https://castbox.fm/va/3847557
گنجشک دلم
تابستان, ماسه ساحل, جنگل زیتون
طعم شعله و برف, مزه کفر و ایمان
از ناشناخته می ترسم
پناهم بده
از تاریکی می ترسم
پناهم بده
و برایم قصه بگو، برای اندکی فراموشی
اینجا داستان ها و افسانه های قدیمی ایران زمین از جمله داستان هایی از شاهنامه ، افسانه های عامیانه را می خوانم به همان سبک و سیاق ساده ،قدیمی و بدون موسیقی ، چرا که اینگونه قصه خوانی حال و هوای روزگارانی را برایم زنده می کند که آدم ها را کمتر می شناختم و بیشتر دوستشان داشتم .اگر به خواندن داستانهای شاهنامه علاقه مند هستید قصه هام را در اینستاگرام دنبال نمائید.
گروه سنی د ه و بزرگسالان
All content for قصه هام ghesseham انتقال به صفحه جدید در کست باکس is the property of ghesseham قصه هام and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
https://castbox.fm/va/3847557
گنجشک دلم
تابستان, ماسه ساحل, جنگل زیتون
طعم شعله و برف, مزه کفر و ایمان
از ناشناخته می ترسم
پناهم بده
از تاریکی می ترسم
پناهم بده
و برایم قصه بگو، برای اندکی فراموشی
اینجا داستان ها و افسانه های قدیمی ایران زمین از جمله داستان هایی از شاهنامه ، افسانه های عامیانه را می خوانم به همان سبک و سیاق ساده ،قدیمی و بدون موسیقی ، چرا که اینگونه قصه خوانی حال و هوای روزگارانی را برایم زنده می کند که آدم ها را کمتر می شناختم و بیشتر دوستشان داشتم .اگر به خواندن داستانهای شاهنامه علاقه مند هستید قصه هام را در اینستاگرام دنبال نمائید.
گروه سنی د ه و بزرگسالان
قصه های هانس کریستین اندرسن خاطره انگیزترین قصه های کودکان دیروز است هنوز هم میتوانند انسانها را اندکی در دریای خیال انگیز خود غرق کنند و برای لحظاتی از خشونت دنیای حقیقی دور کنند قصه ها مدیتیشن فکر و روح انسان ها هستند .قصه های پری های دریایی که در زندگی انسانها زمینی نقش داشتند را در اینستاگرام بخوانید .
در این قسمت هفت خان رستم را بشنوید که به طور خلاصه ::خان اول :جنگ رخش با شیر
خان دوم : یافتن چشمه آب
خان سوم : جنگ رستم با اژدها
خان چهارم : کشتن رستم زن جادوگر را
خان پنجم : گرفتاری اولاد به دست رستم
خان ششم : جنگ رستم با ارژنگ دیو
خان هفتم : کشتن دیو سپید اگر به خواندن قصه های شاهنامه علاقه مند هستید به اینستاگرام قصه هام سری بزنید ♦️♦️
قصه ها یادآور دنیای سفید و سیاه کودکی است .
در کانال تلگرام علاوه بر داستانهای شاهنامه ، بیش از صد قصه برای رده های سنی مختلف را بشنوید .
قصه هام (قصههام)را در اینستاگرام بخوانید ودر کست باکس بشنوید .
