغ مسری می شود
آنچه در جامعه تفاوتهای افراد خاص می توانست ایجاد کند و توانمندی ویژه به وجود آورد، در آدمی، گوشه های تیز و سائق های نامتعادل ، می توانست به افرادی منجر شود‌که گونه های نادر خویشند ، اما چیزی که جامعه اهدا می کند، در پس امنیت و‌رفاه نسبی، از بین رفتن تمام تنوع ها و استعدادهای خاص است، به بهانه اینکه امنیت در برابر رفتارهای مخرب ، با ساده سازی شرایط زیستی و‌ یکسان سازی الگوهای رفتاری به دست می آید
Show more...
1 year ago
3 minutes 19 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند سی و‌یک : کلاه دترمینیست ها و شامپانزه های متمدن
همه ما با کلاه هایمان انتخاب می کنیم ، شاید هم با کفشهایمان ، ولی قطعا با فکرمان نه ! بعد هم با تمام‌قوا می چسبیم‌به انتخاب خودمان ، انگار این انتخاب بخشی از هویت ماست، که هست ... واقعا هست ... یک‌روز انتخاب می کنیم‌که برنامه‌نویس شویم‌و‌بعد می بینی سی سال است برنامه‌نویسی می کنی ... برنامه نوسی می شود بخشی از هویتت، وجودت حتی یک سینما رفتنت هم می شود سینما رفتن یک برنامه نویس ... آنچنان می چسبی به این انتخابت که انگاز این خودت است ...
Show more...
1 year ago
5 minutes 22 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند سی: ۲۱ درس شراب برای آگاهی
اغلب ما از شرم آگاه می شویم و از خود بودنمان دور می شویم، اما در حالتی ما به شرم آگاه می شویم و‌از شرم‌دور می شویم .. از اینکه چه کسی چه فکری کند ، از اینکه چه می شود ... از چقدر ها ، چرا ها ... از پاسخ دادن به خود ... ما آدمها، حتی آن بی خدایانمان ، یک‌خدایی در درون داریم که هی می پرسد چرا ؟ انگار یک قاضی نشسته و در روز جزا یی که از هم الان شروع شده مشغول محاکمه است ... اما شراب این خدا را ساکت می کند . مرز ها را می شکند ، عذاب وجدان‌ها را ، تناقض ها را ... اینکه به عقوبت ها فکر کنی ... می شود‌که‌خودت بشوی ، بند آخرت و‌جامعه و‌خانواده و‌ حتی خودت را بریزانی ... می شود بشوی خودت . آن شرابی که صائب از آن‌می گوید اما چیز دیگریست ، این شراب با زایل کردن آگاهی از خود ترا آزاد می کند ، و آنی که صائب می گوید‌خود آگاهی است به خود. اما این آگاهی هم‌مثل شراب زنجیر پاره می کند . می بینی شده ای حلاج که روزه می شکنی که دلی نشکند... اما جامعه از این‌ زنجیر بریدن‌ها بیزار است ، دین‌هم‌همینطور . همانقدر که شراب با دین در ستیز است، آگاهی هم‌هست . چرا تو باید دل جزامی را نشکنی؟ جزامی در اینجا همانی است‌که‌ از جامعه و‌خانواده و‌دوست و‌غریب، هزار زخم جسم و دل خورده و در کنجی گریان است ‌... تو‌هم بشکن ... دین‌می گوید روزه نگه دار ... آگاهی با قانون هم در ستیز است ، با اخلاق با وفاداری با آموزش با کار با تولید ... آگاهی مثل شراب با خود آدم‌هم در ستیز است و آدم را ویران می کند
Show more...
1 year ago
3 minutes 39 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست و‌نه : رباتهای عاشق
اما برای عشق ، به مفهوم عرفانی آن ، خوب می شد ، چرا که بی قراری های عشق از رسیدن و‌نرسیدن و‌داشتن و‌نداشتن ... می رفت به سمت قرار ، به سمت بودن ... البته اگر اصلا عشقی می ماند !
Show more...
1 year ago
2 minutes 25 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بیست و‌هشت : مثلث عشقی با طعم‌ غزل
می گویم بیا از جانب دیگر به قضیه بنگریم. اگر همه اش دنبال خیانت باشیم قطعا ما هم خیانت می بینیم. بیا از جانب عشق بنگریم و تعریف دیگری از عشق کنیم. عشقی که رابطه مولانا و شمس در آن عشق باشد و خیانت نباشد. مثلا عشق یک میل شدید درونی است. که چون بین مولانا و شمس هست پس جنسی نیست و می تواند نباشد. ولی می تواند در بسیاری از جاهای دیگر باشد. من شاید بگویم عشق آن است که در آن بیقرار شوی در برابر دوستی که در آن قرار می گیری . برای همین عشق این قدر به نفرت نزدیک ... چون همه اش می خواهی قرمز ها را ببینی، پس دیگر سبز ها را نمی بینی ...
Show more...
1 year ago
5 minutes 52 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست و‌هفت : سیب آدم و خطای تایید
بعد یک روز آن سیب بی مزه می شود ... آن سیب کهنه و‌لکه دار می شود ... می فهمی که انتخاب سیب اشتباه بوده . حالا کرداب دیگری باز می شود این بار همه چیز در صف تایید بد بودن سیب است ... اما تو‌خودت را در حد سیب کرده ای ... دیگر ملکه ای در کار نیست و خودت هم سیبی شده ای ...شاید‌نیم‌خورده و‌رنگ برگشته ... حالا از خودت بدت‌می آید، چون از خودت بدت‌می آید از دنیا بدت‌می آید، پس می بینی هبوط کرده ای و دیگر بهشتی نیست ... روی زمین‌هستی ... یا زمینی نیست و‌ در داخل جهنمی سرگردانی ...
