Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Business
Society & Culture
Health & Fitness
Sports
Technology
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Podjoint Logo
US
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts221/v4/9e/7f/83/9e7f83e7-4e57-b7ce-9402-18bd852ea79b/mza_13667674236754244073.png/600x600bb.jpg
رضا براهنی | با صدای خودش
شهروز کبیری
37 episodes
1 week ago

اینجا شعرهای دکتر رضا براهنی را با صدای خودش خواهیم شنید.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk

Show more...
Arts
Society & Culture,
History
RSS
All content for رضا براهنی | با صدای خودش is the property of شهروز کبیری and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.

اینجا شعرهای دکتر رضا براهنی را با صدای خودش خواهیم شنید.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk

Show more...
Arts
Society & Culture,
History
Episodes (20/37)
رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | دست‌هایی شبیه بوسه

▨ نام شعر: ستایش (دست‌هایی شبیه بوسه)

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

صدای کف زدنت کبک‌های کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار می‌کنند

منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟

ولی شکفته بادا لبان من که نیمه‌ماهِ نیم‌رخانِ تو را شبانه می‌بوسند

فدای تو دو چشم من که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند

‌ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی است که از هزار پنجره‌ی نور می‌وزد هر صبح

و شانه‌های تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی!

منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟

منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟

به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقت‌ها که رویاها تعطیل می‌شوند

و ما به گریه روی می‌آریم و، گریه به رو، کجا؟

و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو می‌آید

چه دست‌هایی داری   شبیه بوسه!

و خاک از تو که لبریز می‌شود ببین چه جلگه‌ای آنجا که شانه می‌خورد از بوسه‌ها و نسیم

کدام دست نیی چون تو را زده قَط

شبیه بوسه

چه انگشت های سرسبزی داری

نرو

به من بگو 

به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقت‌ها که رویاها تعطیل می‌شوند وَ ما به گریه روی می‌آریم و، گریه به رو، کجا؟

بمان!

منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟

▨

دوم آبان ۱۳۷۰ - تهران

از کتاب خطاب به پروانه ها، صفحه ۵۰

Show more...
5 months ago
3 minutes 53 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | زلال

▨ نام شعر: زلال

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــــــــ

چنان زلال شود

آن کسی که تو را یک بار

فقط یک بار نگاه کند

که هیچ‌گاه کسی جز تو را نبیند از پس آن

حتی اگر هزار بار هزاران هزار چهره را نگاه کند

یتیمِ زیبایی خواهد بود این جهان اگر آدم‌هایش

بدون رؤیتِ تو

چشم گشوده باشند

چگونه جهان به غربتِ ابدی

دوباره عادت خواهد کرد

اگر تو را نبیند

Show more...
6 months ago
1 minute 46 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | آرابا (گاری)

▨ نام شعر: آرابای {گاری}

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ ترجمه فارسی به آذری: ایواز طاها

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــ

تذکر: ترجمه هر سطر، داخل آکولاد آمده است.

ــــــــــــــ

قاپینی دابانیندان چیخاریب قالدیردیلار

{در را از جايش كندند بلند كردند}


قاپینی آرابایا چاتیب آپاردیلار.

{در را به روى گارى انداختند بردند}


ــ ایندی قاپی‌نین بوم‌بوش کانداری، یالقیز سوسوز ایتین آغزی کیمی گونش آلتیندا تؤوشومکده‌دیر ــ

{ـ حالا فضاى خالى در چون دهان سگى تشنه و تنها در زير آفتاب له‌له‌زنان است‌ـ}


اوتاق‌لاری آپاردیلار.

{اتاقها را بردند}


ــ کسکین سینیق شوشه‌لرله پنجره‌لرین بوش و سارسیلمیش دیوار‌لاری یالقیز قالمیش ــ

{ـ با سطح شيشه‌هاى تيز و شكسته ديوارهاى خالى و مغبون پنجره‌ها تنها مانده‌ست ـ}


ائویمیزی ده آپاردیلار گؤردون!