@ghesseham
در آغازِ پادشاهی کاوس، دیوی با سازوآواز در وصفِ مازندران هوای فتحِ مازندران را در سرِ کاوس میاندازد. پندِ اطرافیان و زال سودی ندارد و کاوس به مازندران لشکر میکشد و به غارت میپردازد. شاهِ مازندران دیوِ سپید را به کمک میخواند. او بیشترِ لشکرِ کاوس را میکُشد و بقیه و خودِ او را اسیر و کور میکند. کاوس پنهانی پیکی سوی زال میفرستد و زال هم رستم را به کمک میفرستد. اگر به خواندن جزئیات شاهنامه و قصه های ایرانی علاقه دارید به صفحه اینستاگرام ghesseham سر بزنید
همراهان قصه هام
می خواستم قبل از اینکه قصه امروز را براتون بخوانم یکسری مطالب را با شما در میان بگذارم در یکسری ار قصه ها یا داستانها کلمات خوشایندی بکار برده نشده کلماتی مانند دده سیاه و وقتی که در تفاوتهای انسانها پررنگ و به صورت عیوب شمرده می شود اگر شما قصه ها از اینستاگرام قصه هام خوانش می کنید بهتر از برای رده سنی که متوجه نیست از کلمات جایگزین استفاده کنید برای گروه سنی که قابل درک است در مورد تغییرات که انسانها در پذیرش انسانها داشتند و قضاوت های نژادی پیشرفتهایی داشتند و در واقع یه دستاورد فرهنگی است و بسیار ارزشمند است که از این مرحله بسیاری از انسانها عبور کرده اند البته ذکر کنم که قصه ها در قصه هام به صورت اصلی و بدون تغییر خوانش می شوند با سپاس از همراهی شما
بعد از مدتی آثار بار در رودابه نمایان شد و او بهشدت سنگین و ناراحت و زرد شده بود تا اینکه یک روز از هوش رفت و در کاخ ولوله شد . سیندخت ناراحت بود و زال به بالین رودابه آمد با دلی پر از غم موی میکند و ناله میکرد که ناگاه به یاد پرسیمرغ افتاد پس مجمری آورد و آتش افروخت و پر سیمرغ را سوزاند . در دم آسمان تیره شد و سیمرغ ظاهر گشت و گفت : چرا نگرانی ؟ رودابه برایت فرزند نامداری میآورد . چاره این است که خنجری آبگون بیاوری سپس رودابه را با می مست و بیهوش کنی و بعد بچه را از پهلوی او درآوری و مطمئن باش او دردی نخواهد کشید سپس آنجا را که چاک دادهای بدوز و گیاهی را که به تو میدهم با شیر و مشک بکوب و در سایه خشککن سپس آن را به پهلوی رودابه بمال و ازآنپس پر مرا بر آن بمال و خیالت آسوده باشد .زال رفت و کارهایی را که سیمرغ دستور داده بود انجام داد. سیندخت از دیده خون فرومیریخت و میگفت : کجا ممکن است از پهلو بچه به دنیا آید ؟ وقتی بچه به دنیا آمد پسری بود مانند پهلوانی بالابلند با موهای سرخ و صورتی گلگون مانند خورشید رخشان و دودستش پرخون بود . از این بچه پیلتن همه متعجب شدند . وقتی رودابه به هوش آمد بچه را نزدش آوردند .در یکروزگی چون بچهای یکساله بود و همتایی نداشت . کودک را رستم نام نهادند. رودابه دستور داد عکس رستم را بر حریر دوختند و برای سام فرستادند . ...
انگشتر سلیمان یا خاتم سلیمانی بدون شک یکی از پر راز و رمز ترین داستانهای مربوط به جواهرات در تاریخ بوده است.و یک سوال همیشگی آدمیان این است که الان انگشتر سلیمان کجاست؟این شاید مهم ترین سوال در مورد انگشتر سلیمان نبی باشد جالب توجه این که بسیاری اعتقاد دارند که انگشتر در استان آذربایجان در نزدیکی تکاب در دریاچه ای پر رمز و راز قرار دارد که خود این دریاچه رموز بسیاری دارد .گویند انگشتر حضرت سلیمان دارای بزرگترین طلسم های تاریخ است.که در همه ی ادیان به آن پرداخته شده و افسانه های شیرینی را مهمان شبهای همه ی اعصار نموده است به عنوان مثال در تفسیر یکی از آیات قرآن هم به همین موضوع اشاره شده و این انگشتر به حدی قوی بوده است که میان شیاطین هم رقابت برای به دست آوردن آن وجود دارد.طبق تفسیر حتی برای مدتی یکی از شیاطین انگشتر حضرت سلیمان را به دست آورد و بر همگان حاکم شد
تعداد زیادی از مردم بر این باورند که او قدرت های فوق العاده ای شامل توانایی ارتباط با حیوانات ،احضار جن ، اخراج شیاطین و ارواح شیطانی را داشته است.اما بر اساس افسانه های تاریخی انگشتر سلیمان توانایی های خارق العاده ای را به سلیمان ارائه میکرد.گمانه زنی های متعددی در ارتباط با ظاهر انگشتر سلیمان وجود دارد برخی معتقدند آن یک انگشتر ساده بوده که با ستاره داوود مهر و موم شده و متشکل از یشم یا عقیق قرمز بوده است.برخی انگشتر را بسیار عجیب توصیف کرده اند که شامل چهار سنگ قیمتی کوچکتر حول یک سنگ بزرگتر بیضی شکل.
حتی برخی افسانه ها..
ادعا میکنند که سنگ های قیمتی توسط فرشته های خداوند به سلیمان داده شده است در حالیکه عده ای ادعا میکنند که انگشتر توسط فرشتگان تنزل پیدا کرده و به وی داده شده است.
بر طبق تالمود انگشتر سلیمان با نام غیر قابل وصف الله حک شده بود و متون مقدس اسلامی میگویند که تعداد زیادی از اسمائ الهی بر روی ان حک شده است و اطراف آن با ۴ سنگ جواهر مزین شده است. که توسط فرشتگان به حضرت سلیمان داده شده است. در متون اسلامی گفته شده است که جواهرات با نوشته هایی در اطراف آنها احاطه شده است.
