Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Society & Culture
Business
Sports
TV & Film
Health & Fitness
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts113/v4/81/f8/00/81f8008e-1542-e0db-bd79-0502f23485f1/mza_9832072812415200643.jpg/600x600bb.jpg
Revayat | روایت
revayat podcast
4 episodes
2 days ago
روایت؛ قطاعی از زندگی آدم‌ها. توی هر قسمت روایت، صدای قصه‌ها به گوش شما میرسه؛ صدایی که گاهی از وجود خود نویسنده برمیاد و گاهی هم از دل مکتوباتی که موجوده. با روایت همراه باشید؛ اگر علاقه دارید که راوی داستان‌های خودتون و یا شنونده‌ی قصه‌های ناشنیده باشید.
Show more...
Drama
Fiction
RSS
All content for Revayat | روایت is the property of revayat podcast and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
روایت؛ قطاعی از زندگی آدم‌ها. توی هر قسمت روایت، صدای قصه‌ها به گوش شما میرسه؛ صدایی که گاهی از وجود خود نویسنده برمیاد و گاهی هم از دل مکتوباتی که موجوده. با روایت همراه باشید؛ اگر علاقه دارید که راوی داستان‌های خودتون و یا شنونده‌ی قصه‌های ناشنیده باشید.
Show more...
Drama
Fiction
https://d3t3ozftmdmh3i.cloudfront.net/production/podcast_uploaded_episode/5755939/5755939-1595610462782-2764d51c2e46d.jpg
قسمتِ دوم: مادربزرگ
Revayat | روایت
14 minutes 44 seconds
5 years ago
قسمتِ دوم: مادربزرگ


«او پر بود از روایت و تقریبا همه‌ی آدم‌های داستان‌هایش مرده بودند؛ پیش می‌آمد که حس کنی چقدر تنهاست و دقیقا از چه تنهایی حرف می‌زند. زانو به زانویش که می‌نشستی، حل می‌شدی توی مختصات صفر داستان‌هایش و فرو می‌رفتی توی زمان‌های دیگر، به‌آن موقع که کمرش سالم بود. آنقدر توی داستان‌هایش غرق می‌شدی و سقوط می‌کردی که خودش می‌کشیدتت بالا؛ وقتی که می‌گفت: هی کر، یه چویی می‌خوری سیت بریزم؟»«او پر بود از روایت و تقریبا همه‌ی آدم‌های داستان‌هایش مرده بودند؛ پیش می‌آمد که حس کنی چقدر تنهاست و دقیقا از چه تنهایی حرف می‌زند. زانو به زانویش که می‌نشستی، حل می‌شدی توی مختصات صفر داستان‌هایش و فرو می‌رفتی توی زمان‌های دیگر، به‌آن موقع که کمرش سالم بود. آنقدر توی داستان‌هایش غرق می‌شدی و سقوط می‌کردی که خودش می‌کشیدتت بالا؛ وقتی که می‌گفت: هی کر، یه چویی می‌خوری سیت بریزم؟»

نویسنده و خوانش:  نادر مرزبان

Revayat | روایت
روایت؛ قطاعی از زندگی آدم‌ها. توی هر قسمت روایت، صدای قصه‌ها به گوش شما میرسه؛ صدایی که گاهی از وجود خود نویسنده برمیاد و گاهی هم از دل مکتوباتی که موجوده. با روایت همراه باشید؛ اگر علاقه دارید که راوی داستان‌های خودتون و یا شنونده‌ی قصه‌های ناشنیده باشید.