{ديدى كه خانه‌ی ما را هم بردند}


ایندی ایسه دویغولاریمیز دیده‌رگین آری‌لار سایاغی بیربیر ایتکین پتک‌لر آرخاسینجا گزیرلرــ

{ـ احساس‌هاى ما حالا زنبورهاى سرگردانى هستند كه تك‌تك دنبال كندوى گمشده‌شان مى‌گردندـ}


سونرا نؤوبه ساوالانا چاتدی.

{آنگاه نوبت سبلان آمد}


بیز اوشاق‌لار داغین چئوره‌سینده چنبر قوروب دوْنوخدوق

{ما بچه‌ها اطراف كوه حلقه زديم تماشا كرديم}


بیزی سایمازجا اؤز ایش‌لرینه قاریشمیشدی باش‌لاری

{بى‌اعتنا به ما مشغول كار خود شده بودند}


بیتیردیلر. سونرا گوجه‌نه‌ـ‌گوجه‌نه ساوالانی سؤکوب آرابا اوستونده داشیدیلار

{ فارغ شدند. و بعد: هن‌هن‌كنان سبلان را انداختند روى گارى بردند}


تبریزین اولد

Show more...
6 months ago
3 minutes 45 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | یئمه‌لی گؤزلریوی آچ

▨ نام شعر: رضا براهنی - یئمه‌لی گؤزلریوی آچ {چشم‌های خوردنی‌ات را باز کن}

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــ

تذکر: ترجمه‌ی فارسی شعر در انتها آمده است.

ــــــــــــــ

یئمهلی گؤزلَرووی آچ گؤزلیم

آچ او یئمهلی گؤزلَرووی

باغریما باسیم چییینلریوی

او آغ گولدَن آغراخ چییین لریوی

دِنه دِنه دِنه گینه

او دئمهلی سؤزلریوی

سَنه بَلهشیم بیردن بیره یار یاواش یاواش

اؤلوم سَنی دیریلیم سنی

اؤلو دیریلیم سنی

هویوخ قالیم سَنی

هویوخ، هویوخ،هویوخلوغون دیبینه قَدَر

یِمهلی گؤزلرووی آچ گؤزَلیم آچ او گوزلَرووی هییی

آباالم هییی

آباالممم

آغ یومورتا بویالی دیرناخالر

سورمه َ نی پیکاسو چَکمیش، اَیاغی رودَن بِج)ر(تمیش

شاقال سَنی گؤتورموش گؤتورموش هییی او گؤیلَره هییی

نَنه سی گؤزَل، اؤزوده گؤزل، باالسیدا اولسا باالدا بیر گؤزل هیییی

اوتور دیزیم اوستونده قوی اوتورسون گؤزَللیک بو قارا دونیایه

بیر اُد کیمی یاندیر یاندیر یاندیر اورهییمی قوی اؤلوم هییی هیییی

سونرا آچیم گؤزومی گؤروم دونیا تازاالنیب، قارانلیخ گئدیب، تازالیخ گَلیب، آزادلیخ گلیب، سَنی آلیب قوجاغینا گئدیر

گئدیر اوبیری یئرلره

یئللَنه یئللَنه اوبیری یئرلره

باخ ایندی یئرده او یئللَنن تئللره تئللره هیییی آباالم هییی آباالممم

قوخمالی بیر گؤزَلسین

اؤتورون مَنی دیهجاغام، دِئمهلییَ

Show more...
6 months ago
6 minutes 40 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
الکا براهنی | و شبی که تو رفتی

▨ شعر: شبی که تو رفتی(شعری در رثای پدرش دکتر رضا براهنی) 

▨ شاعر: الکا براهنی

▨ با صدای: الکا براهنی 

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــــ

این شعر در مراسم خاکسپاری دکتر براهنی خوانده شده است

ــــــــــــــــــــ

Show more...
6 months ago
2 minutes 47 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | هیچ‌کس جز تو نخواهد دید

▨ نام شعر: هیچکس جز تو نخواهد دید

▨ شاعر:رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

________

هیچ‌کس جز تو نخواهد دید

که چگونه در میان صخره‌های سرخ قلبم

یک درخت عشق می‌روید

و فراز شاخه‌های رنگدار این درخت عشق

هیچ‌کس جز تو نخواهد دید

که چگونه نور می‌ریزد


هیچ‌کس جز تو نخواهد دید

که چگونه در نگاه تشنه‌ام خورشید می‌روید

هیچکس جز تو نخواهد دید.