اولین سنگ جواهردر میان بادها وارد قلمرو حضرت سلیمان شد و توسط عظمت قدرت خداوند احاطه شده بود، دومین سنگ جواهر که وارد قلمرو وی شد توسط پرندگان و جانوران آورده شد و با جمله ( سپاس خدای را به خاطر همه چیز ) احاطه شده بود. سومین سنگ جواهر از میان زمین و آب وارد قلمرو او شد و با جمله ( آسمان و زمین بندگان خداوند هستند احاطه شده بود. ) و چهارمین سنگ جواهر توسط جنیان وارد قلمرو او شد که با جمله (هیچ خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و محمد پیامبر اوست ) احاطه شده بود. البته حضرت محمد قرن ها بعد از آوردن انگشتر حضرت سلیمان توسط فرشته ها متولد شد.مورخین این حقیقت را اینگونه توصیف میکنند که فرشتگان خارج از زمان سفر میکنند.یا در مسیحیت یک نظریه این است که انگشتر توسط یک پاپ پوشیده شده در واقع یک کپی از انگشتر حضرت سلیمان است اما با مهر و موم متفاوت. این حدس و گمان بیشتر وجود دارد که هر پاپ پس از سوگند یاد کردن انگشتر پشتیبانی خود را دریافت میکند که این انگشتر رد و بدل شده با یک سوگند به کاردینال اسقف که بر مرگ یا استعفائ پاپ داده میشود انگشتر برای همیشه نابود میگردد.
ما فقط میتوانیم تصور کنیم که انگشتر سلیمان چگونه بوده است. از سال های گذشته اکتشافات متعددی با تلاش فراوان با شکست مواجه شدند و هیچ دلیل قطعی مبنی بر وجود این انگشتر یافت نشده است.اگر حضرت سلیمان واقعا وجود داشته است چرا تاکنون انگشتر افسانه ای او هرگز یافت نشده است؟برخی معتقدند انگشتر سالها پیش پنهان شده و در جایی عمیق در داخل قلمرو واتیکان محافظت میشود و در دسترس یکی از پاپ های باقیمانده… تنها کسی که به اعتقاد مسییحیان تصور میشود به اندازه کافی قدرت استفاده از این انگشتر را برای قدرت داشته باشد. همه ی این افسانه ها و قصه ها علاقه مندی انسان به افسانه های خارق العاده در همه اعصار زندگی را می رساند که شیرینی آنها را دو چندان میکند و ذهن را درگیر ماورایی شیرین می نماید و اندکی ذهن را سوار بر خیال به پرواز در می آورد و از دنیای اطراف دور می نماید چه بسیار کودکانی و آدمیانی که به دور آتش هیزم تا شومینه های امروزی یک شب خود را با انگشتر سلیمان در دست خواب قصه ی خود را تجسم کرده اند . برای اینکه شب بی قصه نداشته باشید صفحه قصه هام ghesseham را در اینستاگرام دنبال نمائید در کانال تلگرام صدها قصه برای کودکان در دسترس می باشد
زال به همه سوالات موبدان پاسخ گفت و هوش و درایت خود را به اثبات رساند ولی منوچهر باز هم راضی نشد پس مجلس رزم و بزمی ترتیب داد تا جنگاوری زال را هم بیازماید وقتی زال از این آزمایش هم سربلند بیرون آمد منوچهر نامه ای به سام نوشت و رضایت خود را از این ازدواج اعلام نمود سپس زال رهسپار دیار و یار شد.......قصه ها به ترتیب شاهنامه و روان در صفحه اینستاگرام قصه هام ghesseham در دسترس است
سیندخت با درایت سام را برای جلوگیری از حمله به کابل متقاعد کرد از آن طرف زال با هوش و ذکاوت و شجاعتی که داشت توانست به سوال های موبدان جواب دهد و اعتماد منوچهر شاه را جلب کند .... اگر به خواندن قصه ها علاقه مند هستید در اینستاگرام قصه هام را دنبال کنید .
