Home
Categories
EXPLORE
Comedy
True Crime
Music
Society & Culture
Religion & Spirituality
Health & Fitness
Business
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
Loading...
0:00 / 0:00
Podjoint Logo
TZ
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts211/v4/81/d0/8b/81d08b4c-2520-2076-012c-9672a0d84eca/mza_3928296794175606483.jpg/600x600bb.jpg
زهینه [زندگی بهینه]
Dr. Mosi
1882 episodes
5 months ago
شنیدنی‌هایی برای داشتن یک زندگی بهینه موضوعات مختلف در فصل‌های زیر قرار دارند: ۱- موضوعات عمومی ۲- موضوعات مرتبط با خیانت ۳- دوقطبی (بای‌پولار یا افسردگی همراه با شیدایی و سرخوشی، منیک دپرشن) ۴- وسواس/OCD ۵- اسکیزوفرنی (روان‌گسیختگی) ۶- اضطراب و استرس و اختلالات مرتبط ۷- اختلال شخصیت مرزی (بردرلاین) ۸- ازدواج ۹- افسردگی ۱۰- درون‌پویی (مدیتیشن، مراقبه) و هیپنوتیزم ۱۱- طلاق ۱۲- خشم و عصبانیت ۱۳- زایمان، تربیت فرزند و ارتباط با والدین، بارداری، فرزندخواندگی ۱۴- خوشبختی و موفقیت ۱۵- اعتماد به‌نفس و عزت نفس (حرمت نفس) ۱۶- خواب و رؤیا ۱۷- روابط عاطفی (relationships) ۱۸- مفهوم شخصیت (کاراکتر)، کهن‌الگوها (آرکیتایپ‌ها) - تیپ‌های شخصیتی و اختلالات شخصیت ۱۹- وابستگی و مهرطلبی ۲۰- کتاب ۲۱- یادداشت‌های یک روانپزشک ۲۲- مهاجرت ۲۳- تفاوت‌ها و ویژگی‌های زن و مرد ۲۴- عدم تمرکز، ADD و ADHD ۲۵- اعتیاد، سوءمصرف مواد و الکل ۲۶- مسائل جنسی، همجنسگرایی، LGBTQ و ... ۲۷- شک، پارانویا، بدگمانی، عدم‌اعتماد ۲۸- شغل، کار، تحصیل، انتخاب رشته ۲۹- موسیقی، شعر، دکلمه ۳۰- کمال‌پرستی/perfectionism ۳۱- آسیب‌های کودکی، کودک‌آزاری ۳۲- خودکشی؛ گمی و گیجی، بلبشو و نابه‌سامانی ۳۳- تنبلی، کاهلی، اهمال‌کاری، به‌تعویق انداختن کارها ۳۴- درخودماندگی (اوتیسم) ۳۵- عشق ۳۶- مهارت‌های زندگی ۳۷- علم و شبه‌علم؛ خطاهای شناختی؛ فریب ذهن ۳۸- کارگاه‌های آموزشی (ورکشاپ) ۳۹- رمان و داستان مرتبط ۴۰- کتاب غیرداستانی ۴۱- تاریخ دوران پهلوی ۴۲- کتاب‌های روانشناسی ۴۳- خاطرات علم و جامعه‌سالم ۴۴- مرد ایرانی ۴۵- کارگاه‌های دکتر آذرخش مکری ۴۶- مطالب گوناگون ... ۶۳- محتوای دکتر آذرخش مکری دکتر آذرخش مکری دکتر محمدرضا سرگلزایی دکتر فرهنگ هلاکویی دکتر حمیدرضا هاشمی مقدم دکتر مهدیه کسایی زاده دکتر ابراهیم میثاق دکتر مجد دکتر محمود معظمی دکتر علی بابایی‌زاد شخصیت سالم اختلالات شخصیت کتابهای مربوط به روانشناسی و توسعه فردی از منظر روانشناسی افسردگی و شیدایی خشم و عصبانیت مکالمات سی دی های دکتر هلاکویی روانشناسی عزت نفس (حرمت نفس) برای همکاری با ایمیل زیر در ارتباط باشید: mjsurfp@gmail.com 📚 کتاب (غیرداستانی) 📖 کتاب (رمان/داستان) 📘 کتاب (خلاصه) 📒 کتاب (موفقیت و خودسازی) 🗣 سخنرانی 👥 مکالمه 🎶 موسیقی/آهنگ 👨‍🏫 کارگاه آمورشی 📜 شعر، دکلمه #مسائل خانواد‌گی #فرهنگی #اجتماعی #تحصیلات #اقتصادی #مذهبی‌ #زناشویی #نوزادان #کودکان #نوجوانان #جوانان #میانسلان #کهنسالان #رابطه جنس مخالف آگاهی‌ مورد خود دیگران #روابط جنسی‌ #ازدواج طلاق# #خانواده #مهاجرت #انواع مشکلات #همسر #مکالمات #روانشناسی #جامعه روانی #Holakouee #RazhavaNiazha #RadioHamrah
Show more...
Mental Health
Education,
Self-Improvement,
Health & Fitness
RSS
All content for زهینه [زندگی بهینه] is the property of Dr. Mosi and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
شنیدنی‌هایی برای داشتن یک زندگی بهینه موضوعات مختلف در فصل‌های زیر قرار دارند: ۱- موضوعات عمومی ۲- موضوعات مرتبط با خیانت ۳- دوقطبی (بای‌پولار یا افسردگی همراه با شیدایی و سرخوشی، منیک دپرشن) ۴- وسواس/OCD ۵- اسکیزوفرنی (روان‌گسیختگی) ۶- اضطراب و استرس و اختلالات مرتبط ۷- اختلال شخصیت مرزی (بردرلاین) ۸- ازدواج ۹- افسردگی ۱۰- درون‌پویی (مدیتیشن، مراقبه) و هیپنوتیزم ۱۱- طلاق ۱۲- خشم و عصبانیت ۱۳- زایمان، تربیت فرزند و ارتباط با والدین، بارداری، فرزندخواندگی ۱۴- خوشبختی و موفقیت ۱۵- اعتماد به‌نفس و عزت نفس (حرمت نفس) ۱۶- خواب و رؤیا ۱۷- روابط عاطفی (relationships) ۱۸- مفهوم شخصیت (کاراکتر)، کهن‌الگوها (آرکیتایپ‌ها) - تیپ‌های شخصیتی و اختلالات شخصیت ۱۹- وابستگی و مهرطلبی ۲۰- کتاب ۲۱- یادداشت‌های یک روانپزشک ۲۲- مهاجرت ۲۳- تفاوت‌ها و ویژگی‌های زن و مرد ۲۴- عدم تمرکز، ADD و ADHD ۲۵- اعتیاد، سوءمصرف مواد و الکل ۲۶- مسائل جنسی، همجنسگرایی، LGBTQ و ... ۲۷- شک، پارانویا، بدگمانی، عدم‌اعتماد ۲۸- شغل، کار، تحصیل، انتخاب رشته ۲۹- موسیقی، شعر، دکلمه ۳۰- کمال‌پرستی/perfectionism ۳۱- آسیب‌های کودکی، کودک‌آزاری ۳۲- خودکشی؛ گمی و گیجی، بلبشو و نابه‌سامانی ۳۳- تنبلی، کاهلی، اهمال‌کاری، به‌تعویق انداختن کارها ۳۴- درخودماندگی (اوتیسم) ۳۵- عشق ۳۶- مهارت‌های زندگی ۳۷- علم و شبه‌علم؛ خطاهای شناختی؛ فریب ذهن ۳۸- کارگاه‌های آموزشی (ورکشاپ) ۳۹- رمان و داستان مرتبط ۴۰- کتاب غیرداستانی ۴۱- تاریخ دوران پهلوی ۴۲- کتاب‌های روانشناسی ۴۳- خاطرات علم و جامعه‌سالم ۴۴- مرد ایرانی ۴۵- کارگاه‌های دکتر آذرخش مکری ۴۶- مطالب گوناگون ... ۶۳- محتوای دکتر آذرخش مکری دکتر آذرخش مکری دکتر محمدرضا سرگلزایی دکتر فرهنگ هلاکویی دکتر حمیدرضا هاشمی مقدم دکتر مهدیه کسایی زاده دکتر ابراهیم میثاق دکتر مجد دکتر محمود معظمی دکتر علی بابایی‌زاد شخصیت سالم اختلالات شخصیت کتابهای مربوط به روانشناسی و توسعه فردی از منظر روانشناسی افسردگی و شیدایی خشم و عصبانیت مکالمات سی دی های دکتر هلاکویی روانشناسی عزت نفس (حرمت نفس) برای همکاری با ایمیل زیر در ارتباط باشید: mjsurfp@gmail.com 📚 کتاب (غیرداستانی) 📖 کتاب (رمان/داستان) 📘 کتاب (خلاصه) 📒 کتاب (موفقیت و خودسازی) 🗣 سخنرانی 👥 مکالمه 🎶 موسیقی/آهنگ 👨‍🏫 کارگاه آمورشی 📜 شعر، دکلمه #مسائل خانواد‌گی #فرهنگی #اجتماعی #تحصیلات #اقتصادی #مذهبی‌ #زناشویی #نوزادان #کودکان #نوجوانان #جوانان #میانسلان #کهنسالان #رابطه جنس مخالف آگاهی‌ مورد خود دیگران #روابط جنسی‌ #ازدواج طلاق# #خانواده #مهاجرت #انواع مشکلات #همسر #مکالمات #روانشناسی #جامعه روانی #Holakouee #RazhavaNiazha #RadioHamrah
Show more...
Mental Health
Education,
Self-Improvement,
Health & Fitness
Episodes (20/1882)
زهینه [زندگی بهینه]
کتاب صوتی عقاید یک دلقک📖هاینریش بل
The clownهاینریش بل با نوشتن این کتاب موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ شد. عقاید یک دلقک (به آلمانی: Ansichten eines Clowns)، کتابی نوشتهٔ هاینریش بل نویسندهٔ آلمانی است که در ۱۹۶۳ نوشته شده‌است. هم‌چنین در سال ۱۹۷۶ وویکش یاسنی کارگردان اهل جمهوری چک فیلمی از این رمان ساخته است.با صدای آرمان سلطان زادهخلاصه داستاناین کتاب دربارهٔ دلقکی به نام هانس شنیر است که معشوقه‌اش، ماری، او را بابت دلایل مذهبی ترک کرده و وارد رابطه با مردی کاتولیک به نام هربرت تسوپفنر شده‌است که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهی است. هانس به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرض‌های همیشگی‌اش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آورده‌ است. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند». فقط دو چیز این دردها را تسکین می‌دهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته. سراسر داستان روایت چند ساعتی است که هانس شنیر از بوخوم به زادگاهش بن باز می‌گردد و بعد از ناامیدی عاطفی و حس تنهایی و فقری که به او دست می‌دهد برای اجرا با گیتار به ایستگاه راه‌آهن بن می‌رود. در خلال این مدت او به صورت نامنظم و غیرخطی خاطراتی را تعریف می‌کند که برای خواننده روشن می‌کند که چطور وضعیت او به این‌جا کشیده است.[۱]داستان از جایی شروع می‌شود که زانوی هانس در اجرای ضعیف و رقت انگیزی که در شهر بوخوم داشته‌است مجروح می‌شود. کسی که نمایش را به او سفارش داده مردی به نام کاسترت است که برای خیریه‌های مذهبی کار می‌کند. کاسترت نه تنها دستمزد هانس را کم‌تر از مقداری که پیش‌تر با او توافق کرده‌است می‌پردازد، بلکه نقدی تند علیه نمایش ضعیف او می‌نویسد و با این کار موجی از رسوایی هنری برای هانس پدید می‌آید که منجر به کنسل شدن برنامه‌های آیندهٔ او به صورت یک‌طرفه می‌گردد.در بازگشت به بن، هانس که آدم ولخرجی است، جز یک سکهٔ یک مارکی، که آن هم در خلال داستان با پرتاب کردن به بیرون از پنجره از دست می‌دهد، چیزی ندارد. به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز می‌کند و شروع به تماس با آشنایان می‌گیرد. هانس نخستین بار به کینکل تلفن می‌کند و با خشم به او می‌گوید این که ماری برای بودن با مردی دیگر او را ترک کرده‌است، مصداق فحشا است و تهدید می‌کند اعضای گروه کاتولیکی که ماری را از او جدا کرده‌اند، خواهد کشت. هانس سپس با برادرش لئو که چندی است مذهب خود را از پروتستانیسم به کاتولیسیزم تغییر داده است تلفن می‌کند. مردی که ظاهراً منشی کلیسا هست دو مرتبه تلفن را بر می‌دارد و می‌گوید که افراد کلیسا در حال صرف وعدهٔ ناهار هستند. کشیش زومرویلد، از اعضای گروه کاتولیکی که هانس او را سخت در این که ماری ترکش کرده‌است مقصر می‌داند، با هانس تماس می‌گیرد و سعی می‌کند آتش خشم او او را فروبنشاند و به او توصیه می‌کند که ماری را فراموش کند و زن دیگری را وارد زندگی خود کند. هانس در حین مشاجرهٔ تلفنی با زومرویلد متوجه می‌شود که ماری در آن هنگام با تسوپفنر برای ماه عسل به رم رفته است، مقصدی که به دلیل حضور پاپ در آن‌جا ماری قبلا پیشنهاد هانس برای سفر به آن را رد کرده بود. در همین اثنا تسونرر، مدیر برنامه‌های هانس، به او تلفن کرده و می‌گوید پس از اجرای ضعیفی که در بوخوم داشته باید لااقل شش ماه را دور از صحنه به سر برد. هانس که تا قبل از آن از افسردگی عاطفی و مالیخولیا در رنج بوده‌است، با شنیدن این خبر پی می‌برد که در مخمصهٔ بی‌پولی هم گرفتار شده‌است و با خود می‌اندیشد که از چه کسانی می‌تواند پول قرض کند. در همین اثنا پدر هانس به او سر می‌زند و پیشنهاد می‌دهد که برای تحصیل در هنرپیشگی کمدی به آموزشگاه برود و متعهد به پرداخت هزینهٔ تحصیل او می‌شود. بعد از آن که هانس این پیشنهاد را رد می‌کند، با وجود لحظات نسبتا پراحساسی که بین پدر و پسر سپری می‌شود، پدر هانس می‌گوید که تنها حاضر است مبلغ اندکی به او کمک مالی بدهد. با رفتن پدر، مونیکا زیلوز، زنی از گروه کاتولیکی که از قرار معلوم به هانس علاقمند است، با او تماس می‌گیرد. ولی از آن‌جا که هانس خود را موجودی «تک‌همسر» می‌داند، ارتباط خاصی بین آن‌ها شکل نمی‌گیرد. با فرا رسیدن شب لئو با هانس تماس می‌گیرد و می‌گوید که می‌تواند مبلغی در حدود شش مارک به او بدهد. هانس در ضمن صحبت با لئو متوجه می‌شود برادرش روابط دوستانه با تسوپفنر دارد و ملاحظات مذهبی او باعث شده که از ملاقات حضوری با هانس اکراه داشته باشد. این مسئله خشم هانس را بر می‌انگیزد و به لئو می‌گوید که دیگر لازم نیست که برای ملاقات با او به خانه‌اش بیاید. هانس در این میان بارها به گذشته می‌رود و خاطراتش را می‌گوید.هانس تعریف می‌کند که در خانوادهٔ متمول شنیر که سهامدار تعداد زیادی کسب و کار در آلمان هستند به دنیا آمده است. با این حال خلقیات بخیلانهٔ پدر و مادرش باعث شده بوده که او هیچ گاه بهرهٔ چندانی از این ثروت نبرد. مادر هانس در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم باغ آن‌ها را برای تمرین نظامی در اختیار تتمهٔ ارتش نازی قرار می‌دهد. هانس یک برادر کوچکتر به نام لئو دارد که به صورت پسری تودار و مطیع تصویر می‌شود که در زمان روایت داستان کشیش کلیسای کاتولیک شده‌است. خواهر آن‌ها، هنریته، در روزهای آخر جنگ برای خدمت در یک دفاع ضد هوایی همراه تعدادی دیگر از نوجوانان به خارج از شهر ارسال می‌شوند و پس از چندی خبر مرگ آن‌ها به خانوادهٔ شنیر می‌رسد. قلب هانس بارها در طول داستان از یادآوری خواهرش و این که احساسات لطیف او چطور از سوی اعضای خانواده، خصوصا مادر، نادیده گرفته می‌شد، به درد می‌آید.دربارهٔ آشنایی با ماری، هانس تعریف می‌کند که از دوران مدرسه به او علاقه داشته‌است. پس از آن که هانس ترک تحصیل می‌کند تا به کار دلقکی روی بیاورد، به نوعی از خانواده و طبقهٔ خود طرد می‌شود و در این میان پدر ماری، مارتین درکوم، که مردی چپ‌گراست که هم در دوران نازی‌ها و هم در دوران پساجنگ به حاشیه رانده شده‌است و با گرداندن یک مغازهٔ نوشت‌افزار فروشی گذران زندگی می‌کند، به نوعی برای او نقش مرشد را بازی می‌کند. شبی که ماری در حال آمادگی برای امتحانات نهایی است، در حالی که هانس ۲۱ سال و ماری ۱۹ سال دارد، هانس مخفیانه به اتاق ماری می‌رود و شبی را با او می‌گذراند. فردای آن روز ماری بجای شرکت در امتحان در انتظار هانس به کلن می‌گریزد. هانس با پولی که از لئو قرض می‌کند به او ملحق می‌شود و بعد از آن زندگی آن‌ها دائما در سفر در بین مقصدهایی که هانس در آن‌جا برنامه کمدی اجرا می‌کند می‌گذرد. این که هانس حاضر نمی‌شود عقد خود را به صورت کلیسایی و دفتری با ماری رسما ثبت کند و نیز سرباززدنش از این که بچه‌هایشان را با تربیت کاتولیکی بار خواهند آورد، زمینهٔ اختلاف میان هانس و ماری را ایجاد می‌کند. در این خلال ماری به‌طور فزاینده‌ای از هانس فاصلهٔ عاطفی می‌گیرد و به گروه مذهبی زومرویلد که تسوپفنر هم در آن عضویت دارد نزدیک می‌شود. در حالی که شش سال از رابطهٔ هانس و ماری می‌گذرد و هانس برای حفظ ماری حاضر می‌شود تعهدات مذهبی و قانونی مدنظر ماری را به او بدهد، صبح روزی می‌بیند که ماری با نوشتن نامه‌ای او را ترک کرده‌است. هانس تعریف می‌کند که چطور بارها برای ماری نامه نوشته است و تلاش کرده او را برای بازگشت مجاب کند ولی هیچ‌کدام از این نامه‌ها پاسخی دریافت نکرده‌اند.هانس شنیر دلقک، تنها به اتاق خود در بن، پناه برده‌است و چند ساعت شکست‌های زندگی عاطفی و حرفهایش را جمع‌بندی می‌کند تا بعد برود مانند گدایی بر پله‌های ایستگاه راه‌آهن بنشیند و بازگشت ماری، زن محبوبش را که از دست داده‌است و هم امروز باید از سفر ماه عسل به رم بازگردد، انتظار بکشد (یا به هر حال چنین وانمود کند). داستان در حالی تمام می‌شود که هانس با پودر و روغنی کهنه خودش را گریم می‌کند و با بالشی به عنوان نشست‌گاه و یک گیتار به راه‌‌آهن می‌رود. برای او فقط دو نخ سیگار مانده است که یکی را دود می‌کند و دیگری را در کلاهی کنار خودش می‌گذارد تا رهگذران بدانند علاوه بر پول می‌توانند با سیگار هم به او کمک کنند. دقایقی بعد رهگذری سکه‌ای در کلاه هانس می‌اندازد و هانس به نواختن گیتار و آواز خواندن ادامه می‌دهد.مسائل اجتماعیظاهراً، این رمان نمایانگر جامعه آلمان تحت تأثیر هیتلر و سال‌های بعد از جنگ است. این داستان زوایای مختلف جامعه از جمله عقاید سیاسی و مذهبی، مسائل زناشویی، تعارضات بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، تأثیر جنگ بر خانواده‌ها و بسیاری موارد دیگر در آلمان را نقد می‌کند.کتاب تک‌گویی بلندی، ساخته از «ملاحظات» (یا عقاید) آدمی سرخورده و مایه گرفته از خاطره‌های شخصی است که تنها چند مکالمه تلفنی و ملاقات کوتاه پدر آن را قطع می‌کند. هانس شنیر، برخلاف اکثر شخصیت‌ها در داستان‌های کوتاهی که بول پس از جنگ نوشته‌است، در خانواده‌ای سرمایه داربه دنیا آمده‌است. استعدادش در کار معرکه‌گیری، از او (در دل جامعه‌ای مرفه) انسانی مرتد ساخته‌است. او به نسلی تعلق دارد که اگرچه جوان‌تر از آن بودند که در آخرین دسته‌های هیتلری نام‌نویسی کنند اما در میان شعارهای ناسیونال سوسیالیستی بزرگ شده‌اند. جامعهٔ نو مرفه‌ آلمان غربی که بر ویرانه‌های آلمان نازی بنا شده‌است، در چشم او به‌طور قطع مشکوک است؛ بدان لحاظ که دست‌اندرکاران آن، که همگی کمابیش بدنامند، امروزه به بهای کمی برای خود وجدان راحت خریداری می‌کنند: حتی مادر او رئیس «کمیته‌ای برای نزدیک ساختن نژادها» است. در حال و هوای بازسازی، کاتولیسیسم به اصطلاح «ترقی‌خواه» که در محافل بورژوایی بن خودنمایی می‌کند، در ریاکاری عمومی سهیم است. همه ترشرویی هانس شنیر بر همین کاتولیسیسم متمرکز است؛ وانگهی انگیخته از دلایلی شخصی است: ماری که مدت شش سال همدم او بود، ترکش گفته‌است تا با یکی از همان «کاتولیک‌های متجدد و سرشار از آینده»، که از دست‌اندرکاران جلو صحنه‌است، ازدواج کند. این ریاکاری منزجرکننده خاص افراد آلمان غربی نیست؛ هانس در خلال داستان تعریف می‌کند که چطور وقتی مسئولان فرهنگی آلمان شرقی که می‌دانستند موضوع نمایش‌های هانس شوخی با دستگاه سیاسی، فرهنگی و مذهبی همسایهٔ غربیشان است، او را برای اجرای آن نمایش‌ها به عنوان بخشی از پروپاگاندای سوسیالیستی به کشورشان دعوت می‌کنند و وقتی هانس به آن‌ها می‌گوید که عناصر نمایش او وام گرفته از مناسبات اجتماعی و فرهنگی محل اجرای نمایش است و لذا مایل است که با خود فضای آلمان شرقی شوخی کند، مسئولان فرهنگی خشمگین شده و عذر او را می‌خواهند.شنیر مدعی است که رنگ و روغن «صادقانه» چهره معرکه‌گیر را در برابر ریاکاری اجتماعی قرار می‌دهد. اما، دهن کجی دلقک، که با طرز پاسخی زیباشناختی اخلاقی شکل می‌گیرد، مضحک است. مؤخره عجیب و غریبی که طی آن هانس شنیر ورشکستگی خود را با خوش‌رویی به نمایش درمی‌آورد، تصویری حاکی از تسلیم و رضا از هنرمند به دست می‌دهد؛ و آخرین کلام رمان می‌گوید که، با این حال، «به آواز خواندن ادامه داد». عقاید یک دلقک به حق رمان پایان عصر آدناوئر صدر اعظم آلمان است.