دکتر رضا براهنی

از کتاب شعر آهوانِ باغ

منتخب اشعار رضا براهنی ۱۳۴۱

Show more...
6 months ago
2 minutes 19 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | هوای عشقِ تو وانگاه خوابِ ویرانی

▨ شعر: هوای عشق تو وانگاه خواب ویرانی

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــــــ

تقدیم نامه‌ی شاعر: به آرش حجازی، آن نَفَس عمیق

ــــــــــــــــــــــــ

اگر دقیق بگویم اگر دقیق دو جمله بیش نباید باشد

که خواب نمانم که آرزوی من این بوده این که خواب نمانم

که پیش از آن که تو از خانه می روی بیرون تو را ببینم

همیشه اما انگار زمین و زمان با من لج کرده اند

همیشه خواب می مانم

چرا که خواب تو را می بینم که آرزوی من این بوده خواب نمانم که … تو را ببینم

که زیر سنگهای جهان هم اگر خوابیده باشم

و یا تو روی ابرهای جهان خوابت گرفته باشد اگر دقیق بگویم

هنوز خواب تو را می بینم که همین … همان که گفتم


قدم گذار جلوتر بیا کنار من بنشین هنوز و باز هنوز و باز

اگر دقیق بگویم اگر دقیق اگر


جهان به چشم من از آنور قیام و قیامت

به شکل پنجره باید باشد نه شکل آیینه

وگرنه حتی به جای اسرافیل، خدا خودش بیاید بالاسرم که صور را بدمد تکان نمی خورم از جایم

جهان به شکل پنجره باید باشد نه شکل آیینه اگر دقیق بگویم دقیق اگر

چرا که پنجره پیوسته گشاده سوی تو آغوش رو به چهرۀ تو و چلچراغ که در چلچله و شب پره که به شب

و شرمساری آیینه را ببین نگاه اگر بکنم همیشه روی مرا می بیند چه فایده! چه فایده!


همیشه دست هایی هستند که چشم های مرا در می آورند که من تو را نگاه می کنم


زمین به دور تو می چرخد در روز

و شب که می چرخد خود را به دور من می چرخاند شبیه فرفره

که من برهنگی ات را شبانه از بَر کردم

تمامی اُریبها و پنهانیها و شیبهای شبیخون فرازهای معراجی فرودهای لذیذ

و غلتهای ریز و یا ریزتر و آبشارهای کوچک و پنهان چشمها و خواب لبها

و انگشت هایی که از لذتی وحشی می

Show more...
6 months ago
16 minutes 31 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | هَـ ه

▨ نام شعر: هَـ ه (هه)

▨ شاعر:رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

__________

همیشه ما گورستان‌های نو می‌آفرینیم      اما

دل مرا ببین که در گرو گورستان‌های کهنه‌ای ست که گورهاشان در خاک غربال می‌شوند

زمان کشیده جهان را به توبره

و ناگهان کسی از راه می‌رسد     هزاره‌ی دیگر

و بر مزار، سنگی و سقفی و نام و نشانی     می‌افرازد

و در برابر آن     دو دست بر سینه      به سنگ می‌نگرد     می‌گرید    شبیه من

دفِ دلِ من از آن گورستان‌ها به رقص برخواهد خاست

هَلَه‌م هَلَه‌م هَلَه لَم‌لَم هَلای هَلهَلَه هَلهَل

و با زبان و چشم بومی من می‌گرید

چراکه گریه اصالت دارد    در این زبان     در این دو چشم

هَلَه‌م هَلَه‌م هَلَه لَم‌لَم هَلای هَلهَلَه هَلهَل

و گئچدی، بوگئجه گئچدی، کیم ایدی، بولبولیدی

و یا کی بیر گولیدی، گول، هَلای هَلهَله گَلگَل

یاپیش قولومدان اگر کئف لی سن، گولوم، سن اگر؟

هَلَه‌م هَلَه‌م هَلَه لَم‌لَم، یاپیش الیمدن اگر!

