اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوی ما آيد نداها را صدا
فعل تو كان زايد از جان و تنت
همچو فرزندی بگيرد دامنت
پس تو را هر غم كه پيش آيد ز درد
بر كسی تهمت منه، بر خويش گرد
فعل تست اين غصه های دم به دم
اين بود معنای قَد جَفٌَ القَلَم!
در هر رنج رازی نهفته است که کشف آن گنج زندگی ما خواهد بود. قصهها بهترین راه برای کشف رازهای زندگی هستند؛ چرا که قصهها انعکاس زندگی انسانند در آیینه کلمات.
ما در هر پادکست به دنیای قصهها سفر میکنیم، تا با کمک آن مهارت عبور از رنجهایمان را بهدست آوریم.
بسمالله ..
All content for اکو is the property of مهسا نظام آبادي and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوی ما آيد نداها را صدا
فعل تو كان زايد از جان و تنت
همچو فرزندی بگيرد دامنت
پس تو را هر غم كه پيش آيد ز درد
بر كسی تهمت منه، بر خويش گرد
فعل تست اين غصه های دم به دم
اين بود معنای قَد جَفٌَ القَلَم!
در هر رنج رازی نهفته است که کشف آن گنج زندگی ما خواهد بود. قصهها بهترین راه برای کشف رازهای زندگی هستند؛ چرا که قصهها انعکاس زندگی انسانند در آیینه کلمات.
ما در هر پادکست به دنیای قصهها سفر میکنیم، تا با کمک آن مهارت عبور از رنجهایمان را بهدست آوریم.
بسمالله ..
تن که رنجور میشود، تو بگو حتی یک ناخوش احوالی ساده،اصلا یک سردرد معمولی، روح و روان آدمی هم بیقرار میشود. انگار دستت را بستهاند و پایت هم راه گریز ندارد.
همین درد ساده تا علاج نکنی، سرت میرسد بهجایی که به قدر کره زمین سنگین میشود و به اندازه راسته مسگرها پرآشوب.
در کارزار ناخوشی اما، یک لحظههایی هست که زندگی یکباره معنایش را از دست میدهد و هزار و یک سوال یقهات را میگیرد که چرا چنین و چرا چنان؟ مگر نه این و مگر نه آن؟
همان لحظههایی که به وقت بهبودی و سلامتی، دوباره سراغت می آیندو دوباره رخ نشان میدهند. لحظههایی که از جنس درد هست ولی از امراض نیست؛ لحظههایی که میدانی دارو تنها دردت را مرهم گذاشته؛ یعنی اگرچه از در درمان به سلامت گذشتهای، اما هنوز پشت دروازه شفا ماندهای!
همانجا که حافظ میگوید:
تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد
سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست
به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد
شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ حافظ جوی
که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مباد
[Forwarded from Zahra Enayati]
والد بودن یه تصمیم بزرگ، چون قرار مسئولیت کسی رو به عهده بگیری که اختیاری برای این انتخاب نداشته.
اما انگار مادرها قرار اضطراب خیلی بیشتری رو تجربه میکنن و ناخواسته مدام دارن تلاش میکنن تا همه باور کنن برای بچهای که به این دنیا دعوت کردی چیزی کم نگذاشتی!
هر مانعی این بین کافیه تا تمام جهان فکری مادر بهم بریزه و آماده برچسب مادر ناکافی باشه.
میون همه این اضطرابها اما یک نفر تصمیم گرفته مدال مادر موفق رو از گردنش برداره و به همه اعلام کنه که فقط « یه مامان معمولی».
توی این اپیزود با یه مامان معمولی همراه شدیم تا از مسیری که برای نافرمانی از کلیشه مادر موفق بودن طی کرده، بیشتر بشنویم.
اگر شما هم تجربه مشترکی دارید و از دنبال کردن «ترینها» خستهاید، شنیدن اپیزود « مهارت نافرمانی» رو بهتون پیشنهاد میکنیم.