بل می‌خواست بر روی نقش کلیسای کاتولیک روم تمرکز کند تا تأثیر آن بر اروپا را نشان دهد. به‌علاوه اخلاقیات و سیاست آن زمان را نشان داد: کلیسا رابطهٔ بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها را محدود ساخت و جامعهٔ آلمان را در زمرهٔ گروه‌های مذهبی دسته‌بندی کرد. اگرچه در این رمان، پروتستان‌ها به عنوان افرادی ثروتمندتر نمایش داده می‌شوند، اما بل نشان می‌دهد که جامعه، به ویژه ازنظر در مسائل سیاسی و اخلاقی، عمدتاً تحت تأثیر کاتولیک‌ها بوده‌است. شخصیت اول داستان، یعنی هانس، از هیچ یک از این دو گروه سودی نمی‌برد. او به گفته خودش یک لامذهب و به تعبیر معشوقه‌اش، ماری، یک «لاادری» است، اما لامذهبی که اقوامی هم کاتولیک و هم پروتستان دارد و در مراسم‌های هردو مذهب شرکت می‌کند (اگرچه عقایدی کاملاً متفاوت با هر دو طرف دارد). حتی با این‌که اجرای موفقی در هنر دلقکی دارد، کارش مورد تأیید گروه‌های سیاسی نیست؛ ولی بعد از آسیب دیدن زانوی چپش، نمی‌تواند به خوبی گذشته اجرا داشته باشد. در پایان، آن دوران را اینگونه توصیف می‌کند: «اگر دوران ما شایسته نامی باشد، باید نامش را عصر فحشا نامید.»اختلاف ها و دوگانگی هادر داستان‌ها تعارضاتی دیده می‌شود؛ اما نویسنده قصد داشته به جای جامعه، بیشتر بر روی شخصیت‌های داستان تمرکز کند. درواقع، این جامعه یا به زبانی دقیق تر، مذهب بود که باعث رفتن معشوقهٔ هانس بعنوانی زنی کاتولیک شد. به علاوه، این رمان نشان می‌دهد که تنها یک مجوز مکتوب، ازدواج یک زوج را قطعی می‌کند. دومین تعارض مهم این کتاب، شخصیت هانس دربرابر خودش می‌باشد. هانس یک ایدئولوژی مشخص دربارهٔ زندگی دارد. اما بعد از رفتن ماری، او درمانده می‌شود. با خودش حرف می‌زند و از نظر روانی، بیمار می‌شود. برای مثال، وقتی می‌خواهد خودش را گریم کند، چند دقیقه در آینه به خودش زل می‌زند و فکر می‌کند آن شخص، کس دیگری است و دچار نوعی فوبیا می‌شود. جدا از این، او به راحتی می‌تواند پیشنهاد پدرش را بپذیرد یا به دوستی برادرش، لئو، با تروپسفنر اهمیت چندانی ندهد اما به خودش وفادار است و عقایدش را بخاطر پول نمی‌فروشد. در این زمان، هانس با تسوپفنر و حتی ماری دچار تعارض می‌شود. بعلاوه، بخاطر مسائل مالی و گذشته، تعارضاتی با پدر و برادرش نیز دارد. از سوی دیگر در داستان اشاره می‌شود که ماری دو مرتبه سقط جنین داشته‌است و ظاهراً بدون آن که هانس مشکلی تناسلی داشته باشد، رحم ماری نمی‌تواند جنین را نگه دارد. ولی هانس در کابوس‌هایی که از زندگی مشترک ماری با تسوپفنر می‌بیند، آن‌ها را صاحب فرزند تصور می‌کند. البته تمام این‌ها با توجه به این که راوی در ابتدای داستان اشاره می‌کند که بعد از این که ماری او را ترک کرده‌است، مالیخولیا در او پیشرفت کرده‌است، قابل توجیه است.انتشار در ایرانچاپ‌های اول، دوم و سوم این کتاب در ایران قبل از انقلاب اسلامی به ترتیب در سال‌های ۱۳۴۹، ۱۳۵۳ و ۱۳۵۷ با ترجمهٔ شریف لنکرانی توسط شرکت سهامی کتاب‌های جیبی صورت گرفت. بعد از انقلاب اسلامی در ایران، مؤسسات نشری دیگری ترجمهٔ شریف لنکرانی را انتشار دادند که از جملهٔ آن‌ها موسسه انتشاراتی امیرکبیر است. هم‌چنین ترجمهٔ محمد اسماعیل‌زاده از این اثر توسط نشر چشمه منتشر گردیده است و همچنین انتشارات پرثوآ . شرکت نوار نسخهٔ صوتی ترجمهٔ شریف لنکرانی را با صدای علی عمرانی منتشر کرده‌است. گفتنی است که در نسخه‌های چاپ شده بعد از انقلاب بعضی از بخش‌های این کتاب که ارجاعات جنسی داشته‌اند، سانسور شده، یا ترجمهٔ آن‌ها با مختصری تصرف صورت گرفته‌است [۵].واکنش‌هابعد از انتشار کتاب در سال ۱۹۶۳، بخاطر نگاه منفی آن به کلیسای کاتولیک، بین مطبوعات بحث و جدل درگرفت. دیدگاه آزاداندیش بل راجع به مذهب و مسائل اجتماعی خشم محافظه کاران را در آلمان برانگیخت.[۶] حتی در سال ۱۹۷۲، مطبوعات محافظه کار جایزه نوبل بل را مورد حمله قرار دادند و بیان کردند که این جایزه تنها به «رادیکال‌های چپ و لیبرال‌ها» اعطا شده‌است.The Clown (German: Ansichten eines Clowns, lit. "Opinions of a clown") is a 1963 novel by West German writer Heinrich Böll.Contents1Plot2Social issues3Conflicts4Themes5Reactions6Notes and references7Further readingPlot[edit]Hans Schnier is the "Clown" of the novel's title. He is twenty-seven years old from a very wealthy family. At the beginning of the story he arrives in Bonn, Germany. As a clown, he had to travel across the country from city to city to perform as an artist. He always sees himself as an artist. His home is in Bonn, so he has to stay in hotels when he is not in Bonn. The woman he has been living with, Marie, has left him to marry another man, Zupfner. Therefore Hans has become depressed. He wants to get Marie back from Zupfner, and also has serious financial problems.He describes himself as a clown with no church affiliation. His parents, devout Protestants, sent him to a Catholic school. He met Marie in school and fell in love with her. Although Marie was a Catholic, she agreed to live with him. They never got legally married, largely because Hans would not agree to sign a paper agreeing to raise his children as Catholics. He did not even want to get a marriage license, because he thought that they were for people who did not go to church. While living together, they never had any children. Marie always stated that even though she was living in sin, she was still a Catholic. Once in high school, Hans saw her holding hands with Zupfner, but she told him that Zupfner was only a friend. Hans brought her along on every trip and took her everywhere he went. After five years, there was a Catholic conference near their hotel in a German city. Marie wanted to breathe some Catholic air and ask Hans to go there. Hans had a performance at the same time. When they arrived late at night, he fell asleep. The next morning, he discovered Marie was gone, but had left a note. He never saw her again. The note read: “I must take the path that I must take.”Hans has a mystical peculiarity, as he can detect smells through the telephone. As he explains, he does not only suffer from depression, headaches, laziness and that mystical ability, but also suffers from his disposition to monogamy. There is only one woman that he can live with: Marie. His reversal of values is clearly shown in his statement: "I believe that the living are dead, and that the dead live, not the way Protestants and Catholics believe it."When he goes to his home in the Bonn, the first person he meets is his millionaire father. He remembers all of his memories from the past. He had a sister named Henrietta. The family forced her to volunteer for anti-aircraft duty seventeen years ago and she never came back. He also has a brother named Leo. He recently converted to Catholicism and is studying theology in college. Hans tells his father about his financial problems. After his father offers him to work for him for a relatively low wage, Hans rejects the offer. He tells his father that he and his brother never benefited from the wealth of their family. War has affected the family. They were never given enough food or pocket money. Many things were regarded as extravagances. Thus, he lacks any positive memories of the past, which may have been a factor that drove him, at age 21, to leave home to become a clown.He calls many of his relatives in Bonn, but nobody can help him. He soon discovers that Marie is now in Rome on her honeymoon. This news only depresses him more. Finally, he calls his brother, Leo, who promises to bring him money the next day. But, in the middle of the conversation, Leo says that he has talked to Zupner about something and that they became friends. Because Leo has converted to Catholicism, his father no longer supports him. Therefore, Leo is not in a good position financially. In anger, Hans tells him not to come to bring the money. At the end, Hans takes his guitar to the train station and plays as people throw coins into his hat.Social issues[edit]Böll's novel reflects the German society under Hitler and in the postwar years. It criticises many aspects of society such as political and religious beliefs, marriage issues, the conflict between Catholics and Protestants, the effect of war on families (a millionaire one), and many other things in the society of Germany. Heinrich Böll revealed all of those postwar problems and related them to some psychological aspects that harmed a man with some weird beliefs like Hans.Böll sought to focus on the role of the Roman Catholic Church, to exhibit its role in Europe. He includes a depiction of establishment moralities and politics in the novel. The church limited the relations between Catholics and Protestants, and it categorized German society into religious groups. Although the Protestants are shown as richer people in the novel, Böll portrays society was mainly under the influence of Catholics, especially in political and moral issues. The protagonist Hans does not get any benefit from either group. He is shown as a kind of pagan, but a pagan who has some Protestant and Catholic relatives and participates in some ceremonies of both religions — although his beliefs are quite different from either. Even his clown's art does not win approval from some political parties, although he is a great performer. But after he injures his left knee, he is unable to perform as well as before. In conclusion, he describes the age in this statement: "If our era deserves a name, it would have to be called the era of prostitution."Conflicts[edit]There are some conflicts in the story, mainly on character versus society. In fact, it was religion, that takes his wife away and saw him ineligible to have a Catholic wife. Also, this novel indicates that only a written license determines the marriage of a couple. The second important conflict is character versus himself. Hans had his unique ideology about life. However, after Marie left him, he became desperate. He started to talk to himself and to become mentally ill. For example, when he wanted to put on his makeup, he started to stare at himself in the mirror for minutes and he thought that there is someone else looking at him. There was a kind of phobia when he looked at the mirror. Other than that, he could easily accept the offer of his father or do not care about the friendship of his brother, Leo, with Zupfner, but he was loyal to himself and he did not sell his ideologies for money. Character versus character can be considered in the story of Hans trying to win Marie back. At that point he had conflict with Zupfner and even Marie. As well, there were conflicts with his father and his brother as well, for the financial issues and for their past.Themes[edit]There are some major themes based on the social conflicts in the novel. The first one states that the Christian ethic and spirituality was corruptive during the post war years in German society or even in Europe. Many examples in the Social Issues section support this statement. The second major theme is the loss of traditional familial and social unity. Hans was a clown but from a millionaire family. His family never supported him, even when he came back and asked for money. His brother came out of the support of the family when he converted to Catholicism. Furthermore, regarding Hans lost his sister during the war, his family preferred not to waste their wealth for their two sons. On the other side, Marie left him after five year because of the effects that forced her to feel sinful about her life and leave him to marry another person. All of these examples indicate the social unity and the families have some main problems. The third theme is there is no place for an artist with different ideologies from the people ruling the society. Although during the postwar years Germany did not have a dictator like Hitler to classify the people in the society, the effect of those years made the society do it automatically and indirectly based on ideologies of people.Reactions[edit]Following publication in 1963, the novel generated polemics in the press for its negative portrayal of the Catholic Church and the CDU party. Böll's liberal views on religion and social issues inspired the wrath of conservatives in Germany.[1] The conservative press even attacked Böll's 1972 Nobel prize award, arguing that it was awarded only to "liberals and left-wing radicals."[1]
Show more...
2 months ago
8 hours 32 minutes 52 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
قدرت کلمات در سرنوشت روابط؛ تلقین - از سری سلامت روابط عاطفی
اپیزود: تلقین – چگونه کلمات ما سرنوشت رابطه را شکل می‌دهند؟خلاصه اپیزود:گاهی یک جمله ساده، آن‌قدر تکرار می‌شود که کم‌کم به یک باور عمیق تبدیل می‌گردد. در روابط، این قدرت تلقین می‌تواند عشق را تقویت کند یا آن را آرام‌آرام از بین ببرد. اما چگونه؟ آیا تا به حال شده که برای جلب توجه شریک عاطفی‌تان، او را متهم کنید که دیگر شما را دوست ندارد؟ یا شاید کسی این جمله را آن‌قدر به شما گفته که در نهایت آن را باور کرده‌اید؟در این اپیزود، داستان شهریار و مونا را می‌شنویم؛ زوجی که عشق‌شان قربانی جملات تکراری و باورهای القاشده شد. شهریار در ابتدا مونا را دوست داشت، اما با گذر زمان، این احساس در تکرار بی‌پایان جملات منفی مونا رنگ باخت. وقتی سال‌ها بعد با او صحبت کردم، فهمیدم که این رابطه چگونه از دست رفت و چگونه تنها با کمی آگاهی، می‌توانست حفظ شود.همچنین در این اپیزود، از روان‌شناسی تلقین می‌گوییم:• چرا ذهن ما در برابر جملات تکراری تسلیم می‌شود؟• چگونه می‌توانیم از این قدرت در جهت مثبت استفاده کنیم؟• راهکارهایی برای جلوگیری از تلقین منفی در رابطه چیست؟ اگر می‌خواهید رابطه‌ای سالم‌تر داشته باشید و از قدرت کلمات در جهت درست استفاده کنید، این اپیزود را از دست ندهید!تصویر مفهومی اپیزود نشان‌دهنده تأثیر کلمات در روابط است. مردی را می‌بینیم که صورتش در حال محو شدن است، نمادی از تأثیر تلقین. در کنار او، سایه‌ای از یک زن که در گوشش زمزمه می‌کند، تأکیدی بر قدرت تکرار جملات و تغییر باورها. فضای احساسی با ترکیب رنگ‌های آبی و خاکستری، حس درون‌گرایی و تأمل را القا می‌کند. این تصویر می‌تواند نمادین‌ترین نمایه برای اپیزود “تلقین” باشد.
Show more...
2 months ago
9 minutes 11 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
کارگاه هوش هیجانی؛ کلید پیوند با فرزندان
چند بار شده که فرزند شما با چشمانی پر از خشم به شما نگاه کرد و شما دقیقا نمی‌دانستید چه باید بگویید یا چه کار کنید؟ حس کردید که یه دیوار نامرئی بین شما و فرزندتون کشیده شده و نمی‌دونید چطور این فاصله رو پر کنید؟ حرف‌هاتون به گوشش نمی‌رسه و انگار توی دنیای خودش غرق شده؟ این احساسات رو خیلی از پدر و مادرها تجربه کردن! اما خبر خوب اینه که شما تنها نیستید. کارگاه “هوش هیجانی: کلید پیوند با فرزندتان” به شما کمک میکنه تا این دیوار رو خراب کنید و دوباره به دنیای پر از احساسات فرزندتون قدم بذارید. در این کارگاه یاد می‌گیرید: • زبان خاموش احساسات فرزندان خود را بفهمید و بهش پاسخ بدید. • چالش‌های ارتباطی خاص خودتان را با تکنیک‌های عملی و کاربردی پشت سر بذارید. • رابطه‌ای عمیق، صمیمی و پر از اعتماد با فرزندتون بسازید. این کارگاه آنلاین و کاملا کاربردیه و با تمرین‌های عملی همراهه.  تاریخ: ۲۱ بهمن  زمان: ۱۰ صبح  آنلاین برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر، در واتساپ یا تلگرام به شماره ۰۹۳۶ ۲۵۴ ۹۶۱۱ پیام دهید.https://t.me/hanicoaching
Show more...
2 months ago
4 minutes 30 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
تردید در باره ازدواج از جانب دختر
دکتر هلاکویی. یوتیوب زندگی بهینه را دنبال کنید: @holakui
Show more...
2 months ago
28 minutes 42 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
34:24 - 34:39 اصول و فنون مذاکره🗣محمدرضا شعبانعلی
محمدرضا شعبانعلی
Show more...