زال که شنید سام به فرمان منوچهر به سوی کابل لشکر کشیده به سوی پدر رفته و به او گفت تو در کوه البرز به من گقتی که هر چه تو خواهی همان کنم .... پس سام نامه ای به منوچهر نوشت و زال را راهی کرد از آن طرف سیندخت با هدایا بسیار به دیدار سام می رود ..... قصه هام را در اینستاگرام به صورت روان و ساده نویسی به ترتیب شاهنامه بخوانید
سیندخت که از عشق زال و رودابه باخبر شد با دلهره آن را با مهراب در میان گذاشت مهراب که ار عواقب و حمله احتمالی منوچهر به کابل می ترسید خشم خود را به رودابه نشان داد از آن طرف منوچهر در پی سام فرستاد و ار او خواست به کابل حمله کند و این مهراب نداده ضحاک مار دوش را ....... قصه های شاهنامه را میتوانید در اینستاگرام قصه هام ghesseham به صورت کامل و با جزئیات بخوانید
زال که سودای عشق دختر مهراب از نوادگان ضحاک از سرش بیرون نمی رفت از موبدان درخواست کمک کرد آنها به او گفتند رضایت سام را اول بگیر .پس زال پیکی به سوی سام روانه داشت و به او یادآوری کرد که تو گفته بودی از این پس هر چه خواهم همان خواهی کرد . سام ستاره شناسان را فراخواند و از آنان عاقبت این وصلت را پرسید ......
رودابه با کمک ندیمه هایش راهی را برای ملاقات با زال فراهم می نماید زال که شباهنگام به کنار دیوار قصر می رسد رودابه گیسوان کمند را برای بالا آمدن زال به پایین می اندازد ولی زال .... اگر به خواندن قصه ها علاقه مند هستید صفحه ghesseham در اینستاگرام را فراموش نکنید. سربلند باشید .
زال همه دانشها و فنون رزمی عالم را فرا می گیرد و سپس در راه سفر به هندوستان در کابل اقامت می کند و ندیده عاشق دختر حاکم کابل مهراب می شود ولی مهراب از نژاد ضحاک است که با وجود منوچهر پادشاه ایران این عشق غیرممکن می نماید همچنین تفاوت دین و عقیده نیز کار را مشکل تر می کند ولی رودابه نیز ندیده این عشق را در دل می پروراند ........ داستان های شاهنامه را به صورت ساده می توانید در اینستاگرام ghesseham بخوانید
سنگ صبور
در لغتنامه دهخدا : سنگ افسانه ای که غم های خویش بر آن شمردندی و سنگ چون بلاگردانی بترکیدی . سنگ اساطیری که اندوه های مردم را می شنیدی و غمخوار آنان بود. (فرهنگ فارسی معین ). اصولاً سنگ به «صبوری » و تحمل مثل است . به نظرم خوش به حال آدمهایی که تو زندگی شون یه سنگ صبور دارند آدمهایی که میشه باهاشون حرف زد و نگران قضاوتشون نبود آدمهایی که تو رو همین جور که هستی می پذیرند آدمهایی که با هر حکایتی رد یه چکه خون رو قلبشون می مونه اگر یه همچین کسی رو دارید قدرش رو بدونید و بهش بگوید که چقدر دوستش دارید اونم به این حرف نیاز داره ...
زاده شدن زال
سام هیچ فرزندی نداشت و از این بابت غمگین بود .
نگار پریرخی در شبستانش بود که از او باردار شده بود و بالاخره بعد از مدت درازی امید به داشتن فرزندی داشت . پس از گذشت نه ماه پسری به دنیا آمد زیباروی چون خورشید گیتی فروز ولیکن تمام موهایش سپید بود وقتی این پسر به دنیا آمد کسی جرات نکرد به سام خبر زاده شدن چنین فرزندی را بدهد. بالاخره یکی از دایگان که از بقیه شجاعتر بود نزد سام رفت و خبر به دنیا آمدن فرزندش را به او داد و گفت : کودکی زیبارو و سیمینتن به دنیا آمد و تنها عیبش سپید بودن مویش است پس ناراحت مشو و ناسپاسی مکن. سام رفت و فرزندش را دید. کودکی سپیدموی با چشمان سیاه ..... بشنوید ..
https://castbox.fm/va/3847557
گنجشک دلم
تابستان, ماسه ساحل, جنگل زیتون
طعم شعله و برف, مزه کفر و ایمان
از ناشناخته می ترسم
پناهم بده
از تاریکی می ترسم
پناهم بده
و برایم قصه بگو، برای اندکی فراموشی
اینجا داستان ها و افسانه های قدیمی ایران زمین از جمله داستان هایی از شاهنامه ، افسانه های عامیانه را می خوانم به همان سبک و سیاق ساده ،قدیمی و بدون موسیقی ، چرا که اینگونه قصه خوانی حال و هوای روزگارانی را برایم زنده می کند که آدم ها را کمتر می شناختم و بیشتر دوستشان داشتم .اگر به خواندن داستانهای شاهنامه علاقه مند هستید قصه هام را در اینستاگرام دنبال نمائید.
گروه سنی د ه و بزرگسالان