شاید کمتر پیش بیاد از کسی بپرسیم عامل شکستت چیه؟ ما بطور ناخودآگاه دنبال راههایی برای موفقیت و تصمیمهای درست بدون اشتباهیم. اما بدون پای صحبت هر کسی بشینی برای هر انتخابش داستانی هست. اگر از دنبال کنندگان مینا عینیفر باشید، حتما با شنیدن اسمش یک دختر جسور و با اراده با تصمیمهای مهم به ذهنتون میاد. برای اولین اپیزود از اکو پلاس، مینا مهمان ما شد تا از راز موفقیتهاش بلکه از مسیری که تا امروز طی کرده، از شکستها و اشتباهاتش با هم صحبت کنیم.
اگر این روزها تصمیمگیری دغدغه شماست، شنیدن اپیزود مهارت تصمیمگیری رو بهتون پینشهاد میکنیم
تنهایی میتواند هر جا و هر لحظه سایهاش را بر سر هرکسی بیاندازد، انگار که در خانه خودت غربت راه گلویت را بگیرد، بغض شود و اشکی که از گوشه چشمت بریزد.
تنهایی گاهی شبیه دلتنگیهای سعدی است:
« هرگز حضور حاضر غائب شنیدهای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است»
گاهی درد و دل حافظ است:
« دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد»
گاهی هم در داستان شازده کوچولو، فیلم هامون یا اجراهای استاد کلهر غم تنهایی ردپایش را روی دل آدم ها میگذارد.
اما تنهایی با خود موهبتی به همراه دارد که تنها نصیب کسانی میشود که با آن آشتی کنند.
آنچه بر پایه قرارداد، سنت یا قانون است، نمونهای که برای سرمشق به کار میرود و اجرای آن مورد پذیرش همه قرارمیگیرد.
اگر این تعریف استاندارد باشد، پس چرا گاهی دلمان نمیخواهد از آنها پیروی کنیم؟ چرا گاهی برای فرار از استانداردها، استانداردهای جدیدی میسازیم؟ چرا گاهی کسانی که خلاف قواعد زندگی کردهاند موفقترند؟
بالاخره برای موفقیت باید از قوانین پیروی کنیم یا آنها را نادیده بگیریم؟!
شاید پاسخ این سوال در این باشد که بدانیم چگونه نافرمانی کنیم؟
با ما از طریق کانالهای زیر در ارتباط باشید:
اینستاگرام: @echomedia.ir
تلگرام: @echopodcasts
کلاب هوس: کلاب اکو؛ توسعه مهارتهای فردی
«رنج نباید تو را غمگین کند. این همان جایی است که اغلب مردم اشتباه میکنند. رنج قرار است تو را هوشیارتر کند به اینکه زندگیات نیاز به تغییر دارد. چون انسانها زمانی هوشیارتر میشوند که زخمی شوند، رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند. رنجت را تحمل نکن، رنجت را درک کن! این فرصتی است برای بیداری، وقتی آگاه شوی، بیچارگیات تمام میشود.»
اگر رنج را آنگونه که یونگ شناخت، بشناسیم؛ پس باید آداب معاشرت با رنجمان را بدانیم! باید رنج را بشناسیم، در تار و پودش نفوذ کنیم و از آن بزرگتر رنج را بخشی از خودمان، بخشی از زندگیمان بدانیم.
ما باید بدانیم که چگونه رنج ببریم؟
با ما در ارتباط باشید؛
کانالهای ارتباطی ما:
کانال تلگرام اکو به آدرس:
@echopodcasts
صفحه اینستاگرام ما:
@echomedia.ir
و سایت ما به آدرس:
www.echomedia.ir
گاهی سادهترین تصمیمها به اندازه مرگ سخت و قدر زندگی حیاتی میشوند. آن وقت است که میخواهی زمان متوقف شود، آسمان به زمین بیاید یا آن بخش از زندگی جزو عمرت نباشد!