2 months ago
57 minutes 18 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
Thinking, Fast & Slow📚Daniel Kahneman
Daniel KahnemanSystem 1 is fast, intuitive, and emotional; System 2 is slower, more deliberative, and more logical. The impact of overconfidence on corporate strategies, the difficulties of predicting what will make us happy in the future, the profound effect of cognitive biases on everything from playing the stock market to planning our next vacation―each of these can be understood only by knowing how the two systems shape our judgments and decisions.Engaging the reader in a lively conversation about how we think, Kahneman reveals where we can and cannot trust our intuitions and how we can tap into the benefits of slow thinking. He offers practical and enlightening insights into how choices are made in both our business and our personal lives―and how we can use different techniques to guard against the mental glitches that often get us into trouble. Topping bestseller lists for almost ten years, Thinking, Fast and Slow is a contemporary classic, an essential book that has changed the lives of millions of readers.Daniel Kahneman (/ˈkɑːnəmən/; Hebrew: דניאל כהנמן; born March 5, 1934) is an Israeli-American psychologist and economist notable for his work on the psychology of judgment and decision-making, as well as behavioral economics, for which he was awarded the 2002 Nobel Memorial Prize in Economic Sciences (shared with Vernon L. Smith). His empirical findings challenge the assumption of human rationality prevailing in modern economic theory.Daniel KahnemanKahneman in 2009BornMarch 5, 1934 (age 89)Tel Aviv, British Mandate of Palestine (now Israel)NationalityUnited States, IsraelEducationHebrew University (BA)University of California, Berkeley (MA, PhD)Known forCognitive biasesBehavioral economicsProspect theoryLoss aversionSpousesIrah Kahneman;Anne Treisman (1978–2018, her death)AwardsAPA Lifetime Achievement Award (2007)Nobel Memorial Prize in Economic Sciences (2002)Presidential Medal of Freedom (2013)Tufts University Leontief Prize (2010)APS Distinguished Scientific Contribution Award (1982)University of Louisville Grawemeyer Award (2003)Scientific careerFieldsPsychologyEconomicsInstitutionsPrinceton University 1993–University of California, Berkeley 1986–93University of British Columbia 1978–86Center for Advanced Study in the Behavioral Sciences 1972–73Hebrew University of Jerusalem 1961–77ThesisAn analytical model of the semantic differential (1961)Doctoral advisorSusan M. Ervin-TrippDoctoral studentsAnat NinioAvishai HenikBaruch FischhoffZiv CarmonDaniel Kahneman's voiceRecorded August 2013 from the BBC Radio 4 programme Desert Island DiscsWebsitescholar.princeton.edu/kahneman/With Amos Tversky and others, Kahneman established a cognitive basis for common human errors that arise from heuristics and biases, and developed prospect theory.In 2011 he was named by Foreign Policy magazine in its list of top global thinkers. In the same year his book Thinking, Fast and Slow, which summarizes much of his research, was published and became a best seller. In 2015, The Economist listed him as the seventh most influential economist in the world.He is professor emeritus of psychology and public affairs at Princeton University's Princeton School of Public and International Affairs. Kahneman is a founding partner of TGG Group, a business and philanthropy consulting company. He was married to cognitive psychologist and Royal Society Fellow Anne Treisman, who died in 2018.Early lifeDaniel Kahneman was born in Tel Aviv, Mandatory Palestine, in 1934, where his mother, Rachel, was visiting relatives. His parents were Lithuanian Jews who had emigrated to France in the early 1920s. He spent his childhood years in Paris. Kahneman and his family were in Paris when it was occupied by Nazi Germany in 1940. His father, Efrayim, was picked up in the first major round-up of French Jews, but he was released after six weeks due to the intervention of his employer, La Cagoule backer Eugène Schueller.: 52 The family was on the run for the remainder of the war, and survived, except for the death of Kahneman's father due to diabetes in 1944. Kahneman and his family then moved to British Mandatory Palestine in 1948, just before the creation of the state of Israel.Kahneman has written of his experience in Nazi-occupied France, explaining in part why he entered the field of psychology:It must have been late 1941 or early 1942. Jews were required to wear the Star of David and to obey a 6 p.m. curfew. I had gone to play with a Christian friend and had stayed too late. I turned my brown sweater inside out to walk the few blocks home. As I was walking down an empty street, I saw a German soldier approaching. He was wearing the black uniform that I had been told to fear more than others – the one worn by specially recruited SS soldiers. As I came closer to him, trying to walk fast, I noticed that he was looking at me intently. Then he beckoned me over, picked me up, and hugged me. I was terrified that he would notice the star inside my sweater. He was speaking to me with great emotion, in German. When he put me down, he opened his wallet, showed me a picture of a boy, and gave me some money. I went home more certain than ever that my mother was right: people were endlessly complicated and interesting.— Israeli intellectual Yeshayahu Leibowitz, whom Kahneman describes as influential in his intellectual development, was Kahneman's chemistry teacher at Beit-Hakerem High School, and Kahneman's physiology professor at university.Kahneman's paternal uncle was Rabbi Yosef Shlomo Kahaneman, the head of the Ponevezh Yeshiva.Education and early careerIn 1954 Kahneman received his Bachelor of Science degree, with a major in psychology and a minor in mathematics, from the Hebrew University of Jerusalem.He served in the psychology department of the Israeli Defense Forces, and as an infantryman. One of his responsibilities was to evaluate candidates for officer's training school, and to develop tests and measures for this purpose. Kahneman describes his military service as a "very important period" in his life.In 1958 he went to the United States to study for his PhD in Psychology at the University of California, Berkeley. His 1961 dissertation, advised by Susan Ervin, examined relations between adjectives in the semantic differential and allowed him to "engage in two of [his] favorite pursuits: the analysis of complex correlational structures and FORTRAN programming."Academic careerCognitive psychologyKahneman began his academic career as a lecturer in psychology at the Hebrew University of Jerusalem in 1961. He was promoted to senior lecturer in 1966. His early work focused on visual perception and attention. For example, his first publication in the prestigious journal Science was entitled "Pupil Diameter and Load on Memory" (Kahneman & Beatty, 1966). During this period, Kahneman was a visiting scientist at the University of Michigan (1965–66) and the Applied Psychology Research Unit in Cambridge (1968/1969, summers). He was a fellow at the Center for Cognitive Studies, and a lecturer in cognitive psychology at Harvard University in 1966/1967.Judgment and decision-makingThis period marks the beginning of Kahneman's lengthy collaboration with Amos Tversky. Together, Kahneman and Tversky published a series of seminal articles in the general field of judgment and decision-making, culminating in the publication of their prospect theory in 1979 (Kahneman & Tversky, 1979). Following this, the pair teamed with Paul Slovic to edit a compilation entitled "Judgement Under Uncertainty: Heuristics and Biases" (1982) that proved to be an important summary of their work and of other recent advances that had influenced their thinking. Kahneman was ultimately awarded the Nobel Memorial Prize in Economics in 2002 for his work on prospect theory.In his Nobel biography Kahneman states that his collaboration with Tversky began after Kahneman had invited Tversky to give a guest lecture to one of Kahneman's seminars at Hebrew University in 1968 or 1969. Their first jointly written paper, "Belief in the Law of Small Numbers," was published in 1971 (Tversky & Kahneman, 1971). They published seven articles in peer-reviewed journals in the years 1971–1979. Aside from "Prospect Theory," the most important of these articles was "Judgment Under Uncertainty: Heuristics and Biases" (Tversky & Kahneman, 1974), which was published in the prestigious journal Science and introduced the notion of anchoring. Kahneman wrote the paper at the Van Leer Jerusalem Institute.Kahneman left Hebrew University in 1978 to take a position at the University of British Columbia.In 2021, Kahneman and co-authors Olivier Sibony and Cass Sunstein contributed to the field with work on unwanted variability in human judgments of the same problem, what they term 'noise'. In Noise: A Flaw in Human Judgment, they write that due to factors such as cognitive biases, group dynamics, mood, stress, fatigue, and differences in skill between assessors/decision makers/judges, judgements that should ideally be identical in fact often differ a lot. This gives rise to injustices, hazards and costs of various types. Furthermore, it does so in a way that is distinct from statistical bias and which is affected by cognitive biases but not limited to their influence. In the book, which received much press, they explain what noise is, how it can be detected and how it can be reduced – which can also reduce bias.Behavioral economicsKahneman and Tversky were both fellows at the Center for Advanced Study in the Behavioral Sciences at Stanford University in the academic year 1977–1978. A young economist named Richard Thaler was a visiting professor at the Stanford branch of the National Bureau of Economic Research during that same year. According to Kahneman, "[Thaler and I] soon became friends, and have ever since had a considerable influence on each other's thinking." Building on prospect theory and Kahneman and Tversky's body of work, Thaler published "Toward a Positive Theory of Consumer Choice" in 1980, a paper which Kahneman has called "the founding text of behavioral economics."Kahneman and Tversky became heavily involved in the development of this new approach to economic theory, and their involvement in this movement had the effect of reducing the intensity and exclusivity of their earlier period of joint collaboration.[citation needed] According to Kahneman the collaboration 'tapered off' in the early 1980s, although they tried to revive it. Factors included Tversky receiving most of the external credit for the output of the partnership, and a reduction in the generosity with which Tversky and Kahneman interacted with each other. They would continue to publish together until the end of Tversky's life, but the period when Kahneman published almost exclusively with Tversky ended in 1983, when he published two papers with Anne Treisman, his wife since 1978.Hedonic psychologyIn the 1990s, Kahneman's research focus began to gradually shift in emphasis towards hedonic psychology. According to Kahneman and colleagues,Hedonic psychology...is the study of what makes experiences and life pleasant or unpleasant. It is concerned with feelings of pleasure and pain, of interest and boredom, of joy and sorrow, and of satisfaction and dissatisfaction. It is also concerned with the whole range of circumstances, from the biological to the societal, that occasion suffering and enjoyment.(This subfield is closely related to the positive psychology movement, which was steadily gaining in popularity at the time.)It is difficult to determine precisely when Kahneman's research began to focus on hedonics, although it likely stemmed from his work on the economic notion of utility. After publishing multiple articles and chapters in all but one of the years spanning the period 1979–1986 (for a total of 23 published works in 8 years), Kahneman published exactly one chapter during the years 1987–1989. After this hiatus, articles on utility and the psychology of utility began to appear (e.g., Kahneman & Snell, 1990; Kahneman & Thaler, 1991; Kahneman & Varey, 1991).In 1992 Varey and Kahneman introduced the method of evaluating moments and episodes as a way to capture "experiences extended across time". While Kahneman continued to study decision-making (e.g., Kahneman, 1992, 1994; Kahneman & Lovallo, 1993), hedonic psychology was the focus of an increasing number of publications (e.g., Fredrickson & Kahneman, 1993; Kahneman, Fredrickson, Schreiber & Redelemeier, 1993; Kahneman, Wakker & Sarin, 1997; Redelmeier & Kahneman, 1996), culminating in a volume co-edited with Ed Diener and Norbert Schwarz, scholars of affect and well-being.Focusing illusionWith David Schkade, Kahneman developed the notion of the focusing illusion (Kahneman & Schkade, 1998; Kahneman, Krueger, Schkade, Schwarz & Stone, 2006) to explain in part the mistakes people make when estimating the effects of different scenarios on their future happiness (also known as affective forecasting, which has been studied extensively by Daniel Gilbert). The "illusion" occurs when people consider the impact of one specific factor on their overall happiness, they tend to greatly exaggerate the importance of that factor, while overlooking the numerous other factors that would in most cases have a greater impact.A good example is provided by Kahneman and Schkade's 1998 paper "Does living in California make people happy? A focusing illusion in judgments of life satisfaction". In that paper, students in the Midwest and in California reported similar levels of life satisfaction, but the Midwesterners thought their Californian peers would be happier. The only distinguishing information the Midwestern students had when making these judgments was the fact that their hypothetical peers lived in California. Thus, they "focused" on this distinction, thereby overestimating the effect of the weather in California on its residents' satisfaction with life.Peak–end rule and remembered pleasureOne of the cognitive biases in hedonic psychology discovered by Kahneman is called the peak–end rule. It affects how we remember the pleasantness or unpleasantness of experiences. It states that our overall impression of past events is determined for the most part not by the total pleasure and suffering it contained but by how it felt at its peaks and at its end. For example, the memory of a painful colonoscopy is improved if the examination is extended by three minutes in which the scope is still inside but not moved anymore, resulting in a moderately uncomfortable sensation. This extended colonoscopy, despite involving more pain overall, is remembered less negatively due to the reduced pain at the end. This even increases the likelihood for the patient to return for subsequent procedures. Kahneman explains this distortion in terms of the difference between two selves: the experiencing self, which is aware of pleasure and pain as they are happening, and the remembering self, which shows the aggregate pleasure and pain over an extended period of time. The distortions due to the peak–end rule happen on the level of the remembering self. Our tendency to rely on the remembering self can often lead us to pursue courses of action that are not in our best self-interest.Happiness and life satisfactionKahneman has defined happiness as "what I experience here and now", but says that in reality humans pursue life satisfaction, which "is connected to a large degree to social yardsticks–achieving goals, meeting expectations."TeachingKahneman is a senior scholar and faculty member emeritus at Princeton University's Department of Psychology and Princeton School of Public and International Affairs. He is also a fellow at Hebrew University and a Gallup Senior Scientist.Personal lifeKahneman's first wife was Irah Kahneman, an Israeli educational psychologist, with whom he had two children. His son has schizophrenia, and his daughter works in technology.His second wife was the cognitive psychologist Anne Treisman, from 1978 until her death in 2018. As of 2014, they lived part-time in Berkeley, California. As of 2022, he lives in New York City with Barbara Tversky, the widow of his long-time collaborator Amos Tversky.In 2015 Kahneman described himself as a very hard worker, as "a worrier" and "not a jolly person." But, despite this, he said, "I'm quite capable of great enjoyment, and I've had a great life."Awards and recognitionIn 2001, he was elected a member of the National Academy of SciencesIn 2002, Kahneman received the Nobel Memorial Prize in Economic Sciences, despite being a research psychologist, for his work in prospect theory. Kahneman states he has never taken a single economics course – that everything that he knows of the subject he and Tversky learned from their collaborators Richard Thaler and Jack Knetsch.Kahneman, co-recipient with Tversky, earned the 2003 University of Louisville Grawemeyer Award for Psychology.In 2005, he was elected a member of the American Philosophical Society.In 2007, he was presented with the American Psychological Association's Award for Outstanding Lifetime Contributions to Psychology.On November 6, 2009, he was awarded an honorary doctorate from the department of Economics at Erasmus University in Rotterdam, Netherlands. In his acceptance speech Kahneman said, "when you live long enough, you see the impossible become reality." He was referring to the fact that he would never have expected to be honored as an economist when he started his studies into what would become Behavioral Economics.In both 2011 and 2012, he made the Bloomberg 50 most influential people in global finance.On November 9, 2011, he was awarded the Talcott Parsons Prize by the American Academy of Arts and Sciences.His book Thinking, Fast and Slow was the winner of the 2011 Los Angeles Times Book Award for Current Interest and the National Academy of Sciences Communication Award for the best book published in 2011.In 2012 he was accepted as corresponding academician at the Real Academia Española (Economic and Financial Sciences).On August 8, 2013, President Barack Obama announced that Daniel Kahneman would be a recipient of the Presidential Medal of Freedom.On June 1, 2015, he was awarded an honorary doctorate from the Faculty of Arts at McGill University in Montreal.December 2018, Kahneman was named a Gold Medal Honoree by The National Institute of Social Sciences.In 2019, Kahneman received the Golden Plate Award of the American Academy of Achievement.Notable contributionsAnchoring and adjustmentAttribute substitutionAvailability heuristicBase rate fallacyCognitive biasConjunction fallacyDictator gameFraming (social sciences)Loss aversionOptimism biasPeak–end rulePlanning fallacyProspect theoryCumulative prospect theoryReference class forecastingRepresentativeness heuristicSimulation heuristicStatus quo biasBooksKahneman, Daniel (1973). Attention and Effort. Prentice-Hall.Kahneman, Daniel; Slovic, Paul; Tversky, Amos (1982). Judgment Under Uncertainty: Heuristics and Biases. Cambridge University Press.Kahneman, Daniel; Diener, E.; Schwarz, N. (1999). Well-Being: The Foundations of Hedonic Psychology. Russell Sage Foundation.Kahneman, Daniel; Tversky, Amos (2000). Choices, Values and Frames. Cambridge University Press.Kahneman, Daniel; Gilovich, Thomas; Griffin, Dale (2002). Heuristics and Biases: The Psychology of Intuitive Judgment. ISBN 978-0521792608.Kahneman, Daniel (2011). Thinking, Fast and Slow. Farrar, Straus and Giroux. ISBN 978-0374275631. (Reviewed by Freeman Dyson in New York Review of Books, 22 December 2011, pp. 40–44.)Kahneman, Daniel; Sibony, Olivier; Sunstein, Cass R. (2021). Noise: A Flaw in Human Judgment. William Collins. ISBN 978-0008308995.Interviews"Can We Trust Our Intuitions?" in Alex Voorhoeve Conversations on Ethics. Oxford University Press, 2009. ISBN 978-0-19-921537-9 (Discusses Kahneman's views about the reliability of moral intuitions [case judgments] and the relevance of his work for the search for "reflective equilibrium" in moral philosophy.)Radio interviewsAll in the Mind, ABC, Australia (2003)All in the Mind, BBC, Great Britain (2011)Online interviewsThinking about Thinking – An Interview with Daniel Kahneman (2011)  Archived October 31, 2013, at the Wayback MachineConversation with Tyler – Daniel Kahneman on Cutting Through the Noise (2018) Daniel Kahneman on Cutting Through the Noise (Ep. 56 - Live at Mason)The Knowledge Project Podcast – Daniel Kahneman: Putting Your Intuition on Ice (2019) Daniel Kahneman: Putting Your Intuition on IceLex Fridman Podcast #65 – Daniel Kahneman: Thinking Fast and Slow, Deep Learning, and AI (2020) Daniel Kahneman: Thinking Fast and Slow, Deep Learning, and AI | MIT | Artificial Intelligence PodcastThe Jordan Harbinger Show #518 – Daniel Kahneman: When Noise Destroys Our Best of Choices (2021)Daniel Kahneman | When Noise Destroys Our Best of ChoicesTelevision interviewsHow You Really Make Decisions – Horizon (BBC TV series) – Series 2013–2014 No. 9See alsoReferencesFurther readingExternal linksInstitutional economicsTopics in game theoryLaureates of the Sveriges Riksbank Prize in Economic Sciences2002 Nobel Prize laureatesIsraeli Nobel laureatesPsychologyAuthority controlMoreEnjoying Wikiwand?Wikiwand is a leading donor to the Wikimedia Foundation, we pledge to give a portion of our income to help Wikipedia thrive. By using Wikiwand, for FREE, you directly contribute to keep Wikipedia alive.Donate now30% goes to Wikimedia!Not right now, thanksRelated ArticlesCognitive biasSystematic pattern of deviation from norm or rationality in judgmentA cognitive bias is a systematic pattern of deviation from norm or rationality in judgment. Individuals create their own "subjective reality" from their perception of the input. An individual's construction of reality, not the objective input, may dictate their behavior in the world. Thus, cognitive biases may sometimes lead to perceptual distortio...Read articleHeuristicProblem-solving method that is sufficient for immediate solutions or approximationsHeuristic, or heuristic technique, is any approach to problem solving or self-discovery that employs a practical method that is not guaranteed to be optimal, perfect, or rational, but is nevertheless sufficient for reaching an immediate, short-term goal or approximation. Where finding an optimal solution is impossible or impractical, heuristic meth...Read articleBounded rationalityMaking of satisfactory, not optimal, decisionsBounded rationality is the idea that rationality is limited when individuals make decisions, and under these limitations, rational individuals will select a decision that is satisfactory rather than optimal.Read articleAmos TverskyIsraeli psychologist (1937–1996)Amos Nathan Tversky was an Israeli cognitive and mathematical psychologist and a key figure in the discovery of systematic human cognitive bias and handling of risk.Read articleBehavioral economicsAcademic disciplineBehavioral economics studies the effects of psychological, cognitive, emotional, cultural and social factors in the decisions of individuals or institutions, and how these decisions deviate from those implied by classical economic theory.Read article
Show more...