و ناگهان کسی از راه می‌رسد     شبیه من:

قاوال چالان، اوخی ین، باخچالاردا، داغ اتگینده،

باغین دیبینده سنین عکسی

Show more...
6 months ago
6 minutes 19 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | موسیقی (پیانو)

▨ نام شعر: موسیقی

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پيانو می شُپَند يک شوپن به پشت يک پيانو  و ما نمی شنويم


 و ما نمی شنويم


 

                             و ما نمی شنويم



 و ما نمی شنويم



 وما وَما  وَما  وَمانمی

 شنويم   وَما  شنويم     وَما نمی


 


 شنويم  نمی شنويم   وَيک شوپن به پشت يک نمی شنويم   که می شپند

                       که می

 وَ

 وَ

 وَما نمی شنويم م م م م...


 

 به پشت يک   نو می شپند   شوپن   نمی شپند   شو  وَپن   شوپن

 نمی نمی نمی نمی نمی ش   می شپند   وَکه   که می شنويم  نمی شنوی ی ی ی م م


▨

رضا براهنی

هفتم اسفند ماه ۱۳۷۲ - تهران

از کتاب خطاب به پروانه ها، صفحه ۱۱۱

Show more...
7 months ago
2 minutes 6 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | مرگ شاعر

▨ شعر: مرگ شاعر

▨ شاعر:رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

___________

*در ابتدا تکه‌ای از دادگاه خسرو گلسرخی را می‌شنوید

*بخشی از شعر دکلمه نشده اما در اینجا متن کامل آمده است

ــــــــــــــــــــــــ

شما خسرو گلسرخی را کشته‌اید

گرچه مطبوعات فقط افتخارات شما را به رخ می‌کشد

گرچه آقای ژرژ پمپیدو هم شاعر است

و گرچه شهبانوی استخانی ایران هم به عضویت افتخاری آکادمی خرگوشان پیر فرانسه انتخاب شده

ولی ما می‌دانیم که شما شاعری بنام خسرو گلسرخی را کشتید

آخر ما هم بین آجان‌ها، گروهبان‌ها و ماموران سازمان امنیت جاسوسانی داریم

- شما خسرو گلسرخی را کشته‌اید-

این به افتخارات شما در مطبوعات مربوط نیست

به نفت، به پول

به موکب همایونی که بر دوش جلادان سازمان امنیت حرکت می‌کند

به طرح ابریشم کلاغی جدیدی که کارگران گرسنه بلوچ برای پوشاندن استخوان‌های موزون شهبانو بافته‌اند

هیچ‌چیز به هیچ‌چیز مربوط نیست

و تازه، خبر تیرباران همه‌جا هست

بی‌آنکه واقعا خبر تیرباران در جایی درج شده باشد

و همین علامت آن است که شما خسرو گلسرخی را کشته‌اید


(شاید یکی از افراد یکی از گروهان‌های ارتش که سه ماه ریش گذاشت تا ده دقیقه در برابر شاه در فرودگاه مهرآباد نقش عالم روحانیت ایران را بازی کند، به ما خبر داده. یا یک رئیس کلانتری که دربدر بدنبال چریک است به زنش گفته، زن او به زن من گفته، زن من هم رفته در میدان مجسمه، جیغ زده به همه گفته. شاید. شاید. شاید آقای دکتر عضدی شخصا به خود من گفته!)

شما خسرو گلسرخی را کشته‌اید

چون چهار روز بعد بنیاد مولوی باز کرده‌اید

و چهار ماه قبل کنگرۀ شعر به راه انداخته‌اید

و شاه ایران هم در شمار نویسندگان برجسته ایران درآمده

(این را دکتر پرویز خانلری للۀ ........ شاه و شهبانو نوشته، نه من)

شما خسرو گلسرخی را کشته‌اید

حتی پیش از آنکه بکشید، کشته‌اید

شما دو هزار و پانصد سال پیش ازین

خسرو گلسرخی را کشته‌اید.