Show more...
1 year ago
2 minutes 42 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست و شش: ملکه ی ملکه
زندگی در کلبه ای با امکانات کم و به دور از شهر می تواند خیلی پیش پا افتاده باشد. برخلاف جذابیت زندگی در یک آپارتمان لوکس شهری. اما بعد از مدتی تقلا و تلاش شبانه روزی در شهر ... بعد از ده ها قرار کاری و عاشقانه و دوستانه پرهیاهو ... بعد از صف اتوبوس ها و ترافیک ماشین ها و شلوغی بانک ها و ادارات، شاید آدم دلش آرامش و سکون یک کلبه را بخواهد. شاید برخلاف آن آپارتمان، آن کلبه حتی برای خودش نباشد ... شاید امکانات رفاهی آن کلبه خیلی کمتر از آن آپارتمان باشد. اما انگار آدم درون آن کلبه ، خیلی بیشتر خودش است. آدم انگار در دیوار رنگ پریده کلبه خودش را می بیند اما در آینه تمام قد در اتاق پر از لوستر آپارتمان خودش، خودش را نمی بیند.... هر وقت دلت برای خودت تنگ شد، ببین در کدام کلبه خودت را جا گذاشتی...
Show more...
1 year ago
6 minutes 37 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست و‌پنج : جمشید بود یا ایکاروس
در کدام قایق می ایستی ، محافظه کاری یا تنوع گرایی؟ سنت گرایی این است که قاطعانه محافظه کار باشی، و روشنگری این است که قاطعانه به سمت تنوع و تساهل بروی. اما تیره گری این است که در تعادلی همزمان در هر دو باشی بی آنکه سقوط کنی ... بی آنکه یک متظاهر فریبکار باشی در طیفی از همه حالات زندگی کنی...
Show more...
1 year ago
4 minutes 7 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست و‌چهار : خط دوم اخلاق
آدمی محکوم‌ به تجربه در محدودیت ساحت باور های خویش است ، لااقل در بستر تاریخ این به اثبات رسیده که پیش از هر نوآوری ، کسی امکان پذیری آن را باور کرده است ... و‌همینجاست‌که‌اخلاق خائنانه بستر باورها را به نحو‌نامحدودی محدود‌می کند...
Show more...
1 year ago
2 minutes 29 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست و‌سه : از حقیقت مردانه تا حقیقت زنانه
من ، آدمی، و‌تمام حس هایی که باید بودند و‌نیستند و این همه حس بی مصرفی که هست و نباید می بود من آدمی، و‌فاصله هایی که با هیچ‌چیز پر نمی شوند، با هیچ عطری خوشبو‌نمی شوند و‌ هیچ‌نگاهی از این سو‌تا آن سو‌نمی رسد استخوانهای بی شمار اجساد‌کسانی که در این فاصله فراموش شدند ، چون میله های پرچمی که نیست ، دراز دراز بر زمین میخ کوبند اما کسی نمی داند ، کی ، کجا ، کدامین باد وزیدن‌ می گیرد
Show more...
1 year ago
7 minutes 10 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست و‌دو : پدر ، مادر ، شما متهمید !
چرا این کتاب را خواندی ... چرا این فیلم را دیدی... چرا این فکر را کردی ... چرا این حرف را زدی ... همه اش اشتباه کردی ... همه اش ناقص بودی ... همه اش بد بودی ... همه اش ناکافی بودی ...
Show more...
1 year ago
7 minutes 30 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست و‌یک : کهن الگوی دخترانه
بعد مه می آید، روی همه آوارها را می گیرد، آنقدر که چشم چشم را نمی بیند، برای اینکه گم نشوی تکه چوبی پیدا می کنی و رویش پر ابهت ترین اسم و قشنگ ترین نقاشی را می کشی و می گزاری بالای سر در باغی که نیست. به این می گویند پرستیژ، چطور راه بری، چطور حرف بزنی ، چطور لباس بپوشی ... درباره چه حرف بزنی ، روشنفکرانه پذیرای همه جور افکار و رفتار بشوی تا اسمت بشود آن تابلویی که خودت کشیدی ... کسی که پشت این مه دیو غلیظ را نمی بیند که کدام کودک لاغر و نزار برای چه چیزهایی گریه می کند...
Show more...
1 year ago
5 minutes 53 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
بند بیست : استخوانهای ریچارد سوم
وقتی مه خیلی سنگین می شود، وقتی نفست از غلظت و فشاری که به سینه ات می آورد به شماره می افتد شاید دیگر خیلی چیزها به نظرت گناه نباشد. مثل کشیدن سیگار برای لحظه ای که دود را بیرون می دهی ... اما آن زمان ها من خیلی جزمی تر و سخت گیر تر بودم. بر خلاف امروزم که خیلی آزادانه تر فکر می کنم. در عوض امروز نه توانی دارم و نه انگیزه ای ...
Show more...
1 year ago
4 minutes 34 seconds

جن برده (تاملات فلسفی)
اینجا قرار بود بخش دومی از یک سه گانه داستانی باشد، اما نشد. نشد‌که حقیقتا فشار افسردگی در زمانی که این متن آغاز می شد به حدی بود که توانایی کنترل متن و‌ در چهارچوب داستانی درآوردنش نبود. این شد که سراسر متن شد بخش هایی پراکنده و گاه نامرتبط که بیش از آنکه ساختار داستانی داشته باشد، خودنوشتی بیمارگونه است -توجه : مناسب بالای سی سال- گروه تلگرامی (جن برده) بحث آزاد : https://t.me/+oOgQwQz59t85M2Nk