2 months ago
9 hours 58 minutes 27 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
آیا برای آینده دخترم بهتر است که همسرم و دخترم را به خارج بفرستم
دکتر هلاکویی. یوتیوب زندگی بهینه را دنبال کنید: @holakui
Show more...
2 months ago
16 minutes 39 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
از داشتن رابطه جنسی با فردی که دوست دارم خجالت میکشم؛ چه باید کرد؟
دکتر هلاکویی. یوتیوب زندگی بهینه را دنبال کنید: @holakui
Show more...
3 months ago
23 minutes 1 second

زهینه [زندگی بهینه]
رابطه‌ای پس‌از ۱۷ سال👥دکتر هلاکویی
گروه نظرسنجی در تلگرام: RaySanj10-5-2019
Show more...
3 months ago
1 hour 15 minutes 33 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
افسردگی: کلیات و نشانه‌ها💿دکتر هلاکویی
دکتر هلاکوییسی دی افسردگی
Show more...
3 months ago
55 minutes 11 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
با خودم چه کنم؟
دکتر هلاکویی
Show more...
3 months ago
45 minutes 16 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
وقتی در تصمیم‌گیری‌هایمان خطا می‌کنیم🗣️دکتر آذرخش مکری
دکتر آذرخش مکری وقتی در تصمیم گیری هایمان خطا می کنیم#آذرخش#مکری  
Show more...
3 months ago
1 hour 22 minutes 27 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
کارگاه ذهن‌آگاهی (Mindfulness)👨‍🏫دکتر محسن فاطمی [نسخه کامل]
ذهن‌آگاهی یا فرآگاهی فرآیندی روان‌‌شناختی‌ست به‌معنای توجه به تجربیات زمان حال، بدون قضاوت. ذهن‌آگاهی توانایی کنترل اراده، غریزه و فرصتی برای اصلاح اشتباهات ناخودآگاه است. به عبارت دیگر پرورش آگاهی و هوشیاری با تکیه بر مراقبت و زیر نظر گرفتن توجه و تجربیات در زمان حال بدون قضاوت کردن. تعریف کوتاه ذهن‌آگاهی یعنی آگاهی از لحظه است.[۱] برای ذهن‌آگاهی می‌توان از روش‌های مختلف مانند مدیتیشن بهره برد. در دهه‌های اخیر با استفاده از مبانی ذهن‌آگاهی روش‌های درمانی مختلفی در روان‌شناسی بالینی و روان‌پزشکی برای درمان افسردگی،[۲][۳] اضطراب،[۳] اعتیاد[۴][۵] و کاهش استرس[۶] ابداع شده‌است.ریشه‌شناسی[ویرایش]ذهن‌آگاهی ریشه در عهد باستان دارد، و نمونه‌های آن را، هم در فرهنگ‌های شرقی (مثل بودائی) و هم در فرهنگ‌های غربی می‌توان یافت. اصطلاح انگلیسی mindfulness ترجمهٔ لغت هندی باستان، ساتی (sati) است. ساتی یعنی «آگاهی»، «توجه»، و «به‌یاد آوردن»: ساتی متعلق به زبان پالی است. پالی از ۲۵۰۰ سال پیش زبان روان‌شناسی بودائی بوده و ذهن‌آگاهی آموزه اصلی مکتب بودایی است.آگاهی: جنبه‌ای از انسان بودن است که باعث می‌شود از تجربه‌های خود آگاه باشد و از آن‌ها خبر داشته باشد. بدون آگاهی، هیچ چیزی برای انسان وجود نخواهد داشت.توجه (دقت): عبارت است از آگاهی متمرکز؛ یاد گرفتن ذهن‌آگاهی، توانایی برای حفظ توجه را افزایش می‌دهد و با آن می‌توان در هر جا و هرطور که انسان اراده می‌کند، توجه خود را متمرکز نگه دارد.به‌یاد آوردن: این جنبه از ذهن‌آگاهی در بارهٔ این موضوع است که «چگونه می‌توان همیشه به یاد آورد که از لحظه‌ای به لحظهٔ دیگر، می‌توان به تجربه‌های خود توجه کرد.» افراد خیلی زود و آسان فراموش می‌کنند که حواس‌جمع باشند.آگاهی و توجه زیر مجموعه هوشیاری هستند.اَشکال تقویت ذهن‌آگاهی[ویرایش]توجه متمرکز یا مراقبه متمرکز، ساماتا ویپاسانا؛ (در زبان پالی Samatha): مانند نور لیزر خطی است و به هر پدیده‌ای تابانده شود آن را روشن می‌کند.مشاهده پذیرا: مانند نورافکن‌ (در مقابل نور لیزر) است. بر طیف وسیعی از موضوع‌هایی که در هوشیاری ما پدیدار می‌شوند نور می‌تاباند و هریک را جداگانه بررسی می‌کند.مهرورزی و شفقت: کیفیت و صفت آگاهی به‌شمار می‌آیند. افزودن مهربانی، آسایش و آرامش به مراقبه است.چگونه ذهن آگاهی به سلامتی کمک می‌کند[ویرایش]ذهن‌آگاهی «پاسخ آرامش» را تحریک می‌کند و باعث می‌شود که بدن خودش را بازیابی کند. دکتر هربرت بنسن از هاروارد گفته است که پاسخ آرامش باعث می‌شود که قابلیت بدن ما برای بازیابی خود به حداکثر برسد. این پاسخ باعث می‌شود که سیکل استرس کمتر شود و در شیمی بدن ما تغییراتی ایجاد شود تا تولید هورمون‌ها برای افزایش سیستم ایمنی بیش‌تر شود. [نیازمند منبع] تمرینات ذهن آگاهی بیماری‌های زیادی کاهش پیدا می‌کند و سلامتی و دوام عمر و و حیات ذهن و بدن بیش‌تر می‌شود.[نیازمند منبع]ذهن‌آگاهی باعث کاهش نگرانی از داشتن بیماری می‌شود. بسیاری از افرادی که مریض می‌شوند به خاطر عوامل فیزیولوژیکی نیست که بیمار می‌شوند، بلکه به خاطر ترس از بیمار شدن، بیمار می‌شوند. ذهن آگاهی نگرانی‌ها و استرس را کم می‌کند.ذهن آگاهی ژن‌های خطرناک را کم می‌کند. [نیازمند منبع] دیوید میشی در کتاب ذهن آگاهی از شکلات بهتر است می‌گوید: ژن‌ها نقش مهمی در ایجاد بیماری دارند ولی اگر این ژن ها خاموش شوند اتفاق مهمی می‌افتد. این ژن‌های خطرناک را ذهن آگاهی خاموش می‌کند.[نیازمند منبع] همان‌گونه که جان کابات زین گفته است: شواهد نشان می‌دهد که وقتی شما با شفقت به خود و بودن در لحظه حال از خود مراقبت کنید انتخاب می‌کنید که کدام یک از ژن‌های شما عمل کنند. شفقت به خود و بودن در لحظه حال از عناصر اصلی ذهن آگاهی هستند.[نیازمند منبع]ذهن آگاهی زندگی را معنادار می‌کند. قسمت مهمی از این که چرا خیلی از مردم زندگی هدف‌داری ندارند به خاطر این است که آن‌ها نمی‌دانند چه کسی هستند و چه کار می‌کنند. ذهن‌آگاهی روشی ارائه می‌کند برای این که به ‌فطرت اصلی خود اطلاع پیدا کنیم. وقتی ما فراتر از افکارمان، خود را نگاه کنیم متوجه تمام «منیت‌ها» (مال من، برای من و…) می‌شویم.کتاب‌های فارسی[ویرایش]از آثار ترجمه شده دربارهٔ این موضوع می‌توان به کتاب‌های «ذهن‌آگاهی برای آغازگران» و «تمرین‌ هایی برای پرورش ذهن‌آگاهی» اشاره کرد که توسط انتشارات روان‌شناسی و هنر به چاپ رسیده‌است. همچنین کتابی با عنوان ذهن‌آگاهی به قلم براندا سالگادو و ترجمه مهناز پاکزاد توسط نشر مرو در سال ۱۴۰۰ منتشر شده‌است.چگونه ذهن آگاهی به سلامتی کمک می‌کندذهن‌آگاهی «پاسخ آرامش» را تحریک می‌کند و باعث می‌شود که بدن خودش را بازیابی کند. دکتر هربرت بنسن از هاروارد گفته است که پاسخ آرامش باعث می‌شود که قابلیت بدن ما برای بازیابی خود به حداکثر برسد. این پاسخ باعث می‌شود که سیکل استرس کمتر بشود و در شیمی بدن ما تغییراتی ایجاد شود تا تولید هورمون‌ها برای افزایش سیستم ایمنی بیشتر شود. [نیازمند منبع] تمرینات ذهن آگاهی بیماری‌های زیادی را کاهش می دهد و سلامتی و دوام عمر و حیات ذهن و بدن را بیشتر می‌ کند.
Show more...
3 months ago
11 hours 55 minutes 33 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
کتاب صوتی تئوری انتخاب کامل، با صدای دکتر علی صاحبی: روانشناسی امید و واقعیت درمانی [بخش دو]📚ویلیام گلسر
این کتاب درباره اهمیت روابط خوب است. در کتاب آقای گلاسر می‌خواهد بگوید که به‌جز فقر و بیماری و کهنسالی، سایر مشکلات بشر مثل خشونت، بزهکاری، بدرفتاری با همسر، اعتیاد و… معلول روابط غیر رضایت‌بخش هستند.تئوری انتخاب یک تئوری مبتنی بر روانشناسی کنترل درونی است که معتقد است گذشته‌ها بر زندگی کنونی ما اثر شگرفی داشته است ولی تعیین‌کننده رفتار کنونی ما نیست و میزان مسئولیت‌پذیری و به رسمیت شناختن و احترام به واقعیت موجود و شیوه‌ای که برای ارضای نیازهایمان با توجه به دو عامل انتخاب است که رفتار کنونی ما را تعیین می‌کند.ویلیام گلاسر در رابطه با کتاب خود چنین می‌گوید:این کتاب در رابطه با اهمیت رابطه خوب است. در این کتاب می‌خواهم بگویم به‌جز بیماری، فقر، کهنسالی و سایر مشکلات مهم بشری مثل خشونت، بزهکاری، بدرفتاری با کودکان، بدرفتاری با همسر، اعتیاد به الکل و مواد مخدر و روابط جنسی پیش از موعد و عاری از عشق و ناراحتی‌های هیجانی معلول روابط غیر رضایت‌بخش است، کل کتاب بیان این قضیه است و راه بهتر کنار آمدن با یکدیگر را نشان می‌دهد.من روی چهار نوع رابطه که همگی باید بهبود یابند تمرکز می‌کنم، این چهار رابطه عبارتند از: رابطه زن و شوهر، رابطه والدین و فرزندان، رابطه معلم و شاگرد و رابطه رابطه مدیر و کارمند. به نظر من اگر این روابط را بهبود نبخشیم در کاهش مشکلات اشاره شده توفیق چندانی نخواهیم داشت. ابتدا چنین ادعایی را ادعایی گستاخانه می‌دیدم ولی پیش از این‌که کتاب حاضر زیر چاپ برود به تحقیقات جدیدی دست یافتم که نظرم را مبنی بر اینکه نو جوانان برای پرهیز از رفتارهای خود مخرب، به روابط والد و معلم و شاگردی خوب احتیاج دارند.این کتاب با مشخصات زیر نیز به فارسی ترجمه و چاپ شده است:نظریه انتخاب: روانشناسی نوین، دریچه‌ای به آرامش، لذت و آزادی شخصی؛ ویلیام گلاسرReality therapy is an approach to psychotherapy and counseling. Developed by William Glasser in the 1960s
Show more...
5 months ago
9 hours 10 minutes 48 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
کتاب صوتی تئوری انتخاب کامل، با صدای دکتر علی صاحبی: روانشناسی امید و واقعیت درمانی [بخش یک]📚ویلیام گلسر
این کتاب درباره اهمیت روابط خوب است. در کتاب آقای گلاسر می‌خواهد بگوید که به‌جز فقر و بیماری و کهنسالی، سایر مشکلات بشر مثل خشونت، بزهکاری، بدرفتاری با همسر، اعتیاد و… معلول روابط غیر رضایت‌بخش هستند.تئوری انتخاب یک تئوری مبتنی بر روانشناسی کنترل درونی است که معتقد است گذشته‌ها بر زندگی کنونی ما اثر شگرفی داشته است ولی تعیین‌کننده رفتار کنونی ما نیست و میزان مسئولیت‌پذیری و به رسمیت شناختن و احترام به واقعیت موجود و شیوه‌ای که برای ارضای نیازهایمان با توجه به دو عامل انتخاب است که رفتار کنونی ما را تعیین می‌کند.ویلیام گلاسر در رابطه با کتاب خود چنین می‌گوید:این کتاب در رابطه با اهمیت رابطه خوب است. در این کتاب می‌خواهم بگویم به‌جز بیماری، فقر، کهنسالی و سایر مشکلات مهم بشری مثل خشونت، بزهکاری، بدرفتاری با کودکان، بدرفتاری با همسر، اعتیاد به الکل و مواد مخدر و روابط جنسی پیش از موعد و عاری از عشق و ناراحتی‌های هیجانی معلول روابط غیر رضایت‌بخش است، کل کتاب بیان این قضیه است و راه بهتر کنار آمدن با یکدیگر را نشان می‌دهد.من روی چهار نوع رابطه که همگی باید بهبود یابند تمرکز می‌کنم، این چهار رابطه عبارتند از: رابطه زن و شوهر، رابطه والدین و فرزندان، رابطه معلم و شاگرد و رابطه رابطه مدیر و کارمند. به نظر من اگر این روابط را بهبود نبخشیم در کاهش مشکلات اشاره شده توفیق چندانی نخواهیم داشت. ابتدا چنین ادعایی را ادعایی گستاخانه می‌دیدم ولی پیش از این‌که کتاب حاضر زیر چاپ برود به تحقیقات جدیدی دست یافتم که نظرم را مبنی بر اینکه نو جوانان برای پرهیز از رفتارهای خود مخرب، به روابط والد و معلم و شاگردی خوب احتیاج دارند.این کتاب با مشخصات زیر نیز به فارسی ترجمه و چاپ شده است:نظریه انتخاب: روانشناسی نوین، دریچه‌ای به آرامش، لذت و آزادی شخصی؛ ویلیام گلاسرReality therapy is an approach to psychotherapy and counseling. Developed by William Glasser in the 1960s
Show more...