Show more...
7 months ago
2 minutes 26 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | مرا بخوابان | شعری بر مزار براهنی

▨ شعر: شعر شماره ۱۴ از مجموعه‌ی: شکستن در چهارده قطعه‌ی نو برای رویا عروسی و مرگ

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: ساناز صحتی (همسر دکتر رضا براهنی)

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

_________

این شعر در مراسم خاکسپاری دکتر براهنی خوانده شده است

_________

من را بياوران 

من را بخوابان 

بر روي جاده ابريشم و در کنار حفره گنجشکي 

لالايي لله از لب هايت اين پيرمرد جوان را به خرناسه ابدي مي برد يا مي براند 

خرناسه در قلمرو خرسي نيست در قلمرو انسان است 

موهاي تو در تارهاي حنجره ام گير کرده اند  از خواب مي پراني ام 

حالا مرا دوباره بخوابان 

در زير آفتاب بخوابان 

از ديگران جدا بخوابان    تنها بخوابان 

ودر کنار حفره گنجشکي بخوابان

و در بهار بخوابان

از پشت سر بيا و ، نگاهم کن   و روز و شب نگرانم باش  آن گاه 

بي دغدغه مرا بميران  اين جا  همين جا 

من اهل هند رفتن و اين حرف ها نيستم تو هند را بياوران اين جا همين جا 

و در بهار   و در کنار حفره گنجشکي 

وقتي که بوي نيمروي تو مي پيچد 

و پارچ آب از يخ تازه شبنم مي گيرد 

اين جا   آري همين جا مرا بخوابان 

رفتم که رفتن من عين رفتن من باشد 

و فرق داشته باشد با رفتن آنديگران

حالا تو فرق روح مرا با ناخن هايت واکن 

من عاشق فرق سرم 

و پارچ آب را بر خاک تازه

Show more...
7 months ago
4 minutes 50 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | ماه

▨ نام شعر: ماه (از کتاب خطاب به پروانه‌ها)

▨ شاعر:رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــ

تقدیم نامه‌ی شاعر: به محمد نوری و آواز نیمایی‌اش

_________________________

شیدایی خجسته که از من ربوده شد

- با مکرهای شعبده باز سپیده‌ای که دروغین بود-

پیغمبری شدم که خدایش او را از خویش رانده بود

مسدود مانده راه زبان نبوتش

من آن جهنمم که شما رنج‌هاش را    در خواب‌هایتان تکرار می‌کنید

خورشید، هیمه‌ای است مدور که در من است

یک سوزش مکرر پنهانی    همواره با من است

و چشم‌های من، خاکستری‌ست که از عمق‌های آن

ققنوس‌های رنج جهان می‌زایند

تنهایَم

از آن زمان که   شیدایی خجسته‌ام از من ربوده شد



اینک منم

مردی که در صحاری عالم   گم شد

مردی که بر بنادر میثاق و آشتی   بیگانه ماند

مغروق آب‌های هزاران خلیج دور

پیغمبری که خواب ندارد


چون شانه‌های شاد بلندش   تعطیل شد   تعطیل شد    زیبایی جهان

آن بغبغوی داغ در ایوان عاشقان

آن چشمه‌سار پچپچه کارام می‌خلید  در صبحدم   در گوش هوش   تعطیل شد

سودای نرم زخمه به تار بزرگوار   در شامگاه   تعطیل شد

تاریکی جهان حق من است   حق من ا

Show more...
8 months ago
7 minutes 22 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | گام (به کجا لیلی من، به کجا؟)

▨ نام شعر: گام (به کجا لیلی من، به کجا؟) 

▨ شاعر:رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــ

جشن چشمان تو شد اغاز

و سپس گل‌ها

آنچنان وجد کنان خندیدند

که به منقار طلایی، همه‌ی مرغان

خنده را از همه جا چیدند

پر زنان، رقص‌کنان کوچیدند


پرده خود را به کناری زد

در، درخشان شد و بگشاد،سپس

جشن چشمان تو شد آغاز


روح،چون باغ شفق،شعله کنان بشکفت

گام برداشتی از گام درون باغ

غنچه‌ها پرده دریدند زپرده، سرمست

و شکوفان گشتند


خارها حتی

ناگهان گل کردند

تا به چشمان تو گویند،سلام

رنگ‌ها گام تورا تهنیتی خواندند

 

جشن چشمان تو شد آغاز

چشمه اندام تو را در خود شست

دست سودی تو به گیسوی بلند بید

گیسوی سبز و بلند

واژگون از ته آب افشان شد

چشمه بالید به خود،رقصان شد


بازگشتی و به من گفتی: مجنون!برویم؟

به کجا لیلی من؟پرسیدم 

به کجا؟ پرسیدم

به کجا؟آخر از این باغ کجا،لیلی من؟


گام برداشتی دور شدی! 