گاهی همه زندگی برایت میشود « بودن یا نبودن، مسئله این است!»
با این همه ما ناچاریم به تصمیم؛ حتی تصمیم نگرفتن هم خودش یک نوع تصمیم است.
تصمیمی که باخودش تردید میآورد، همان چالهای که وقتی پایت در آن گیر میافتد، میشود استخوان در گلو.
نه ایستگاهی است برای توقف و نه راهی است برای بازگشت.
باید انتخاب کنی، با همه درد و زخمی که بجا میماند خودت را از چاله بیرون بکشی.
باید انتخاب کنی!
اگر انتخاب کردی، باید به یاد باشد که پای انتخابت بایستی.
باید مسئولیت انتخابت را بپذیری!
اگر مسئولیت انتخابت را پذیرفتی، باید به یاد داشته باشی که شکستت را هم بپذیری.
باید مسئلهات را حل کنی، رویش خط نکشی!
گاهی تصمیم بگیر، شکست بخوری!
اگر دوست دارید به کمک قصه و تمرین مهارتهای فردی خود را توسعه دهید ما رو از این شبکهها دنبال کنید:
کانال تلگرام ما: echopodcasts
سایت ما: echomedia.ir
صفحه اینستاگرام ما: echomedia.ir
«فغان زین جدایی این ز خود بیگانگی
آنچه میخواهی نمیگویی، آنچه میگویی نمیخواهی
فغان زین ز خود بیگانگی»
خیلی وقتها با هم نه گفتوشنود داریم و نه حتی گفتگو، چون گفتنی اتفاق نمیافتد، دیر اتفاق میافتد یا با خشم و غم اتفاق میافتد. آن وقت سکوتهای طولانی یا نابجا میشوند انبوهی از گفتوگوهای ذهنی که خورهای میشود به جان روحمان.
خانواده با بایدها و نبایدهایش، جامعه با عرفها و خط قرمزهایش و خودمان با یادنگرفتن مهارتهایی که بتوانیم درباره افکار و احساساتمان حرف بزنیم.
در این اپیزود میخواهیم از داستان اکو و ارتباطش با رازی صحبت کنیم در پس حرف نزدنهای ماست. بعد از رمزگشایی از آن با مهارت گفتگو آشنا میشویم که سرنخ کاستن بخش مهمی از رنجهای ما در زندگیست.
صفحه اینستاگرام پادکست اکو: echomedia.ir@
کانال تلگرام پادکست اکو: echopodcasts@
و همینطور مقالات ما رو میتونید تو سایت ما: echomedia.ir دنبال کنید
وقتی از دست میدهیم، چیزی شبیه معلق بودن پیدا میکنیم انگار به هیچ جا، حتی خودمان تعلق نداریم. احساس تنهایی، اندوه بیپایان و بیپناهی را همزمان تجربه میکنیم.
و شروع میکنیم به تنیدن پیله، پیلهای به نام سوگ.
زندگی در این پیله آنقدرها هم بد نیست، چون می تواند انتهایش پروانگی باشد.
اما
چه زمانی از پیله سوگ خارج میشویم؟
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوی ما آيد نداها را صدا
فعل تو كان زايد از جان و تنت
همچو فرزندی بگيرد دامنت
پس تو را هر غم كه پيش آيد ز درد
بر كسی تهمت منه، بر خويش گرد
فعل تست اين غصه های دم به دم
اين بود معنای قَد جَفٌَ القَلَم!
در هر رنج رازی نهفته است که کشف آن گنج زندگی ما خواهد بود. قصهها بهترین راه برای کشف رازهای زندگی هستند؛ چرا که قصهها انعکاس زندگی انسانند در آیینه کلمات.
ما در هر پادکست به دنیای قصهها سفر میکنیم، تا با کمک آن مهارت عبور از رنجهایمان را بهدست آوریم.
بسمالله ..