5 months ago
9 hours 58 minutes 55 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
کتاب صوتی ما چگونه ما شدیم؟📚صادق زیباکلام
ریشه‌یابی علل عقب ماندگی ما مقدمه: طرح صورت مسالهبحث پیرامون مقوله عقب ماندگی یا به اصطلاح مودبانه تر توسعه نیافتگی به هیچ روی موضوع جدیدی در ایران نیست . میتوان گفت ایرانیان برای نخستین بار در قرن 19 بود که به تدریج در یافتند که جامعه شان دارای کاستیهای بنیادی است .      کل ایران قرن نوزدهم تشکیل می گردد از مجموعه واحدهای اقتصادی که جملگی خود کفا بوده وکمتر ارتباطی با یکدیگر اعم از تجری یا غیر آن داشتند نه مبادله ی کالای چندانی بین این واحدهای صورت می گرفت نه اضافه تولید یک واحد معمولا راهی بازارهای دیگر می شد. نه شبکه ی اقتصاد ملی چندانی وجود داشت ونه چندان اثری از گردش گردش کالا، پول، سرمایه و خدمات به چشم می خورد.ایران قرن نوزدهم در یک کلام بیشتر شباهت به روستای دورافتاده اما بزرگ داشت که نام کدخدای آن پادشاه بود.متاثر از رواج سکولاریسم در اروپای قرن نوزدهم بسیاری از روشنفکران ایرانی این قرن بر این باور بودند که حداقل یکی از رمز وراز های ترقی و پیشرفت اروپاییان در کنار گذاردن مذهب از صحنه‌ی سیاسی جامعه و تقلیل آن به امر خصوصی و فردی است. آنان نهاد مذهب و روحانیون را عامل اصلی عثب ماندگی ایران می دانستند سکولارها تنها گروهی بودند که در مقایسه بین ایران و اروپا دست روی مذهب گذاشتند گروه دیگری از ایرانیان نیز در جستجوی علل عقب ماندگی ایران به سراغ مذهب رفتند.نشریه ایران شهر که منعکس کننده ی آرای روشنفکران رادیکال و غیر مذهبی ایرانی در برلین بود در تحلیلش از عقب ماندگی ایران به سراغ امپریالیسم غرب رفته و نتیجه گیری می‌نماید که سلطه اعراب بر ایران باعث رکود ذهن خلاق نژاد آریایی ایرانیان شده است.نتیجه ی تاریخی این تفکر ناسیونالیستی افراطی(شوونیستی) این بود که نژاد "پاک" و "اصیل" ایرانی هیچ مسئولیتی درقبال انحطاط و عقب ماندگی هولناک ایران نداشت. اعراب تنها گروهی نبودند که در جستجوی علل عقب ماندگی ایران بر کرسی اتهام قرار گرفتند روحانیون و بسیاری از روشنفکران مسلمان به همراه ایرانیان ملی گرا حکومت شاهان قاجار و سلطه ی خارجی بر شئونات کشور راموجب عقب ماندگی ایران اعلام کردند.عده دیگری از ایرانیان نیزریشه عقب ماندگی ایران را مسبب اصلی پیشرفت غربیان و متقابلا عقب ماندگی ایران می دانستند.توجه به این نکته ضروری است آن هم که چطور شد استعمار به ایران آمد و توانست آن را به زیر مهمیز خود بکشداما هرگز ایرانیان به این فکر نیا فتادند که بروند انگلیس یا فرانسه را به استعمار خود درآورند؟ چه شد که کشورهای غربی سر از ایران درآوردند ولی ایرانیان به عقلشان نرسید که راهی آن کشورها شوند؟پاسخ واقع بینانه تر آن است که ما توان به استمار درآوردن دیگران را نداشتیم. گرفتن فرانسه، انگلیس و بلژیک جای خود دارد، ما اگر در توانمون بود گرجستان، قفقاز، شیروان، داغستان، ایروان، هرات و ...را از دست نمی دادیم.آنچه جای بحث دارد این است که چرا استعمار توانست به آن درجه ازاقتدار و توانمندی برسد که از آن سر دنیا راه بیفتد و بیاید اینجا و ایران راغارت کند و عقب نگه دارد و ما متقابلا به آن درجه از ضعف رسیدیم که نتوانستیم جلویش را بگیریم.اما مسئله ی اصلی این است که اگر ما ضعیف و عقب مانده نبودیم استعمارگران نمی توانستند بر گردن ما سوار شوند.در این اثر سعی شده است به جای روش معمول و متداول معلول نگری ومعلول نگاری به علت جویی و ریشه یابی پرداخته شودربه جای مقصر شمردن دیگران اعم از اعراب، شرق، غرب، استعمار و.... به خود ایران و کالبد شکافی آنچه به لحاظ تاریخی ایران را تشکیل داده است بپردازیم. ورود استعمار به ایران در حقیقت معلول عقب ماندگی ما بود نه علت آن.از آنجا که زیر بنای اصلی استعمار، عامل عقب ماندگی نشات گرفته از مارکیسم می باشد ما نیز کار خود را با بازنگری این دیدگاه شروع می کنیمفصل اول: از کجا شروع کنیم؟اگر این اصل کلی را بپذیریم که عوامل عقب ماندگی ایران ازدرون خود جامعه ایران بر خواسته اند برای یافتن علل نیازمند مراجعه به خود جامعه هستیم. اما مشکل اینجاست که آثار مختلف از گذشته تصویر واحدی از گذشته و حال جامعه نمی‌دهند. بسیاری از آنها جنبه ی توصیفی و نقلی دارند و این گونه منابع تنها برا ی تحلیل گذشته می توانند مورد استفاده قرار گیرند،آنچه که برای شناخت عوامل سازنده ایران امروزی لازم است نظریه پردازی وسعی در ایجاد مدل و ساختار ذهنی برای نشان دادن اینکه چرا و چگونه و از کجا به امروز رسیده ایم و علل عقب ماندگی ایران چگونه و از کجا فراهم شده است.منسجم ترین و متداول ترین مدل تحلیلی که تاکنون در ایران وجود داشته مارکیسم بوده است.این نظریه از اوایل قرن بیستم و به همراه نهضت مشروطه توسط انقلابیون ایرانی سوسیال دموکرات و بعدها بلشویک هاو طرفداران لنین که عمدتا آذری تبار و شمالی مهاجر به قفقاز بودند، وارد ایران شدند.در شهریور 1320مارکسیسم وارد موثرترین مرحله حیاتش در ایران شد از این مقطع به بعد بود که جهان بینی مارکسیسم به صورت تفکر غالب و رایج در میان روشنفکران ایرانی در امد.اصول و تفکرات مارکسیستی جهان بینی بخش وسیعی از متفکر جوان و انقلابی ایرانی را شکل داد. دو عامل باعث این پدیده شده بود نخست اینکه مارکسیسم تاریخ و تحولات یک جامعه را بی هدف نمی داند بلکه برای ان یک چارچوب و قالب معین میسازد و دوم اینکه علی رغم اصرار و تکرارش مبنی بر علمی بودن و واقع گرایی در مارکسیسم یک عنصر بسیار قوی ارمان گرایی اجتماعی وجود دارد . بخش عمده ای از مارکسیسم در مقولات ایده الیستی و ارمان گرایانه ای همچون رفع ستم طبقاتی ، محور استثمار فرد از فرد و .... خلاصه میشود با در نظر گرفتن این واقعیت که بسیاری از کشورهای جها ن سوم با فقر، بیکاری، عقب ماندگی ، فاصله طبقاتی و انواع اقسام محرومیت های اجتماعی شدید روبرو هستند مقبولیت ایدئولوژی که نوید ساختن جامعه ای ایده ال را میدهد چندان هم تعجب اور نیست بنابراین از این دید مارکسیسم در ایران با اقبال زیادی مواجه شد این مقبو لیت باعث شد تا تا بسیاری از اندیشه ها و ایده های مارکسیسم – لنینیسم به تفکرات و جریانات سیاسی دیگر راه یابد.ممکن است گفته شود مارکسیسم به هر حال هر چه بوده به گذشته مربوط میشود و با فرو پاشی بلوک شرق این اندیشه و قالب هایش دیگر به بایگانی تاریخ سپرده شده اند . این تصور صحیح نیست زیرا حتی امروزه این تفکرات بخش قابل ملاحظه ای از جهان بینی طیف گسترده ای از روشنفکران ایرانی را تشکیل میدهد این اندیشه های منبعث و متاثر از مارکسیسم چه در قالب هایی همچون "راه رشد غیر سرمایه داری"، " اقتصاد دولتی "،"سرمایه گذاری دولتی "، "کنترل دولت بر بازار "، "مبارزه با امپریالیسم "وچه در قالب های تئوری های "وابستگی و توسعه "،"استکبار، امپریالیسم، سرمایه داری جهانی عامل عقب ماندگی جهان سوم " و ..... جملگی در نهایت منعکس کننده تفکرات مارکسیستی در اشکال و بسته بندی های متفاوت هستند.مدل مارکس در تبیین و تحلیل سیر کلی تحولات اجتماعی و عقب ماندگی ایران با مشکلات و نا رساییهایی روبه روست . اشکال عمده ای که در نتیجه کاربرد مکانیکی مارکسیسم در تبیین و تحلیل و شناخت سیر تکاملی اجتماعی و تاریخی ایران بوجود میاید این است که بسیاری از سوالات اصلی این سیر یا اساسا بدون پاسخ می ماند یا این که حد اکثر با پاسخی متزلزل و سطحی روبرو میشود.به جای استفاده از یک الگوی از پیش تعریف و تعیین شده که نتیجه اش بالاجبار و به گونه ای اجتناب ناپذیر شناخت و تبیین تحولات بر طبق ان خواهد بود ما در این کتاب سعی کرده ایم در جهت عکس عمل نماییم یعنی به جای پیروی از یک الگوی معین هدفمان این خواهد بود که ببینیم اصولا جامعه ایران چگونه جامعه ای بوده است و این چگونه بودن را کدام علل سبب ساز شده اند و نهایتا اینکه چگونه بودن را کدامین علل سبب ساز شده اند و نهایتا اینکه چگونه عوامل درونی جامعه ایران شکل کلی مناسبا ت اجتماعی ، اجتماعی و سیاسی ان را ترسیم کرده اند.فصل دوم:ایران چگونه جایی است؟شرایط اقلیمی فلات ایران با نوع ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اش تا حدود زیادی ارتباط مستقیم دارد. کمبود آب بنیادی ترین ویژگی شرایط محیطی ایران می باشد و ایران با متوسط ریزش باران کمتر از یک سوم میانگین دنیا جز مناطق خشک جهان می باشد. از عومل کم آبی ایران می توان به این موارد اشاره کرد: رشته کوه های مرتفع در شمال وغرب کشور که مانع ورود ابرهای باران زا به مناطق مرکزی فلات ایران می شوند، فقدان رودخانه هایی که د ر تمام فصول سال جاری می‌شوند در جنوب کشور و در حاشیه ی خلیج فارس هم علی رغم مجاورت با دریای آزاد به دلیل گرمای زیاد، کمبود باران و شوری خاک، وضعیت با سایر مناطق چندان تفاوتی ندارد.وضعیت جغرافیایی سخت باعث بوجود آمدن شرایط اجتماعی شده است که برای توسعه کشورمناسب نبوده است. پراکندگی اجتمعات اسکان یافته ، زندگی عشایری و صحرا گردی و بالاخره تمرکز مطلق قدرت در دست حکومت از جمله عوامل مهمی هستند که ارتباط مستقیم با شرایط اقلیمی ایران پیدا می کنند.نخستین پیامد بلند مدت شرایط جغرافیایی ایران عبارت است از پراکندگی و دور بودن مناطق محل زندگی انسان ها از یکدیگر.فواصل زیاد بین مناطق مسکونی به نوبه خود باعث می شود که تماس بین مناطق مختلف بسیار کم باشد. در نتیجه بسیاری از مناطق مسکونی به حالت خود کفا، محصور و بدون ارتباطات گسترده ای با محیط بیرون از خود، بقا و دوام یافته اند. محدودیت تولید و آب و زمین نیز از عوامل دیگر بود که باعث در حصار قرار گرفتن مناطق اسکان یافته می شد.زندگی صحرا نشینی یا عشایری نیز از شرایط محیطی ایران سرچشمه می گیرد. به خاطر کمبود آب و مراتع و اختلاف نسبتا عمیق در دمای بین مناطق مختلف باعث شد تا شماری از ساکنان فلات داخلی ایران، همواره برای تامین موادغذایی خود و احشامشان از یک منطقه به منطقه ی دیگر حرکت کنند.جنگ های بی پایان در میان قبایل و طوایف مختلف از یک سو و بین آنان و اجتماعات اسکان یافته از سویی دیگر باعث شدند ایران در طول تاریخ خود در مقاطع مختلف، با بی ثباتی زیادی رو به رو باشد این بی ثباتی ها باعث شد که از قرن یازدهم تا قرن بیستم تمامی حکومت هایی که در ایران به قدرت رسیدند مبنا و منشا قبیلگی داشتند.به دلیل ماهیت و خاستگاه اجتماعی صحرانشینان، در طی این قریب به هشتصد سال، ساختارهای متحول سیاسی و اجتماعی که متناسب با جوامع شهرنشین باشند فرصت چندانی برای رشد نیافتند. آنچه این روند را قدرت بخشید پراکندگی شهرها و مناطق مسکونی از یکدیگر بود به نحوی که هر یک از آنها به مثابه ی یک جزیره ی دورافتاده به حالتی خود کفا و درون حصار خود قرار داشتند. سیکل اقتصادی در بسیاری ازآنها در حالتی بسته بود. به این معنا که تولید در حد و مرز خودکفایی و برآوردن احتیاجات اولیه ساکنینش صورت می گرفت. به خاطر فقدان تولید مازاد بر مصرف،مبادله کالا با محیط بیرون اصلا صورت نگرفت، اگر به این مجموعه بی ثباتی، هرج و مرج، قتل، غارت و...بیفزاییم آنچه حاصل می شود به جز ایران عقب مانده چیز دیگری نیست.پیامد مهم دیگرشرایط اقلیمی ایران، تمرکز قدرت در دست حکومت بود.اگر رابطه ی پیامدهای با مسئله ی عقب ماندگی بالنسبه واضح بود، ارتباط بین موضوع اخیر با مسئله ی عقب ماندگی کمتر از چنین وضوحی برخوردار است. به این معناکه تمرکز قدرت در دست حکومت لزوما منجر به عقب ماندگی نمی‌شود بلکه این تمرکز نتایجی را به بار می آورد که به نوبه ی خود ارتباط مستقیم تری با مسئله ی عقب ماندگی پیدا می کنند. به عبارت دیگر این طور نیست که تمرکز قدرت در دست حکومت با نفس پیشرفت و ترقی جامعه ای در تضاد قرار گیرد. بخشی از پیشرفت اقتصادی و توسعه ی اجتماعی ایران قبل اسلام که منجر به پیدایش یکی از بزرگترین امپراتوری های عصر باستان شده بود به یکپارچگی و اقتدار حکومت های هخامنشیان و ساسانیان بازمی گردید.از سوی دیگر اثرات بلند مدت تر تمرکز قدرت در دست حکومت باعث شده که امکان بوجود آمدن برخی از تحولات اجتماعی که لازمه ی پیشرفت و توسعه هستند، یا به طور کامل از میان برود و یا عمیقا کاهش یابد. ازجمله ی این تحولات پیدایش نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مستقل از حکومت است. در ایران برخلاف جوامع غربی هرگز مجال شکل گیری تشکیلات و سازمان های صنفی مستقل از حکومت به وجود نیامد. این پدیده که از آن به نام استبداد شرقی هم نام برده می شود ، در عمل بدین معنا بود که مشارکت مردم در امر هدایت جامعه، مدیریت و توسعه ی آن ناچیز بوده است. در نتیجه استعدادها و توانایی های فردی در ایران کمتر مجال برای شکوفایی پیدا می کرد.این که چرا در ایران حکومت به چنین اقتداری دست یافت به نحوی که در زیر جثه ی سنگین آن کمتر نهاد اجتماعی دیگری توانست عرض اندام نمایدتحقیق و تفحص کاملی را می طلبد. آنچه مسلم است از دیر باز و از زمان پیدایش اولین نطفه های اجتماعات اسکان یافته در ایران "آمریت" و اقتدار حکومت وجود داشته است. شایدیک دلیل آن را بتوان به سرشت قبیله گرایی و صحرانشینی در ایران نسبت داد.جدای از تاثیر بافت قبیله گرایی، به نظر می رسد بتوان بر روی دلیل عمیق دیگری نیز در توجیه چرایی اقتدار بی چون و چرای حکومت در ایران دست گذارد. این تحلیل نیز در نهایت ارتباط مستقیمی با شرایط اقلیمی ایران و مشخصا مسئله ی کمبود آب پیدا می کند. این کمبود آب باعث شده که ازهمان زمان پیدایش تمدن در ایران، انسان ها برای تامین آب مورد نیازشان به تلاش های زیادی از جمله: کشیدن کانال، حفر قنات، ایجاد سد و آب بند و..... دست بزنند. ضرورت" مشارکت دسته جمعی انسان ها"انسان ها برای تهیه ی آب ، مسئله ی مدیریت و به تدریج ریاست منابع آبی را به دنبال خود به وجود می آورده است. به نظر می رسد که این ریاست به مرور زمان و با تکامل جوامع اسکان یافته تبدیل به ریاست جامعه یا حکومت شده باشد.چنین شیوه نگرشی نسبت به حکومت و جایگاه رفیع ان تبعات اجتماعی مهمی را به بار اورد . از جمله مهمترین انها ضعف امر قضا و به رسمیت شناخته نشدن حقوق اجتماعی انسانها بود. کم رنگ بودن نهاد مالکیت وبه رسمیت شناخته نشدن ان از ناحیه حکومت و صاحبان قدرت پیامد دیگر بود. با قدرتی که حکومت پیدا نمود و اقتداری که از ان برخوردار گشت ، احترام به حقوق دیگران از حق تملک انان بر اب و زمین گرفته یا حق تشکیل اجتماعات صنفی ، سیاسی ، دینی، قومی، فرهنگی و ... معنا و مفهوم جدی نمی توانست داشته باشد . حکومتهای مختلفی که به قدرت رسیدند نه تنها خود را مالک سرزمین های تحت تصرفشان می دانستند و به دلخواه در ان دخل و تصرف می‌نمودند ، بلکه خود را مالک و صاحب مردمانش نیز می‌دانستند. در بهترین حالت ، مردم برای حکام و سران قبایل چیزی بیش از رعیت به شمار نمی امدند و به جز انقیاد و اطاعت محض از حکومت وظیفه دیگری نداشتند.در یک کلام ، نه تنها شرایط طبیعی حاکم بر فلات ایران چندان مناسب پیشرفت و توسعه نبود بلکه نوع ساختار سیاسی و اجتماعی که در نتیجه این شرایط به وجود امد نیز به نوبه خود موانع بیشتری را بر سر راه پیشرفت ایران قرار می داد.فصل سوم : از صعود تا نزول (1800- 1000م.)در فصل دوم دیدیم که شرایط اقلیمی ایران چندان مناسب توسعه نبود از برخی استثنائات که بگذریم غالب اجتماعاتی که در ایران به وجود امدند شامل مناطقی پراکنده و بدون ارتباط چندانی با محیط بیرون بودند. این مناطق به لحاظ اقتصادی نیز خود کفا بودند و به دلیل محدودیت امکانات طبیعی ، تولید مازاد بر مصرف چندانی برایشان باقی نمی ماند که به مناطق دیگر صادر نمایند . ویژگی مهم دیگر اجتماعی فلات ایران عبارت بود از پیدایش زندگی عشایرگی یا صحرا نشینی که خود مانع دیگری بود بر سر راه پیشرفت.علی رغم شرایط نامناسب، اقوام و طوایف اولیه ای که در ایران ساکن شدند توانسته بودند به پیشرفت های قاب توجهی دست یابند. کلید درک توفیق نسبی آنان علی رغم شرایط طبیعی شرایط طبیعی نامساعد در تلاش های انسانی خلاصه می شود.ایرانیان توانسته بودند به کمک نیروهای انسانی بنای یک امپراتوری قدرتمند را بگذارند.تلاش های انسانی باطبع مسئله ی سازماندهی و تشکیلات اجتماعی را به وجود می آورد که به تدریج به پیدایش حکومت و تمرکز قدرت در دست آن مبدل شد. به عبارت دیگر اگر در ایران عهد باستان اقتصادی بالنسبه نیرومند به وجود آمده بود، به واسطه ی برخورداری از شرایط و امکانات طبیعی مناسب نبود،بلکه نتیجه ی تلاش انسانی بود، تلاشی که اگر مانعی بر سر راه آن به وجود می آمد می توانست مشکلات اساسی بر سر راه کل شالوده ی اقتصادی جامعه قرار دهد.به نظر می رسد با هجوم دسته های صحرانشین آسیای میانه به ایران از اوایل قرن یازدهم میلادی به تدریج چنین مانعی بوجود آمدند.این که چرا و چگونه این قبایل توانستند وارد ایران شوند و حتی حکومت های نیرومندی هم بوجود آوردند به درستی معلوم نیست. آنچه مسلم است، به دنبال فروپاشی امپراتوری مقتدر ساسانی،قدرت مرکزی در ایران از میان برداشته شد بنابراین عاملی که در گذشته مانع از ورود صحرانشینان به ایران می شد عملا از میان رفته بود. به علاوه با ورود اسلام به ایران مناطق شمال شرقی ایران که همجوار با آسیای میانه و ماوراءالنهر بود توسعه قابل توجهی کرده بود. عامل دیگری می‌توانست باعث وسوسه ی قبایل در حمله به ایران شود، مراتع سرسبز ناحیه ی خوارزم و طبرستان بود. به هر حال اگر پیرامون اسباب و عللی که باعث هجوم قبایل آسیای میانه به ایران گردید ابهاماتی وجود داشته باشد، در مورد نتایج آن کمتر می توان تردید نمود. نبرد های بی پایان میان قبایل ودستجات صحرانشین که بر ایران هجوم آورده بودند از یک سو و میان مهاجمین با قوای محلی از سویی دیگر، صدمات و ضایعات جدی و جبران ناپذیری برساختار اقتصادی و اجتماعی مستقر در ایران وارد آورد . بیشترین لطمعه بر پیکر کشاورزی و شالوده ی اقتصادی آن وارد آورد. جنگ های عدیده به همراه تاخت وتازهای طولانی صحرانشینان که غالبا در کنار شهرها یا اطراف مناطق آباد اتفاق می افتاد لطمات جدی بر تولید و توان اقتصادی آنان وارد آورد. ازجمله لطمات وارده و یکی از مهم ترین آنان از بین رفتن باغات، کشتزارها و مزارع بود. مهاجمین به دلیل سرشت کوچنده و صحرا گردشان،به کشاورزی که زیر بنای اقتصاد زندگی ساکن بود با دیدی بسیار منفی و حقیر می نگریستند، چرا که حیات اقتصادی انان در گرو دام و احشام بود. لذا برای انان مراتع و چراگاه اهمیت داشت،نه زراعت که لازمه ی آن اسکان و مراقبت دائم بود.