چشم بگشادم و دیدم کس نیست

زیر یک بید سیاه خشک

در بیابانی تنها،با حرص

خارها را چو گل می‌بوسم

Show more...
8 months ago
2 minutes 38 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | که مرا لمس نمی‌کنند

▨ نام شعر: که مرا لمس نمی‌کنند

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــ

که من کوتاه‌تر از آنم که قدم به ارتفاعات ِ پنهان ِ کف ِ پاهای ِ تو برسد

تو انگشتانی داری به آن بلندی که مرا لمس نمی‌کنند

که من کوتاه‌تر از آنم که قدم به ارتفاعات ِ پنهان ِ کف ِ پاهای ِ تو برسد

و تو بلندتر از آنی که از وزیدن نسیم عاطفه‌ای مدد بگیری که هیچ عاطفه‌ای بدان بلندا نمی‌رسد

ببین مرا ببین که در سراسر عمرم گیاه‌خواره‌ بوده‌ام انگار

اما اما میان تخته‌سنگ‌های بی‌اعتناییِ جهان پیوسته زیسته‌ام

و حال نمی‌دانم چگونه پاسخ آن چشم‌های رنگین را بگویم

که از هزار پرسش پیوسته و پیچاپیچ آکنده‌اند

که سراسرِ جهانِ پس از عمرم را تاریک ِتاریک خواهند یافت اگر نظر به جایی دیگر کنی

اگر نظر به جایی دیگر کنی می‌بینی که پیش روی من همه جا شب است

که ظلمت از این کوه و دشت می‌بارد

که قله‌های جهان همگی به حال ریختنند روی شانه و سر من

و خواب‌هایم طبیعت فرار خویش را از دست داده‌اند چپیده‌اند درونم

Show more...
8 months ago
6 minutes 58 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | شُرّا

▨ نام شعر: شُرّا (دیروز من چقدر عاشق بودم)

▨ شاعر:رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

__________

دیروز من چقدر عاشق بودم

فرزند چشم‌های شاد تو بودم

وقتی که تو قد راست کرده بودی و یک بند فریاد می‌زدی

من دوست دارم من دوست دارم من دوست دارم

بعدش نشسته بودی و حرفی نمی‌زدی

تنها از آن حواشی شاد از نگاه بادامت خورشید می‌دمید

یک جفت چشم گوشتی از زیر شانه‌هایت عریان نگاهم می‌کردند

و چشم‌هایم را می‌بستند

تا لذتم مرا ببرد سوی بازوی کوچه‌هایت

بوی اقاقیا و لمس خزه در عمق آب‌های جنون‌آمیز

و بالا کشیده شدن چون موج در شب مهتابی

و بازگشت و مهره ماهی مانند

و عطر شور تراشیده شدن از تو، وقتی که اختلال داغی از حد فاصل زانوها و قلبم زبانه کشید

اسبی شبیه سبز که از یک ستاره به آن سرسرا سکوت سرازیرساز

و من، خداخدا که دنیا پایان نیابد

و چرخش زمان و زمین جاودانه باز بماند

مثل همین تو که در یک همان متبلور می‌شد

شُرا شَرایَ شارَ شَهورا شُرا شَرایَ شارَ شَهورا

دیروز من چقدر

عاشق‌تر از همیــ ...

مثل همین تو که در هَما ...

شُرا

▨

یکم بهمن ما۰ ۱۳۷۰ - آکسفورد انگلستان

از کتاب خطاب به پروانه ها، صفحه ۵۷

Show more...
8 months ago
3 minutes 38 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | دف | پالایش شده

▨ شعر: دف

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ موسیقی ها از مجید آهنگر و نبیل یوسف شریداوی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

______

تقدیم نامه‌ی شاعر: به آیدین آغداشلو

ـــــــــــــــــ

دف را بزن! بزن! كه دفيدن به زير ماه در اين نيمه شب، شب

دفماه‌ها

فرياد فاتحانه‌ی ارواحِ های‌های و هلهله در تندري ست كه مي‌آيد

آری، بِدف! تلالوِ فرياد در حوادث شيرين، دفيدنی ست كه

مي‌خواهد فرهاد

دف را بِدف! كه تندرِ آينده از حقيقت آن دايره، دميده، دمان است

و نيز دمان‌تر باد!

