All content for Otaghe Moshavereh | پادکست اتاق مشاوره is the property of PersianBMS and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
مادری بچه سه و نیمسالهاش را میخواهد وارد اجتماع کند. سوالش این است که آیا نیاز هست فرزندش با مسائل جنسی آشنا شود؟ در این قسمت براساس این داستان در مورد هویت جنسی کودکان صحبت میشود.
نشانههای بلوغ چیست؟ مادری میگوید که فرزند ۱۰ سالهاش خودرای شده و حس میکند این میتواند از نشانههای بلوغ باشد. خانم روحی وحید در این مورد توضیح میدهند.
در این قسمت به ادامه صحبتهای هفته پیش، در ارتباط با نیازهای نوجوانان پرداخته میشود.
نشانههای بلوغ چیست؟ مادری میگوید که فرزند ۱۰ سالهاش خودرای شده و حس میکند این میتواند از نشانههای بلوغ باشد. خانم روحی وحید در این مورد توضیح میدهند.
پدر و مادری که یک کودک و یک نوجوان دارند و از این شکایت دارند که وقتی با فرزندانشان گفتگو میکنند صحبت همدیگر را متوجه نمیشوند و درک متقابلی بینشان وجود ندارد.
مادر یک نوجوان از پنهانکاری نوجوانش و دوستان نابابی که دارد شکوه دارد و نگرانی خودش را با ما در میان گذاشته است. او حتی نگران است که فرزندش معتاد شده باشد.
داستان امروز داستان پدری است که متوجه شده فرزندش مشکل یادگیری داره با اینکه هوش زیادی داره. خانم روحی وحید در گفتگو با نوید توکلی به این موضوع میپردازند.
داستان امروز: من دو ساله که با یکی از همکارام که یه مرد خوب و خوشپوش و احساساتی و خلاصه همه ویژگیهای یه مرد ایدهآل رو داره ارتباط دارم و همدیگه رو خیلی دوست داریم. همه چیز عالیه الا یه چیز: او زن و دو بچه ۴ و ۷ ساله داره. البته میگه همسرش رو دوست نداره و منم از این موضوع مطمئنم. او بیشتر همسر منه تا همسر زن خودش اما بهم میگه به خاطر بچههاش فعلا نمیتونه از همسرش جدا بشه. من از این وضعیت راضیام و میخوام صبر کنم تا بالاخره ما بتونیم یه روز با هم زندگی کنیم. اما اغلب دوستام منو سرزنش میکنن و بهم میگن باید این رابطه رو قطع کنم.
داستان امروز: من هفت ساله که ازدواج کردم و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه همسرم به من خیانت کرد. واقعا نمیدونم چی کار کنم؛ از یه طرف زندگیام رو دوست دارم و نمیخوام نابودش کنم از طرف دیگه نمیشه با یه آدم خیانتکار زندگی کرد. آیا واقعا میشه؟ یعنی باید بهش یه فرصت دیگه بدم؟ به فرض که این فرصت رو هم دادم؛ از این به بعد چهطور بهش اعتماد کنم؟
داستان امروز: من یه مشکلی دارم که فکر میکنم خیلیا همین مشکلو دارن اونم اینه که دو سه سالی هست با یه آقایی دوست هستم و با هم در ارتباطیم. هم من اونو دوست دارم و هم او من رو. اما من به ازدواج فکر میکنم و او نه. انگار که آمادگی ازدواج رو نداره، یا چه میدونم؛ نمیخواد این آمادگی رو پیدا کنه. نمیدونم چی کار کنم.
داستان امروز: من یه مرد ۳۵ سالهام. اخیرا با زنی آشنا شدم که بعد از چند وقت رفت و آمد فهمیدم اوضاع روحی و روانی و مالیاش داغونه. نمیدونم از بدشانسی منه یا چیز دیگه که من همش با زنانی آشنا میشم و ازشون خوشم میاد که یه همچین وضعیتی دارن. راستش، این بار سومه. بار سومه که من قراره در نقش یه پدر یا منجی ظاهر بشم. چرا یه همچین وضعیت تکراری برای من پیش میاد؟