قربانی بعدی تهاجم آنان سیستم آبیاری پیشرفته ی ایران بود که در طی قرون متولی با تلاش پی گیر اجتماعات اسکان یافته ایجاد شده بود. این سیستم "بشر ساخته"نیاز به مراقبت دائم انسان ها داشت، انسان هایی که بسیاری از آنها در نتیجه ی این یورش ها ازبین رفتند و یا خود نیز به دسته های صحرانشین پیوستند . بنابراین آن دسته از منابع آبی که در جریانات حملات صحرانشینان از میان نرفته بودند، در سال های بعدی و به واسطه‌ی فقدان نیروی انسانی لازم برای نگهداری آنها به تدریج در معرض نابودی قرار گرفتند.ویرانی و تخریب حاصله از ورود قبایل آسیای مرکزی به ایران با هجوم مغول ها در نیمه ی اول قرن سیزدهم میلادی (هفتم هجری) ابعاد گسترده و عمیقی یافت. هولناک ترین بعد هجوم مغول ها عبارت بود از کشتار وسیع مردم، به نحوی که بسیاری از شهرهای آباد و بزرگ ایران با خاک یکسان شدند یا بخش عمده ای از ساکنین خود را از دست دادند. به علاوه مغولان با انتقال هزاران صنعتگر ایرانی به دشت گبی (مغولستان امروزی) صدمه‌ی دیگری بر پیکر اقتصاد ایران وارد ساختند. تاثیرات بلند مدت به قدرت رسیدن قبایل بر ساختارهای اجتماعی ایران در فصل بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اما تا آنجا که مربوط به ملاحظات فوری تر می شود بایستی گفت : با رسیدن قبایل آسیای مرکزی به حکومت، سبک و الگو های صحرانشینی و زندگی عشایری که تا قبل از آن صرفا بخشی از جامعه ایران را در بر می گرفت، از قرن یازدهم به بعد به نحوی گسترده و در قالب الیگارشی حاکم بر تمامی حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران سایه افکن شد.فصل چهارم : تاثیر هجوم قبایل بر ساختار نهادهای اجتماعی ایراندر فصل سوم، برخی از نتایج هجوم قبایل آسیای میانه را بر زیربنای اقتصادی ایران قرون وسطی بررسی نمودیم. در این فصل تاثیرات اجتماعی این تحول را مورد ارزیابی قرار می دهیم. آن چه به طور کلی می توان گفت این است که به قدرت رسیدن قبایل به استثنای پیدایش "ارتش" ، در مجموع،ساختارهای جدیدی را بوجود نیاورد بلکه مناسبات اجتماعی قبلی را سرعت بخشیده و استوارتر ساخت. به عنوان مثال حق مالکیت را قبل از به قدرت رسیدن قبایل نیز در ایران چندان از سوی حکومت به رسمیت شناخته نمی شد، با به قدرت رسیدن آنان بی اعتبارتر هم شد، تمرکز قدرت در دست حکومت و در درجه ی مشروعیتش یا وضعیت قضا و امنیت اجتماعی نیز وضعیت مشابهی داشت.از آنجا جملگی این قبایل با پیکار به قدرت می رسیدند و پس از تسخیر قدرت نیز دایما از ناحیه ی قبایل رقیب در تهدید بودند، بنابراین برای تحکیم بقا و موقعیت شان، نیاز مداوم به قوای نظامی داشتند. این نیاز و تداوم آن، ضرورت در اختیار داشتن یک قوای نظامی منسجم و حرفه ای را بوجود آورد که به تدریج مبدل به ارتش شد.ارتش به نوبه ی خود نیاز به بودجه ای معین و دایمی داشت که منبع تامین آن مالیات بود. بنابراین با به قدرت رسیدن قبایل، فشار حکومت برای اخذ مالیات افزایش یافت. این فشار در مواردی نتیجه ی عکس می داد و باعث می شد که کشاورزان منطقه ای آنجا را رها کنند ودر مجموع بیش از انچه رونق پدید آورد، باعث رکود و کاهش تولیدات شد.اما در خصوص بحث اصلی تر، یعنی تاثیر به قدرت رسیدن قبایل بر مناسبات اجتماعی، به نظر می رسد که جدای از مشکلاتی که به هنگام تغییر قدرت از یک قبیله به قبیله دیگر پیش می آمد، مشکل اساسی تر و عمیق تر به شیوه ی حکومت صحرانشینان و ماهیت اجتماعی شان بازمی گردید. واضح است که با به قدرت رسیدن یک قبیله، تمامی نرم ها و مناسبات ساده و ابتدایی بافت پدرسالاری نیز وارد حکومت می گردید و بالطبع حاکمیت سعی می نمود جامعه را بر اساس آن اداره نماید،نرم‌هایی که نه تنها برای پیشرفت و توسعه جوامع اسکان یافته مناسب نبودند بلکه در عمل نیز همچون مانعی بر سر راه تحول و تکامل اجتماعی این جوامع قرار گرفتند. به عبارت دیگر دیگر به قدرت رسیدن قبایل در ایران از قرن یازدهم میلادی به این طرف نه تنها کمکی به رفع مشکلات و معضلاتی که بر سر راه توسعه و تکامل ایران قرار گرفته بودند ننمود، بلکه با در نظر گرفتن تبعات اجتماعی بلند مدت این تحول، می توان گفت که این موانع و مشکلات عمیق تر و گسترده تر شدند.به قدرت رسیدن قبایل قزلباش و تشکیل سلسله ی صفویه در قرن شانزدهم میلادی نیز تاثیری در روند عقب ماندگی ایران به بار نیاورد. تنها تفاوت عمده ی بین قزلباش ها با قبایل دیگر در تداوم حاکمیت آنان بود. حکومت آنان به مراتب بیش از قبایل دیگر به درازا انجامید که نتیجه ی آن ثبات بالنسبه طولانی بود که به مدت دو قرن بر ایران سایه افکند. تاثیر این ثبات عمدتا در اقتصاد بود و جنبه های اجتماعی وسیاسی ایران همچنان بدون تغییر و تحول باقی ماند. یکی از مهمترین این جنبه ها رکود علمی و روی گردانی از دانش های طبیعی بود که در سایه ی حکومت صفویه عینا ادامه یافته و به دوره بعد از آنان انتقال یافت. بررسی این روند، موضوع فصل بعد است.فصل پنجم:خاموش شدن چراغ علمخاموشی چراغ علم ار جمله مسایلی است که ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با پدیده ی عقب ماندگی پیدا می کند. نیاز به توضیح چندانی نیست اگر رشد علمی و فعالیت های فکری در جامعه ای متوقف یا حتی کند شوند آن جامعه دچار رکود اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می شود و به ورطه ی عقب ماندگی می افتد. در ایران نیز چنین شد وبا خاموشی چراغ علم عقب ماندگی از راه رسید. حتی اگر تردید نموده و نخواسته باشیم چنین حکم قطعی صادر کنیم،حداقلش این است که پشت نمودن به علوم یکی از عوامل بنیادی عقب ماندگی در ایران شد. اما سوال مهم تر این است که این خاموشی یا پشت نمودن به فعالیت های علمی و روش های خردگرایانه چگونه بوجود آمد. آن چه به این سوال اهمیت بیشتری بخشیده و به تعبیری آن را پیچیده تر می کند این واقعیت است که از قضا این روی گردانی در جامعه ای اتفاق افتاد که خود از پیش کسوتان علوم و معارف بود.علی رغم قدمت موضوع بایستی اذعان داشت که این سوال هنوز مورد کنکاش و بررسی چندانی قرار نگرفته است.برخی از پاسخ هایی که به این سوال داده شده به غایت سطحی هستند و به نظر نمی رسد اساسا صورت مسئله را چندان درک کرده باشند. برخی هجوم مغول ها را به میان می کشند و برخی نیز به سراغ نظریه پردازی های پیچیده تر می روند و بالاخره گروهی نیز مشکل را در اسلام می بینند. در مجموع این پاسخ ها چندان قابل قبول نیستند و اگر مورد بررسی موشکافانه و دقیقی قرار بگیرند جملگی با ابهامات اساسی روبهرو می شوند.در تحلیلی که در این فصل ارئه شد سعی کردیم تا قبل از هر چیز توصیف صحیحی از صورت مسئله به عمل آوریم. سپس در پاسخ چرایی "خاموشی چراغ علم" موضوع را از سه زاویه مورد بررسی قرار دادیم: چگونگی ظهور عصر طلایی یا رونق علمی اسلام؛ ورود قبایل آسیای میانه به ایران و جامعه اسلامی درکل و تاثیرات بلندمدت این تحول؛ و بالاخره تغییر و تحولات فکری و معرفتی مسلمین.می دانیم که در میان اعراب زمان جاهلیت از علوم خبر و اثری نبود. امادر جریان گسترش اسلام در زمان خلفای راشدین و بنی امیه، برخی از مناطقی که بدست مسلمین افتاد به لحاظ علمی بسیار غنی و پیشرفته بودند (بخشهایی از ایران و امپراتوری بیزانس به اضافه ی اسکندریه و قاهره). اعراب در یک الی یک و نیم قرن اولیه ی ظهور اسلام چنان به سراغ علوم نرفتند. جنگ‌ها ی اولیه وسیع در تحکیم قدرت، مجال چندانی برای فعالیت های اجتماعی باقی نگذاشت. ضمن آنکه برخی نیز غافل بودن اعراب از علوم یا حتی ضدیت آنان را علت عدم شکوفایی علوم در زمان بنی امیه می دانند. به هر حال آنچه مسلم است به مدت قریب به یک قرن حکومت بنی امیه، مسلمین به لحاظ علمی، چندان حرکت قابل توجهی انجام ندادند.اما با به قدرت رسیدن بنی عباس از اواسط قرن هشتم میلادی (دوم هجری) اوضاع یکباره تغییر کرد. ثبات سیاسی و رونق اقتصادی که به تدریج با به قدرت رسیدن بنی عباس به وجود آمد باعث گردید تا به لحاظ اجتماعی مرکز امپراتوری سلام تا حدودی دگرگون شود.خلفای اولیه بنی عباس علاقه و تمایل زیادی به دانشمندان و فعالیت های علمی نشان دادند پایتخت دارالاسلام به تدریج مرکز تجمع علماء و دانشمندن مختلف از گوشه و کنار جهان متمدن آن روز شد. کم نبودند در میان آنان دانشمندان غیر مسلمان که به دلیل ضدیت کلیسا با علوم ،موطن خود را در امپراتوری بیزانس یا مناطق مسیحی نشین دیگر تر ک گفته و به قلمرو اسلام مهاجرت کرده بودند. جدای از حمایت حکومت ،آنچه در پیدایش رونق علمی نقش به سزایی داشت عبارت بود از موفقیت زبان عربی.جدای از آنکه زبان خدا به عربی بر مسلمین نازل گردیده بود، عربی همچنین زبان رسمی حکومت و زبان الیگارشی حاکم نیز بود. در نتیجه عربی به صورت عامل پیوند و ارتباطات در میان نخبگان امپراتوری جدید درآمد. زبان مادری یا بومی دانشمندان و علمای غیرعرب، هر چه بود، جملگی به زبان عربی تسلط داشتند و به آن زبان می نوشتند و مطالعه می کردند. با تشویق، ترغیب و پشتیبانی جدی حکومت، صدها کتاب و رساله ی پیرامون علوم، فلسفه، منطق،الهیات و تاریخ از یونانی، عبری کلدانی،آشوری، فارسی، سانسکریت و چینی به عربی ترجمه گردید. به تعبیری می توان گفت که مسلمین بر عصاره ی دانش و تمدن های دیگر دست یافتند. این تحول به همراه درجه ای از ثبات سیاسی، رونق اقتصادی و مهم تر از همه حمایت جدی حکومت از دانشمندان و فعالیت های علمی آنان دست به دست یکدیگر داده و به تدریج عصر طلایی رونق علمی را در اسلام پدید آوردند؛عصری که در آن مسلمین بیش از دو قرن پرچمدار علوم دنیا شدند.تحول دیگری که قبل از پیدایش عصر طلایی شروع به شکل گیری نموده بود مباحث نظری، متافیزیکی و به تعبیر امروز مسایل عقیدتی و جهان بینی بود. بخشی از این مباحث نشات گرفته از مشکلات و مسایل روزمره و اجرایی و سعی در کارگشایی آنها بود و بخش دیگر ناشی از مسایل و مباحث عقیدتی. از آنجا که بخشی از تاکید اسلام بر زندگی این دنیایی ایمان آورندگان است، بنابراین بسیاری از مسایل اجرایی و روزمره‌ی مسلمین می بایستی طبق چارچوب شرع انجام گیرد.متولی این امر حضرت ختمی مرتبت (ص) بودند که در زمان حیاتشان در راس مسلمین قرار داشتند. پس از معظم له، خلفای راشدین که از دید مسلمین (به استثنای شیعیان) جانشین ایشان شناخته می شدند کم و بیش از بخشی از آن مشروعیت برخوردار بودند. اما درگیری های سیاسی،رقابت های شخصی، رقابت بین خانواده های سرشناس، رقابت بین طوایف و قبایل عرب، رقابت بین مهاجرین و انصار، بین مکیان و مدنی ها، به علاو ی مشکلات و معضلات اجرایی که در یک جامعه ی جوان و تازه شکل گرفته بوجود می آید و بالاخره انواع و اقسام مخالفت ها و توقعات و انتظارات از حکومت که باعث بوجود آمدن نارضایتی های مختلفی ازنهاد خلافت می شد همگی دست به دست یکدیگر دادند و به تدریج آن قداست و مشروعیت مطلقی که مسلمین نسبت به حکومت رسول الله داشتند کمرنگ تر گردید. اولین مخالفت های علنی با حکومت در زمان عثمان بوجود آمد. در زمان حضرت علی (ع)مخالفت ها با حکومت بیشتر گردید که منجر به نبردهایی مابین مسلمین شد. در طی قریب به یک قرن حکومت بنی امیه از حکومت به زیر کشانده شدند.تحولاتی که پیرامون حکومت بوجود آمد و از جمله سست شدن موقعیت اجتماعی اش باعث گردید تا جامعه ی اسلامی برای رتق و فتق امور شرعی اش به تدریج نهاد دیگری را بوجود آورد تا خلایی را که از این ناحیه به وجود آمده بود پر نماید. این نهاد جدید علماء و فقها بودند.                             منابع این نهاد جدید برای تدوین تنظیم و کارگشایی امور حقیقی و شرعی مسلمین عبارت بودند از قران ، سنت و احادیث منقول از حضرت رسول الله به کمک این منابع ، فقها می بایستی این مسایل حقوقی ، جزایی و اجرایی را که جامعه رو به گسترش مسلمین با انها مواجه میشدند حل و فصل نمایند. از انجا که بعضی از این مسائل در چارچوب منبع فوق مستقیما و یا به وضوح قابل حل و فصل نبودند لذا به تدریج مسئله رای شخصی فقها پیش امد و به کمک این رای بود که بسیاری از مسائل جدید حل و فصل شدند این روند اگرچه بعضی از مشکلات را تا حدودی حل و فصل می نمود اما واضح است که چون پای رای و استنباط شخصی به میان امده بود اولا رای یک فقیه در مورد یک مسئله شخصی ممکن بود با رای فقیه دیگر متفاوت باشد ثانیا تعمیم و گسترش استنباط و اجتهاد در عمل و غیر مستقیم از از اهمیت سنت و حدیث می کاست . بنابراین و به تدریج برخی از علما با لااخص در حوزه مکه و مدینه که بیشتر متاثر از صحابه و نزدیکان رسول الله می بودند احساس ناخشنودی و نارضایتی از گسترش رای و اجتهاد نموده و بیشتر جانب سنت و حدیث را گرفتند . نتیجه تاریخی این تحول پیدایش دو گرایش متفاوت در نگرش فقها بود یک گرایش بیشتر متمایل به رای ، اجتهاد و استنباط فردی فقیه بود در حالی که نگرش دوم بیشتر پایبند به احادیث و سنت رسول الله و در مرتبه بعدی به احادیث منقول از صحابه .انچه این تقسیم بندی را پر رنگ تر و عمیق تر نمود ورود مباحث متافیزیکی و فلسفی در میان علما و فقها بود . مباحثی پیرامون ذات خدا ، جبر و اختیار ، معاد، قابل رویت بودن یا نبودن خداوند در قیامت ، تعریف عدل و... باعث شدند تا صف بندی میان اندیشمندان مسلمان عمیق تر شود . جهت کلی برداشت علمای سنت گرا و موضع گیریشان در قبال مباحث فوق بیشتر تمایل به پذیرش نص صریح قران و پیروی مطلق از احادیث و روایات تسلیم به تقدیر و مسلوب الا ختیار بودن انسان داشت .در مقابل علمای خرد گرا بیشتر گرایش به تعقل ، تفسیر و تاویل و ازادی عمل انسان داشتند . تا قبل از به قدرت رسیدن بنی‌عباس شاید بتوان گفت که موازنه قدرت بیشتر به نفع سنت گرایان بود اما با شروع عصر طلایی این توازن به نفع جریان خرد گرا تغییر یافت . طبیعت علم گرای جریان حاکم بر مرکز داراسلام با نحله های فکری عقل گرا بیشتر دمساز بود تا سنت گرا ، بنابراین پای جریانات عقل گرا همچون معتزله به حکومت باز گردید و پشتیبانی حکومت از انان باعث تفوق و پیشی گرفتنشان از رقبای دیگر شد.اما به هیچ روی به معنای ان نبود که سنت گرایان از میان رفته یا تسلیم حاکمیت شوند برعکس انان منتظر فرصت بودند تا ضد حمله خود را شروع کنند فرصتی که از نیمه دوم قرن نهم و پس از به قدرت رسیدن متوکل پیش امد. بر عکس خلفای قبلی متوکل به شدت جانب سنت گرایان را گرفت و با هر گونه بحث و جدل مخالفت ورزیده وان را ممنوع نمود و از قرن دهم فشار حکومت به فلاسفه رسید و به تدریج عرصه بر دانشمندان و فعالیت های آنان تنگ شد.اگر چه حکومت نقش به سزایی در در پیش افتادن طیف سنت گرایان به زیان طیف خرد گرا و همچنین در رو به تعطیل رفتن فعالیتهای علمی و تحت قرار گرفتن دانشمندان بر عهده داشت اما واقعیت این است که طبیعت با ویژگی های علمی که در عصر طلایی در بغداد شکل گرفت به گونه ای بود که از پاره ای جهات ان را اسیب پذیر ساخته بود .نخست آنکه علمی را که در عصر طلایی به وجود امده بود میتوان عاریتی نامید به این معنا علمی نبود که که در بغداد و در طی قرون و اعصار طولانی و به تدریج تحول و تکامل یافته باشد بلکه علمی بود که از مناطق مختلفی که جزء جهان اسلام شده بودندو با مناطقی که حتی جزئ امپراتوری اسلامی هم نبودند گرفته شده و در بغداد گرد هم امده بود همان طور هم متفرق شود .ویژگی دیگر این علم باز می گشت به نقش ترجمه در ان بخش از از شالوده علمی که در بغداد پایه گذاری شده بود بر گرفته از اثار علمی تمدن های دیگر بود . مشکل دانش و معرفتی که بر اساس ترجمه باشد این است که اولا ممکن است درست فهمیده نشود ثانیا اشکالات و نارساییهای ان کمتر میتواند توسط استفاده کنندگانش شناسایی و اصلاح گردد و بالاخره علم مبتنی بر ترجمه عالمان و پیروانی مقلد بار می اورد به نحوی که انچه را که ترجمه کرده اند غالبا به گونه ای مطلق و بدون نقادی میپذیرند . ویژگی سوم علم در عصر طلایی وابستگی ان به حکومت بود . فی الواقع تکیه گاه اصلی فضای علمی حاکم بر بغداد بر روی شانه حکومت قرار داشت . میزان وابستگی این به گونه ای بود که اگر تکیه گاه از میان میرفت فعالیت های علمی کمتر این شانس را داشت که بتواند روی پای خود بایستد . ویژگی اخر این است که بخشی از فلسفه منطق و الهیات عصر طلایی نه تنها مورد پذیرش علمای سنت گرا نبود بلکه انا ن به شدت مخالفشان بودند و سرانجام زمانی که فرصت یافتند به قلع و قمع و تعطیل ان پرداختند .