دف در دفِ تنيده و، مه در مهِ رميده، خدا را بِدف! به دف روحِ

آسمان، به دف روحِ من بِدف!

شب، بعد از اين سكوت نخواهد ديد

من، بعد از اين شب توفانی

تا صد هزار سال نخواهم خفت

شب را بِدف! دفيد

Show more...
9 months ago
11 minutes 43 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | خطاب به پروانه‌ها

▨ شعر: خطاب به پروانه‌ها

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــ

شبانه‌روز من از سرسرای سبز سروهای شما می گذشت

پروانه‌های از جان گذشته‌ی گذشته و آینده

حرامیانی که ماه‌های مرا از آسمان‌ها، از فصل‌ها و از رواق‌های عاشقانه به یغما می‌بردند

اکنون تسلیم می‌شوند

هان بنگرید! من، پهلو به پهلوی خیل نهنگ‌های جوان غوطه می‌خورم

فانوس فلس‌هاي ماهيان اقيانوس ... بر منظر من است

در مرتع سماع هزاران هزار كوسه ... گرداب‌هاي سرخ جهان را مي‌رقصانم

و پله‌هاي قزل‌آلا ... از چشم‌هاي من ... هماره مسافر‌هاي زيبا را ... به كهكشان كشف‌هاي

جديدم مي‌آورند

شبكور‌هاي كيهاني

در ظلمتي ابدي مي‌چرخند

اما من

يك آسمان نو

از عشق ِ آفتاب‌هاي جوان آفريده ام

از آسمان نهفته نخواهم داشت

كه چشم‌هاي من همه را ديده ‌‌ست

ماهي دو‌شقه مي‌گذرد از كنار ابر

چون ذوالفقاري بي‌قبضه

ديده ‌‌ست چشم‌هاي من همه را ديده‌ ست

حرامياني كه ماه‌هاي مرا از آسمان‌ها، از فصلها و از رواق‌هاي عاشقانه به يغما مي‌بردند

اكنون

تسليم مي‌شوند

شبانه‌روز من از سر‌سراي سبز سرو‌هاي شما می‌گذشت

پروانه‌هاي از جان گذشته‌ي گذشته و آينده

از چشم آدميان، روزي

يا مثل خداي رومي پنهان خواهم شد

يا مثل شمس هموطنم

در غوغایی مشكوك و رمزواره و گستاخ جان خواهم داد

با چشم باز در صف نظارگان بايستيد؛ پهلو به پهلوي خيل نهنگ‌هاي جوان

غوطه مي‌خورم

ديده‌ ست چشم‌هاي من همه را

ديده ست

▨

هشتم تا دهم خرداد ماه ۱۳۷۰

تهران

از کتاب خطاب به پروانه ها، صفحه ۴۱

Show more...
9 months ago
3 minutes 39 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | رویای روبرو (باغ‌های کیوی)

▨ شعر: رویای روبرو

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــــــــــــــ

کجایی کجایی؟ می‌گفتند در باغ‌های کیوی خرگوش‌های کوچولو.

به این کجا و آن کجا می‌جنباندند گوش‌هاشان را در باغ‌های کیوی.

از آن نگاه بیضی بلند ترکمنی زبانه می‌کشید بهاری سه روزه

زنی به پشت کرکره‌های حصیر گیوه‌هایش را از پا درمی‌آورد وَ بی‌خیال و دور از شهر پرنده‌وار می‌خواند.

وَ باغ‌های کیوی به شکل خواب پراکنده پشت دریاچه لميده بودند

وَ حالا لباس‌هایش را درمی‌آورد.

دوچرخه‌ای پنچر کنار پنجره افتاده بود.

کجایی کجایی؟ می‌گفتند در باغ‌های کیوی

تمامی تصویرها به روی قایق سبزی سوار بودند وَ از قرن هشتم هجری به سوی قرن چهارده میلادی می‌آمدند.