علی رغم رکودی که در بغداد حاکم گردید در ایران فعالیت های علمی ادامه یافت . خاندان های مختلفی که در ایران حکومت میکردند کمتر سیاست بغدادرا به اجرا گذاردند اما پس از هجوم قبایل اسیای مرکزی در قرن یازدهم میلادی ئر ایران نیز فضایئ بغداد حاکم گردید . روسای قبایل که حکام و سلاطین ایران شده بودند اسلام اورده و نسبت به دین رسمی سر سپردگی کامل نشان می دادند . در نتیجه نگرش حاکمیت بغداد نیز در ایران حاکم گردید صاحبان قدرت سعی میکردند تا هر اندیشه و جریانی را که مخالف حکومت بود قلع و قمع نمایند . اگر در ابتدا سر سپردگی حکام ترک به بغداد به واسطه جلب حمایت خلیفه و جلب مشروعیت از راس حکومت می بود ، از نیمه دوم قرن یازدهم و با قدرت رسیدن قبایل در قالب سلسله سلجوقیان سیاست همسازی و یکسو نگرانه با دار الخلافه به صورت رکن اصلی حکومت ایران در امد . خواجه نظام الملک مغز متفکر نظام سلجوقیان سیاست یکدست نمودن و متمر کز ساختن قلمرو وسیع ترکمن ها را با کارایی و تدبیر کم نظیری به اجرا در اورد و توانست سرزمین های پهناوری را قبایل ترکمن از ماوراء النهر تا دریای سیاه به ضرب شمشیر گرد هم اورده بودند با تدبیر اداره کند . وسعت امپراتوری سلجوقیان به اضافه فقدان تجربه و دانش اجتماعی و سیاسی حکام جدید زا یک سو و هرج و مرج سیاسی و اجتماعی ناشی از جابجایی .قدرت به همراه منازعات عدیده فرقه ای و عقیدتی از سوی دیگر خواجه را به این نتیجه رسانیده بود که تنها راه اداره چنین مجموعه گسترده و متفرقی ایجاد یک نظام متمرکز و نیرومند است . به منظور تربیت کادر چین نظامی خواجه مدرسه نظمیه را ایجاد کرد که وظیفه ان تربیت فقهایی سنت گرا و متعصب بود که بتواند سیایت یکسونگرانه منسجم حکومت را به اجرا گذارند . این که انگیزه خواجه نطام الملک در ایجاد یک نظام سفت و سخت که در ان فضایی برای هیچ گونه تفکر و عقیده دیگری وجود نداشت با انگیزه متوکل و دیگر حکام و علمای سنت گرای بغداد یا مکه و مدینه یکسان بود قابل بحث است اما در این که نتیجه اعمال این سیاست یکی بود کمتر میتوان تردیدی داشت.در ایران نیز همان محیط خشک و تعصب الودی که حاکمیت بغداد سعی نموده بود از نیمه دوم قرن نهم میلادی به وجود اورد با تمامی تبعات زیانبار ان از قرن یازدهم به تدریج حاکم گشت .البته بایستی توجه داشت که حکومت خلق کننده جریانات فکری سنت گرا نبود بلکه همان طور که پیش تر دیدیم اصولا از همان ابتدای شکل گیری امپراتور اسلام چه در رویارویی با مسائل اجرایی و چه در حوزه مسائل فلسفی به تدریج دو جریان نسبتا مشخص بوجود امدند: یکی در مجموع متمایل به استنباط فردی و عقل بود و دیگری با اعتقاد به ناقص بودن عقل انسان بیشتر متکی به سنت و حدیث . اولی نه تنها تضادی بین علم و دین نمی دید بلکه در تبیین و تحلیل مباحث دینی و اعتقادی از فلسفه کمک گرفته و خرد گرا بود دومی بلا عکس جزم اندیش و ضد فلسفه به دنبال ظهور فضای جدید و غلبه کامل ان ، جریان دوم بدل به جریان فکری حاکم شد وبه مرور سلطه خود را به تدریج بر فضای علمی جامعه حاکم کرد . از جمله شخصیت هایی که اندیشه اش در خدمت تفکر جزم گرای حاکم قرار گرفت ابوحامد امام محمد غزالی بود . اما در مورد غزالی باید این نکته اساسی توجه داشت که انگیزه او در دفاع بنیادیش از سنت و رویارویی با فلسفه و علوم طبیعی با انگیزه حکام و سلاطین هم عصرش متفاوت بود .به هر حال و به هر کیفیت فضای خرد ستیز بغدا د به تدریج و از قرن پانز دهم میلادی با همه تبعات و اثار زیانبار ان در ایران ظاهر گردید . مهم ترین این تبعات ضدیت با فلسفه و خاموش شدن چراغ علم بود . گذشت زمان و تحولات سیاسی و اجتماعی به نظر نمی رسد کمک چندانی به از میان برداشتن این روند کرده باشد. زیرا به مرور زمان خرد گرایی در میان مسلمین بیشتر رو به زوال رفت تا جایی که در قرون بعدی کمتر فعالیت علمی در میان مسلمین انجام گرفت و اساسا علوم طبیعی و شاخه های دیگر علوم حتی تا اواسط قرن نوزدهم برای مسلمین بیگانه و نا اشنا بود . روی بر تافتن از علوم و دانش به علاوه نا اگاهی از تمدن ها و بی اطلاعی از اجتماعات و اقوام ملل دیگر دست به دست یکدیگر داده و نه تنها یکی از پایه های جدی عقب ماندگی ایرانیان را به وجود اوردند بلکه در مواجهه با اروپاییان که در قرون جدید پیش امد باعث گردید تا ایرانیان بهای سنگینی را برای جهل و بی خبری خود بپردازند.فصل ششم: تماس شرق و غربهمان طور که در مقدمه این کتاب متذکر شدیم از دیدگاه رادیکال و انقلابی جدیدی که با فرهنگ چپ وارد حیات سیاسی ایران گردید رابطه میان شرق و غرب خلاصه میشود در تضاد و رو یارویی میان ان دو . این ایده کلی به تدریج پرداخته گردید و با اقبال زیادی از سوی بسیاری از ایرانیان روبه رو گردید . حسن بزرگ این دید گاه در این است که با به کار گیری ان تکلیف عقب ماندگی ایران خلاصه و یک کاسه می شود . نه نیازی به بررسی تاریخ و تحولات اروپا هست نه نیازی به دانستن و اگاهی از چگونگی سیر تحولات در ایران . همچنین نه نیازی دیگر به شناخت شرایط اقلیمی اروپا هست و نه نیازی به دانستن این که ایران دارای کدامین ویژگی های طبیعی بوده است و این چگونه بودن ها چه نوع جوامع با کدامین ساختارها و چه نوع روابط اجتماعی را به وجود اورده است . پدیده عقب ماندگی به شکل ساده و کلی در تضاد و تقابل تاریخی خلاصه می شود که از دیر باز ما بین شرق و غرب بوده است تضادی که در پرتو آن یکی سعی داشته دیگری را در بند و عقب ماندگی نگه دارد . بنا براین برای بررسی اسباب و علل عقب ماندگی ایران ما نیاز چندانی به شناخت جامعه ایران نداریم بلکه کافی است که به تشریح رویارویی میان ایران و غرب بپردازیم. اما تصویری که در عالم واقع وجود دارد به مراتب از این مدل خیلی پیچیده تر و عمیق تر است نه به دلیل اینکه حجم تخاصمات و جنگ بین غربی ها با یکدیگر و شرقی ها با یکدیگر به لحاظ کمیت اساسا قابل مقایسه با حجم تخاصمات میان شرق و غرب نیست بلکه بیشتر به دلیل اینکه که شرق و غرب در مجموع مستقل از یکدیگر تحول یافتند و زمانی که از قرن هفدهم به بعد این تمدن با یکدیگر مرتبط شدند شرق قرن ها بود که در حال جا زدن بود در حالی که غربیان از برخی جهات توانسته بودند به پیشرفت های سرنوشت سازی نایل شوند . به عبارت دیگر شرق و غرب زمانی به یکدیگر رسیدند که همه چیز کم و بیش تعیین شده بود . برای درک بهتر این مطلب بایستی به نحوه ارتباط ان دو اشاره نماییم و ببینیم که ایا مسئله عقب ماندگی ایران اساسا ارتباطی با روابط میان شرق و غرب پیدا می کند؟در ابتدا این سوال مطرح می شود که اصولا غرب چگونه جایی بوده است کدامین شرایط محیطی بر ان سایه افکنده بوده و در نتیجه چه نوع و کدامین رفتارها و ساختار اجتماعی در ان شکل گرفته اند . اروپارا در مجموع می توانیم شبه جزیره توصیف نماییم زیرا از سه طرف در محاصره دریاهای ازاد است . به علاوه در داخل قاره نیز رودهای بزرگ و طولانی قابل حمل و نقل که در چهار فصل سال در جریان هستند ارتباط اروپاییان را با یکدیگر و دریا از هر حیث کامل می کنند این مجاورت گسترده با اب باعث برخورداری از اب و هوای معتدل و ریزش باران کافی میشود که در نتیجه ان اروپا از استعداد های طبیعی کشاورزی و دامپروری غنی برخوردار گشته است . شرایط فوق باعث شدند تا اقوام مختلفی از مناطق سردسیر شمال اروپا به سوی مناطق مرکزی و جنوبی ان مهاجرت کنند و از هیات قبیلگی و صحرا نشینی خارج شوند وبه زندگی کشاورزی ودر نتیجه اسکان دایم روی اورند پدیده ای که نطفه اولیه ملت ها و اجتماعات گوناگون اروپا را تشکیل می داد . به دلیل شرایط طبیعی قاره اروپا این اجتماعات به فواصل کمی از یکدیگر تشکیل شدند به گونه ای که به سهولت می شد از یک منطقه به منطقه دیگر رسید . نزدیکی اجتماعات اسکان یافته در اروپا باعث به وجود امدن دو خصلت مهم در و تاریخی شد . اولا حجم ارتباط بین جوامع مختلف اروپایی زیاد بود . اگر این خصوصیات را نقطه قوت نزدیکی اجتماعات اروپایی به یکدیگر بدانیم نقطه ضعف ان عبارت بود از ظهر رقابت ها و تخاصمات پایان ناپذیر میان اروپاییان . این پدیده را می توان به بهترین شکلش در نظام فئودالی اروپا در قرون وسطی ملاحظه نمود.بعد دیگر مجاورت اروپا با اب در تمایل زیاد به دریا نوردی و در نتیجه تسلط بر دریا خلاصه میشود . فالواقع جملگی قدرت های اروپایی از توان دریایی تجاری و نظامی قابل توجهی برخوردار بودند. سهولت ارتباط از یک سو و برخورداری از شرایط طبیعی مناسب که در موارد زیادی منجر به تولید مازاد بر مصرف میشد از سوی دیگر دست به دست یکدیگر دادند و باعث شدند تا بسیاری از جوامع اروپایی به امر تجارت با جوامع دیگر بپردازند.اگرچه شرایط اقلیمی اروپا مطلوب بود اما تمدن های اولیه در شرق به وجود امدند . مجموعه ای از تنوع اب و هوا ، افتاب ، حرارت و خاک غنی در کنار رودخانه ها دست به دست یکدیگر دادند و باعث شدند تا کشاورزی و دامپروری نخستین بار در مشرق زمین به وجود اید . به علاوه تنوع اب و هوا باعث گردید تا در شرق تنوع محصولات کشاورزی به مراتب بیشتر از اروپا باشد . در نتیجه غرب در ابتدا وارد کننده محصولات شرقی اعم از کشاورزی یا به تعبیر امروزی تولیدی بود . مسیر تاریخی راه ابریشم پل ارتباطی ما بین شرق و غرب بود غربی ها که در ابتدا کالای چندانی برای صدور به شرق نداشتند برای تامین کسری موازنه تجاری خود مجبور شدند به جستجو و استخراج فلزات گران بها بپردازند . همچنی سعی نمودند با تولید و تهیه کالاهای دیگر این کسری موازنه را جبران نمایند عواملی که به نوبه خود سبب شدند تا غربیان برای کشف و دست یابی به منابع و امکانات جدید بیشتر به دریا و دریا نوردی روی اوردند . بالاخره انگیزه بعدی که اروپاییان را به سیر و جستجو و رفتن به سرزمین های ناشناخته دیگر سوق داد اعتقاد به گسترش ایین مسیحیت و مباره با شرک کفر بود . مجموعه این عوامل سبب شدند تا اروپاییان خیلی بیشتر از شرقیان روی به مکاشفه سیرو سیاحت و دست یابی و دست اندازی به مناطق دیگر اوردند این روند بالاخص از قرون وسطی به بعد پررنگ تر شد . تحولاتی همچون رنسانس انقلاب علمی و نیاز فزاینده به دست یابی به راه‌ها و مسیر های دریایی تازه در نوردیدن اقیانوسها که نهایتا منجر به کشف دنیای جدید گردید جملگی باعث پیدایش انقلاب تجاری و مرکانتا لیسم در اروپا و بالاخص در غرب ان شدند تحولاتی که از دل انان انقلاب صنعتی سرمایه داری و نهایتا غربی که امروز می شناسیم تولد یافت .با گسترش اسلام در قرن هفتم میلادی نخستین برخورد بین مسلمین و جهان مسیحیت به وجود امد . با فتح کامل خاور میانه مسلمین قلمرویی را که مسیحیان سرزمین مقدس خود می‌دانستند از ان خود ساختند . قدرت نظامی مسلمین باعث شد تا مسیحیان اندیشه باز پس گیری سرزمین مقدس را تا چهار قرن بعد به تعویق اندازند . در نیمه دوم قرن یازدهم دسته های مختلف مسیحی عمدتا از غرب اروپا گرد هم امده و برای باز پس گیری سرزمین مقدس راهی خاور میانه شدند حرکتی که در تاریخ به نام جنگهای صلیبی معروف گردید و سه قرن به طول انجامید . در طی این مدت خاور میانه و چندین بار بین مسلمین و اروپاییان دست به دست گشت تا سرانجام مسلمین در انتهای قرن سیزدهم میلادی با پیروزی کامل بر صلیبیون اروپایی انان را از کل منطقه خاور میانه بیرون راندند و با تخریب بنادر مشرف به مدیترانه امکان ورود مجدد انان را مسدود ساختند . این تحول به همره مشکلات دیگری که درمسیرهای دیگر تجارت میان شرق و غرب به وجود امد باعث گردید تا مسیر اصلی تجارت از قرن چهاردهم به بعد عمدتا از طریق مصر صور ت گیرد . بنابراین حیات تجاری بین شرق و غرب در دست فرما نروایان و سلاطین مملوک حاکم بر مصر افتاد . این تغییر زمانی اتفاق افتاد که به دنبال دو قرن تماس صلیبیون با شرق حجم تجارت بین شرق و غرب تماس چشم گیری یافته بود . سلاطین مملوک که نیاز به درامد بیشتری برای تامین مخارج روز افزون نظامیشان داشتند سعی نمودند تا انجا که مقدور بود با اخذ مالیات و عوارض بر مال التجاره که از قاهره به مقصد اروپا و با لعکس عبور میکرد نیاز های مالی خود را تامین نمایند . این سیاست به علاوه نزدیکی مملوک ها با تجار ونیزی که رقیب قدرت های دیگر اروپایی بودند باعث گردی که ارپاییان به فکر مسیر های دیگری برای ارتباط با شرق بیافتند . این نیاز بالاخص در مورد پرتغالی ها و اسپانیایی ها که در منتهی الیه دریای مدیترانه بودند و در نتیجه کالا برای انا ن گران تر از دیگران تمام میشد محسوس تر بود .اگرچه پیدا کردن راههای جدید برای دست یابی به شرق انگیزه مهمی برای تجار و دریا نوردان غربی بود اما عوامل نیرومند دیگری همچون رقابت بین قدرت های مختلف اروپایی ، رنسانس ، انقلاب تجاری ، تغییر در سا ختارهای اقتصادی و تولیدی اروپاییان ، شروع اضمحلال نظام فئودالی با پایان یافتن قرون وسطی و پیدایش تدریجی ناسیو نالیسم و ملت- کشور ، تبلیغ ایین مسیحیت و... نیز این روند را تشدید می کردند نتیجه همه این تحولات پیدایش عصر اکتشاف سرزمین های دیگر بود . انچه این تحول را امکان پذیر می ساخت تجربه اشنایی و تسلط نسبی بر دریا بود که اوپاییان از دیر باز به واسطه موقعیت جغرافیایی خود از ان بر خوردار بودند . افزون بر سابقه تاریخی استفاده از قطب نما و اسطر لاب که از مسلمین فرا گرفته بودند و به علاوه جا افتادن این باور که زمین کروی است همگی باعث شدند تا دریا نوردان اروپایی با اطمینان بیشتری دل به دریاهای ناشناخته بزنند این تحول نه تنها برای غرب بلکه اساسا برای کل جهان متمدن ان روز نقطه عطف و سر اغاز عصری کاملا جدید بود به گفته پروفسور بارنز مورخ اثر معروف تاریخ تمدن غرب است تحول اقتصاد غرب را از یک اقتصاد محلی و منطقه ای که در حوزه مدیترانه متمرکز میشد به یک اقتصاد جهانی و بین المللی مبدل نمود . در نظام بین المللی جدید دیگر فضای چندانی برای قدرت های قرون وسطایی وجود نداشت . مراکز تجاری که تقریبا از شروع تاریخ مدرن بشری در حوزه مدیترانه استقرار یافته و بیش از چند هزار سال مدیترانه را به صورت قلب تجارت و اقتصاد جهان در اورده بودند اکنون دیگرب به تدریج رو به خاموشی رفتند.مراکز و اسامی تازه چون لیسبون ، بوردو، لیورپولو بریستولو امستردام جای مراکز قبلی همچون قاهره اسکندریه ، حلب ، شام، انطاکیه، قسطنطنیه،جنوا، سیسیل و ... را می گرفتند.ستون فقرات و پیش نیاز زیر بنایی جدید ورود به نظام جدید نیروی دریایی بود . بنابراین از همان ابتدای قرن جدید برای قدرت هایی که مراکز ثقلشان در خشکی بود امید زیادی وجود نداشت . اما این همه مشکل نبود . بازیکنان جدید صحنه بین المللی که به تدریج از اواخر قرن پانزدهم در ابهای مشرق زمین ظاهر می شدند با خود قواعد و قوانین جدیدی نیز وارد میدان می‌کردند قواعد و قوانینی که برای شرقیان در حوزه دریا کاملا ناشناس بود . در حالی که بازیگران شرقی در طی قرون متمادی در ابهای شرق بر اساس همزیستی و رعایت منافع متقابل به داد و ستد پرداخته بودند ، با بازیگرانی رو به رو شدند که اساس بازیشان بر روی رقابت ، سلطه و از میدان به در کردن دیگران قرار داشت . مشکل دیگر قدرت های شرقی از جمله ایران در این بود که توان نظامی انان در خشکی خلاصه می شد . علی رغم ان هم ترکان صفوی و هم ترکان عثمانی در خشکی دارای توان نظامی قابل ملاحظه ای بودند و ترکان عثمانی حتی در نیمه دوم قرن هفدهم توانسته بودند وین را به محاصره خود در اورند و نیمی از اروپا را در محاصره خود داشته باشند اما در دریا قدرت انان حتی به پای قدرت های دست دوم و دست سوم اروپایی هم نمی رسید . ترکان عثمانی حتی در اوج قدرتشان نتوانستند از تصرف چند جزیره کوچک در مدیترانه بالاتر روند . کارنامه ایرانیان حتی از این هم ضعیف تر بود زیرا در سال 1500 م . که پرتغالی ها پای در خلیج فارس گذاردند حکام صفوی به جز تسلیم چاره دیگری نداشتند . تبعات ضعف یا فقدان نیروی دریایی برای ایرانیان فقط در مسائل نطامی خلاصه نمی شد . در عصر جدیدی که از قرن شانزدهم به وجود امده بود نیروی دریایی فقط کاربرد نظامی نداشت ، بلکه ستون فقرات ارتباطات ، تجارت ، صادرات ، واردات ، دست یابی به مناطق جدید ، حمل و نقل و اطلاعات هم به شمار می امد . بنابراین بدون برخورداری از قدرت دریایی ، هیچ شانسی در عرصه رقابت بین المللی وجود نداشت.بر خورداری از نیروی دریایی اگرچه شرط لازم برای ورود به صحنه جدید بین المللی بود اما به هیچ روی شرط کافی برای موفقیت در این صحنه نبود . اسباب و عوامل دیگری نیز می‌بایستی در کشورها وجود می داشت تا انان بتوانند مقهور رقبای خود نشوند . مهمترین انها عبارت بودند از اسباب و عواملی که بتوانند زمینه ساز انقلاب صنعتی شوند . چنین اسباب و عواملی نه تنها در میان قدرت های شرقی بالاخص ایرانیان وجود نداشت ، بلکه قدرت های حوزه مدیترانه هم فاقد ان بودند. . فی الواقع این زمینه ها حتی در میان دو ابر قدرت بزرگ قرن پانزدهم و شانزدهم یعنی پرتغال و اسپانیا که دنیای ان روز را میان خود تقسیم کرده بودند نیز وجود نداشت . بنابراین ستاره اقبال این دو ابر قدرت نیز از اواخر قرن هفدهم رو به افول گذاشت و تا پایان قرن هجدهم ، قرنی که از نیمه دوم ان انگلستان توانسته بود پذیرای انقلاب صنعتی شود از امپراتوری پرتغال و اسپانیا دیگر جندان صلابت و قدرتی بر جای نمانده بود . به سخنی دیگر و بر خلاف باور جا افتاده ما ، بر قدرت های اروپایی که نتوانسته بودند به موقع در مسیر تغییر و تحولات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی لازم گام بردارند همان رفت که بر قدرت های مسلمان نظیر امپراتوری های صفوی و عثمانی . اسپانیا و پرتغال در نیمه دوم قرن بیستم نه تنها با قدرت های دیگر اروپایی قابل قیاس نبودند بلکه امپراتوری عثمانی به مراتب از هر دوی انها پیشرفته تر بود .در یک کلام شرق و غرب در مجموع مسیر های جداگانه خود را پیمودند – اگرچه این مسیرها در انتها با یکدیگر تفاوت داشتند . یکی غرب در مسیر پیشرفت و توسعه بود ، پیشرفت و توسعه ای که بخشی از ان به سراغ تسلط بر منابع اقتصادی مناطق دیگر جهان از جمله شرقی ها رفت . دیگری در جهت عکس در مسیر انفعال، در جا زدن و درون خود بودن حرکت نمود .سرانجام وقتی این دو مجموعه به تدیج از قرن هجدهم به یکدیگر رسیدند نتیجه کار کاملا روشن بود . برتری و تسلط کامل یکی در مقابل ضعف و تسلیم دیگری. نتیجه ای که متاسفانه برای بسیاری از جوامع و ملل صرف نظر از انکه غربی بودند یا شرقی ، مسلمان بودند یا مسیحی عینا اتفاق افتاد.
Show more...
5 months ago
12 hours 34 minutes 45 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
گزارش یک شکست: بازخوانی اسطوره ضحاک و خروش کاوه؛ استبدادستیزی/استبدادپروری ایرانیان👥دکتر سرگلزایی
دکتر محمدرضا سرگلزایی و دکتر محسن یارمحمدی تیر و مرداد ۹۹ استبدادپروری/استبدادستیزی ایرانیان: گزارش یک شکست؛ بازخوانی اسطوره ضحاکماردوش و خروش کاوه آهنگرفریدونبرمایهفرانکدرفش کاویانییک زمان غافل شدم، صد سال راهم دور شد…
Show more...
5 months ago
14 hours 17 minutes 58 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
تحولات بین‌المللی و آیندۀ ایران🗣دکتر سریع‌القلم
دکتر محمود سریع القلم
Show more...
5 months ago
1 hour 38 minutes 5 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
کتاب صوتی بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیس‌جمهور📚جان نیکسون (تحلیلگر سیا)
نویسنده: جان نیکسون (تحلیلگر سیا)«تو باید بروی آن بیرون و مطمئن شوی این کسی که نصف شب گرفته‌اند، صدام حسین است». پس از سال‌ها انتظار، «جان نیکسون» مامور شده بود یکی از خشن‌ترین و بدنام‌ترین شخصیت‌های سیاسی دوران را شناسایی کند. نیکسون، یکی از حرفه‌ای‌ترین تحلیل‌گران سازمان سیا، تمام آن شب را بیدار ماند تا طرح بازجویی از مردی را بریزد که در گودالی مخفی در زیر زمین دستگیر شده بود. نیروهای آمریکایی احتمال می‌دادند که این مرد، همان صدام حسین باشد، که به مزارع اطراف زادگاه خود پناه برده است. اما تنها کسی که می‌توانست صدام واقعی را تشخیص دهد، نیکسون بود. او سال‌ها روی زندگی و شخصیت صدام، مطالعه و تحقیق‌های زیادی انجام داده بود و بنابراین تنها گزینه برای راستی‌آزمایی شخصیت این مرد مجهول‌الهویت بود. گرچه تمام این اما و اگرها، با یک آزمایش ساده‌ی DNA قابل حل بود، اما مقامات تصمیم گرفته بودند پیش از هر آزمایش ژنتیک، براساس تجربیات خود و واکنش‌های زندانی، به هویت او پی ببرند. او در سال 2016 شرح کامل تمام وقایع را از آغاز ماموریت تا محکومیت صدام، در کتاب «بازجویی از صدام، تخلیه اطلاعاتی رییس جمهور» منتشر کرد، که در ایران «هوشنگ جیرانی» آن را به فارسی ترجمه کرد. انتشار این کتاب، عکس‌العمل‌های زیادی از منتقدان سراسر جهان در پی داشت. اما همه‌ی آن‌ها در یک چیز اتفاق نظر داشتند: «کتاب فوق‌العاده‌ای از زندگی یکی از خشن‌ترین آدم‌های تاریخ». در این کتاب اطلاعات تاریخی و سیاسی بسیار جالبی از زندگی صدام وجود دارد. برای کسانی که به‌نوعی به روند ماموریت‌های فوق سری و بازجویی‌های محرمانه علاقه‌دارند، این کتاب خالی از جذابیت نیست.درباره کتاب بازجویی از صدام، تخلیه اطلاعاتی رییس جمهورنویسنده‌ی این کتاب تمام وقایع را از دید اول شخص و از زاویه دید خودش تعریف می‌کند. آن‌طور که انتظار می‌رود، این وقایع نه‌تنها ملال‌آور و خسته‌کننده نیستند، بلکه گاهی جذاب و خواندنی هم می‌شوند. صحبت‌های نیکسون در این کتاب تا حد زیادی بی‌طرفانه و بدون جانب‌داری است. گفته می‌شود که بازجویی از صدام بسیار ساده و بدون تشریفات نظامی بوده و او تمام مدت با دست‌های باز روی صندلی نشسته بوده است. نیکسون می‌گوید که صدام بسیار آرام و مسلط به شرایط رفتار می‌کرده، خیلی سریع خودش را با محیط و فضای فوق امنیتی بازداشت‌گاهش وفق داده و حتی گاهی از موضع بالا با افراد حاضر در جلسات رفتار می‌کرده است.پس از این بازجویی تاریخی بود که نیکسون به این نتیجه رسید که دولت آمریکا اشتباه بزرگی مرتکب شده است. آن‌ها در جستجوی صدام و نابودی او، چنان درگیری و ناامنی وحشتناکی در عراق ایجاد کردند، که نتیجه‌ی آن کشته شدن هزاران نفر از مردم عراق و آمریکا بود. حمله‌ی آمریکا به عراق حتی باعث درگیری‌ و بی‌ثباتی در سایر مناطق خاورمیانه هم شد. او البته به این نکته هم اشاره می‌کند که برای آن‌ها دستگیری صدام، پایان عملیاتی بزرگ و جهانی به‌شمار می‌رفت. این جنگِ پراز تلفات، هزینه‌های مالی و جانی گزافی برای طرفین جنگ داشت. نیکسون معتقد است که شاید اگر می‌دانستند که پس از فروپاشی حکومت صدام، داعش قدرت‌نمایی می‌کند و تمام دنیا را پر از رعب و وحشت می‌کند، برنامه‌‌ریزی و آینده‌نگری بیشتری به خرج می‌دادند.نیروهای بین‌المللی صدام را درحالی پیدا می‌کنند که در مخفی‌گاهی در زیر باغچه‌ای کاذب قرار پنهان شده بود. اولین حرف صدام پس از این که پناهگاهش لو می‌رود، این بود: «من صدام، رییس جمهور عراق و خواستار گفت‌وگو با شما هستم». جالب‌تر جواب فرمانده‌ی نیروهای آمریکایی، «برایان رید»، است: «جورج بوش رییس جمهور آمریکا هم به شما سلام می‌رساند». نیکسون سعی کرده در کتابش، وقایع را با بی‌طرفی و صادقانه بنویسد. درحالی که بسیاری از منابع خبری ادعا می‌کردند که صدام هنگام دستگیری و بازجویی مقاومت زیادی از خود نشان می‌داد و سر ناسازگاری داشت، نیکسون در این کتاب می‌گوید که صدام با این که از خودش سرسختی نشان می‌داد، اما به سوالات در کمال صداقت پاسخ داد. حتی درباره‌ی مسائلی که تمایلی به صحبت کردن نداشت هم، اطلاعاتی در اختیارمان گذاشت. تاجایی که دستگاه دروغ‌سنجی که برای بررسی صحت گفته‌های صدام آماده شده بود، هیچ وقت به‌کار نیامد. علاوه‌بر مسائل شخصیتی و سیاسی، نیکسون توانسته بود صدام را از روی نشانه‌های ظاهری‌اش هم شناسایی کند. زخم روی پا، خالکوبی روی دست و فرم خاص عضلات صورت، چیزهایی بود که نیکسون در تمام این سال‌ها روی آن‌ها تحقیق کرده بود و در تمام فیلم‌های صدام، آن‌ها را مورد بررسی قرار داده بود. همه چیز با مشخصات صدام واقعی هم‌خوانی داشت.زمانی که نیکسون این کتاب را نوشت، موظف بود آن را به سازمان سیا تحویل دهد تا مطالب آن بازنگری و ویرایش شوند. این کتاب پیش از انتشار دو بار بازبینی شد. تاجایی که نیکسون می‌گوید در برخی جاهای کتاب خطوط سیاهی را می‌بینید که همان ویرایش‌های اعمال شده از طرف سیا هستند. تمام کتاب‌هایی که درباره‌ی سازمان سیا و خاطرات ماموریت‌های مختلف سیاسی نوشته می‌شوند، از سمت سیا به‌طرز بی‌رحمانه‌ای جرح و دخل می‌شوند. اما کتاب بازجویی از رییس جمهور یکی از معدود کتاب‌هایی است که میزان دخالت سیا در آن بسیار کم و ناچیز بوده است. با این حال نیکسون از مخاطبانش عذرخواهی می‌کند و می‌گوید که مطالبی که سانسور شده، اصلا ارتباطی با مسائل حکومتی نداشته و ندارد.درباره نویسندهجان نیکسون یکی از تحلیل‌گران حرفه‌ای و کهنه‌کار سازمان سیا است. می‌توان گفت با توجه به این که او سال‌های زیادی را صرف مطالعه‌ی ابعاد مختلف زندگی و شخصیت صدام کرده بود، تنها متخصص صدام‌شناسی است که می‌توانست صدام را شناسایی کند. نیکسون فارغ‌التحصیل رشته‌ی تاریخ از دانشگاه جورج واشنگتن است که بعدها وارد سازمان اطلاعاتی سیا شد. او به دلیل علاقه‌ای که به امور خاورمیانه داشت، مسئول تحلیل روابط میان ایران و عراق شد. نیکسون کتاب بازجویی از صدام را زمانی نوشت که دیگر در سیا کار نمی‌کرد. او در این مدت فرصت کافی برای یادآوری خیلی از جزییات و شرح دقیق وقایع را داشت.در بخشی از کتاب بازجویی از صدام، تخلیه اطلاعاتی رییس جمهور می‌خوانیمدر دسامبر 2003 و ژانویه 2004، من نخستین آمریکایی بودم که پس از دستگیری صدام حسین، از سوی نیروهای ایالات متحده، برای مدتی طولانی، از او بازجویی کردم. تحلیل‌گر ارشد گروه سیا بودم که پنج سال پیش از آن در حوزه‌های عراق و ایران کار کرده بودم. در آغاز روند بازجویی، فکر می‌کردم که صدام را می‌شناسم. ولی در هفته‌های بعد متوجه شدم که ایالات متحده به‌طور وسیعی هم درباره‌ی شخص او و هم پیرامون نقشی که به‌عنوان دشمن قاطع جریان‌های رادیکال در دنیای اسلام، ازجمله افراطی‌گری سنی ایفا کرده، دچار بدفهمی بوده است.وقتی از او پرسیدم چرا نمی‌خواهد درباره افرادی که به او کمک کرده‌اند حرف بزند، با شک و تردید پاسخ داد: «آن‌ها دوستان من هستند. چرا باید به تو بگویم و زندگی‌شان را به خطر بیندازم؟ گذشته از این، من در زمان‌های دیگر به کمک آن‌ها احتیاج دارم!». حیرت‌زده شدم از اینکه هنوز فکر می‌کند راهی برای خروج از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده است وجود دارد. او متوهم بود، ولی نسبت به افرادی که به او وفادار بودند همچنان همدلی نشان می‌داد.نقد و بررسی کتاب بازجویی از صدام، تخلیه اطلاعاتی رییس جمهور که در بالا آمده، فرصت مطالعه و انتخابی درست را در اختیار شما می‌گذارد. نسخه‌ی صوتی این کتاب از طریق وب‌سایت فیدیبو و یا اپلیکیشن آن، به‌آسانی قابل خریداری و دانلود است.
Show more...
5 months ago
9 hours 4 minutes 33 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
کتاب صوتی اندرزها و نکته‌های کوچک زندگی📚جکسون براون
«کتاب کوچک نکته‌های زندگی: یادآور یک زندگی شاد و پرارزش»، نوشته‌ی «اچ. جکسون براون» به کوشش «زهره زاهدی» به فارسی برگردانده شده است. این کتاب ۱۵۰۰ رهنمود کوچک را برای داشتن یک زندگی شاد و موفق دربردارد. نویسنده‌‌، این کتاب را برای هدیه به پسر جوانش نوشته است. او در پیش‌گفتار کتاب گفته است: «شکل‌گیری این کتاب هنگامی آغاز شد که می‌خواستم به پسرم، آدام هدیه‌ای بدهم. همچنان که او مشغول جمع‌کردن وسایل شخصی‌اش برای شروع یک زندگی تازه در کالج بود، من کنج اتاق نشیمن نشستم و تجربیات و توصیه‌هایی را که فکر می‌کردم ممکن است به دردش بخورد، یادداشت کردم... با گفتن اینکه "این چیزی است که از یک زندگی شاد و پرارزش می‌دانم"، بسته‌ی کاغذها را به او دادم. او مرا در آغوش گرفت و دستم را فشرد. لحظه‌ی بسیار خاصی بود.» جمله‌هایی از این کتاب را با هم می‌خوانیم: «هر روز از سه نفر تعریف و تمجید کن./ حداقل سالی یک بار طلوع آفتاب را تماشا کن./ از عبارات "متشکرم"، "سپاسگزارم" و "ممنونم" زیاد استفاده کن./ هر بهار گل بکار./ در «سلام گفتن» پیش‌قدم باش./ کتاب‌های عالی بخر حتی اگر هرگز آنها را نخواهی خواند./ کفش‌های واکس‌زده بپوش./ دندان‌هایت را با نخ‌دندان تمیز کن./ بدون هیچ دلیلی جشن کوچکی برای خودت یا خانواده‌ات بگیر./ هر وقت احساس کردی که به خاطر فعالیت‌ها و توانایی‌هایت، لیاقت ترفیع شغلی یا اضافه‌حقوق داری، آن را بلافاصله درخواست کن.» کتاب حاضر را انتشارات «نیکو نشر» منتشر و روانه‌ی بازار کتاب کرده است.
Show more...
5 months ago
2 hours 41 minutes 39 seconds

زهینه [زندگی بهینه]
شنیدنی‌هایی برای داشتن یک زندگی بهینه موضوعات مختلف در فصل‌های زیر قرار دارند: ۱- موضوعات عمومی ۲- موضوعات مرتبط با خیانت ۳- دوقطبی (بای‌پولار یا افسردگی همراه با شیدایی و سرخوشی، منیک دپرشن) ۴- وسواس/OCD ۵- اسکیزوفرنی (روان‌گسیختگی) ۶- اضطراب و استرس و اختلالات مرتبط ۷- اختلال شخصیت مرزی (بردرلاین) ۸- ازدواج ۹- افسردگی ۱۰- درون‌پویی (مدیتیشن، مراقبه) و هیپنوتیزم ۱۱- طلاق ۱۲- خشم و عصبانیت ۱۳- زایمان، تربیت فرزند و ارتباط با والدین، بارداری، فرزندخواندگی ۱۴- خوشبختی و موفقیت ۱۵- اعتماد به‌نفس و عزت نفس (حرمت نفس) ۱۶- خواب و رؤیا ۱۷- روابط عاطفی (relationships) ۱۸- مفهوم شخصیت (کاراکتر)، کهن‌الگوها (آرکیتایپ‌ها) - تیپ‌های شخصیتی و اختلالات شخصیت ۱۹- وابستگی و مهرطلبی ۲۰- کتاب ۲۱- یادداشت‌های یک روانپزشک ۲۲- مهاجرت ۲۳- تفاوت‌ها و ویژگی‌های زن و مرد ۲۴- عدم تمرکز، ADD و ADHD ۲۵- اعتیاد، سوءمصرف مواد و الکل ۲۶- مسائل جنسی، همجنسگرایی، LGBTQ و ... ۲۷- شک، پارانویا، بدگمانی، عدم‌اعتماد ۲۸- شغل، کار، تحصیل، انتخاب رشته ۲۹- موسیقی، شعر، دکلمه ۳۰- کمال‌پرستی/perfectionism ۳۱- آسیب‌های کودکی، کودک‌آزاری ۳۲- خودکشی؛ گمی و گیجی، بلبشو و نابه‌سامانی ۳۳- تنبلی، کاهلی، اهمال‌کاری، به‌تعویق انداختن کارها ۳۴- درخودماندگی (اوتیسم) ۳۵- عشق ۳۶- مهارت‌های زندگی ۳۷- علم و شبه‌علم؛ خطاهای شناختی؛ فریب ذهن ۳۸- کارگاه‌های آموزشی (ورکشاپ) ۳۹- رمان و داستان مرتبط ۴۰- کتاب غیرداستانی ۴۱- تاریخ دوران پهلوی ۴۲- کتاب‌های روانشناسی ۴۳- خاطرات علم و جامعه‌سالم ۴۴- مرد ایرانی ۴۵- کارگاه‌های دکتر آذرخش مکری ۴۶- مطالب گوناگون ... ۶۳- محتوای دکتر آذرخش مکری دکتر آذرخش مکری دکتر محمدرضا سرگلزایی دکتر فرهنگ هلاکویی دکتر حمیدرضا هاشمی مقدم دکتر مهدیه کسایی زاده دکتر ابراهیم میثاق دکتر مجد دکتر محمود معظمی دکتر علی بابایی‌زاد شخصیت سالم اختلالات شخصیت کتابهای مربوط به روانشناسی و توسعه فردی از منظر روانشناسی افسردگی و شیدایی خشم و عصبانیت مکالمات سی دی های دکتر هلاکویی روانشناسی عزت نفس (حرمت نفس) برای همکاری با ایمیل زیر در ارتباط باشید: mjsurfp@gmail.com 📚 کتاب (غیرداستانی) 📖 کتاب (رمان/داستان) 📘 کتاب (خلاصه) 📒 کتاب (موفقیت و خودسازی) 🗣 سخنرانی 👥 مکالمه 🎶 موسیقی/آهنگ 👨‍🏫 کارگاه آمورشی 📜 شعر، دکلمه #مسائل خانواد‌گی #فرهنگی #اجتماعی #تحصیلات #اقتصادی #مذهبی‌ #زناشویی #نوزادان #کودکان #نوجوانان #جوانان #میانسلان #کهنسالان #رابطه جنس مخالف آگاهی‌ مورد خود دیگران #روابط جنسی‌ #ازدواج طلاق# #خانواده #مهاجرت #انواع مشکلات #همسر #مکالمات #روانشناسی #جامعه روانی #Holakouee #RazhavaNiazha #RadioHamrah