وَ ما کجا بودیم؟ من و تو کجا؟

وَ شاهزاده خانمی از برگ در پشت کرکره‌های حصیر برهنه بود

ربوده بود شاعر را خوابی سپید

وَ باغ‌های کیوی

▨

۷۲/۳/۱۳ - تهران

از کتاب خطاب به پروانه‌ها صفحه ۱۱۴

Show more...
9 months ago
2 minutes 37 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | حالا بگو می‌گویم

▨ شعر: حالا بگو می‌گویم

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

_____________________

دور ِدرخت‌های تو چرخیده‌ام، آتش گرفته‌ام

حالا تو نیستی؛ می‌بوسمم

نام ِمرا تو گفته بودى، حالا مى‌گويمم

و رنگ چشم‌های تو را روی پوستم پوشیده‌ام؛ می‌لیسمم

من ظاهری ندارم، دنیا بداند؛ من انتزاع جهانم، شوخی نمی‌کنم؛ می‌بویمم

این قطعه‌ قطعه شدن را

چون قطعه قطعه نمی‌داند 

که قطعه قطعه شدن در چیست

از روش می‌پرم

و بعد می‌پرانم، و بعد می‌پرانمم

وقتی که می‌پرانمم یک جفت ماه

مثل دو لنگر ِ متساوی از پاشنه‌هایم می‌آویزد

شاهین ِ چشم ِ ترازویی هستم که خواب ِ وزن ِ جهان را قیقاج می‌رود

وقتی که آن‌ها مرا می‌بینند

می‌بینمم که می دیده می‌شوم از توی سینه‌ سینه‌ی آنها

شکل ِتو می‌شوم

رحم‌ام خورشید را به سوی شکفتن می‌پرتابد

و مادیان ِ سرخ در عمق ِ یال‌های بدخشانش می‌پروراندم

با کاسه‌های خواب می‌پروراندم

آنجایم پروار می‌شوم، می پرورانمم

من نیستم که دارم

زاییده می‌شوم که دارم

و عنکبوت را دارم

و رابطه دارم

بین ستاره‌ها دارم

و عنکبوت بین ستاره‌ها من را به شکل رابطه‌ها می‌تند

و عنکبوت خطش بزن

بی عنکبوت می‌تنم و می‌تنانمم

دیگر مرو مرا مبران

من برده‌ی منم حالا که رنگ چشم‌های تو را پوشیده‌ام

مثل گدا در کوچه‌ی قدیمی دنیا نشسته‌ام

حالا تو را دارم

که را؟ تو را

دارم

بگو

دارم

و کهکشان

Show more...
9 months ago
9 minutes 3 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش
رضا براهنی | که مرا لمس نمی‌کنند

▨ نام شعر: که مرا لمس نمی‌کنند

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــ

که من کوتاه‌تر از آنم که قدم به ارتفاعات ِ پنهان ِ کف ِ پاهای ِ تو برسد

تو انگشتانی داری به آن بلندی که مرا لمس نمی‌کنند

که من کوتاه‌تر از آنم که قدم به ارتفاعات ِ پنهان ِ کف ِ پاهای ِ تو برسد

و تو بلندتر از آنی که از وزیدن نسیم عاطفه‌ای مدد بگیری که هیچ عاطفه‌ای بدان بلندا نمی‌رسد

ببین مرا ببین که در سراسر عمرم گیاه‌خواره‌ بوده‌ام انگار

اما اما میان تخته‌سنگ‌های بی‌اعتناییِ جهان پیوسته زیسته‌ام

و حال نمی‌دانم چگونه پاسخ آن چشم‌های رنگین را بگویم

که از هزار پرسش پیوسته و پیچاپیچ آکنده‌اند

که سراسرِ جهانِ پس از عمرم را تاریک ِتاریک خواهند یافت اگر نظر به جایی دیگر کنی

اگر نظر به جایی دیگر کنی می‌بینی که پیش روی من همه جا شب است

که ظلمت از این کوه و دشت می‌بارد

که قله‌های جهان همگی به حال ریختنند روی شانه و سر من

و خواب‌هایم طبیعت فرار خویش را از دست داده‌اند چپیده‌اند درونم

Show more...
9 months ago
5 minutes 6 seconds

رضا براهنی | با صدای خودش

اینجا شعرهای دکتر رضا براهنی را با صدای خودش خواهیم شنید.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk