Greatest Persian Mystical Poets. Rumi, Hafez, Razi Aldin Artimani, Oman Samani
F S Fallah
81 episodes
5 days ago
In this podcast, I will read poems from Rumi, Hafez, Razi Aldin Artimani, and Oman Samani – the greatest mystical poets who ever lived. These mystics unveil the mysteries of attaining the Truth (God) and certainty, illustrating the clearest path to God and the most manifest aspects of the divine. The podcast, presented in both English and Persian, includes translations or utilizes existing translations for prayers with God.
All content for Greatest Persian Mystical Poets. Rumi, Hafez, Razi Aldin Artimani, Oman Samani is the property of F S Fallah and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
In this podcast, I will read poems from Rumi, Hafez, Razi Aldin Artimani, and Oman Samani – the greatest mystical poets who ever lived. These mystics unveil the mysteries of attaining the Truth (God) and certainty, illustrating the clearest path to God and the most manifest aspects of the divine. The podcast, presented in both English and Persian, includes translations or utilizes existing translations for prayers with God.
عمان سامانی معراج نامه، توحید
Oman Samani Merajname,Tohid
عمان سامانی » معراج نامه »
بخش ۱ - توحید
ای که از هستی ترا آثار نیست
عاقل از هستیت در انکار نیست
نیست محروم از ظهور یک گیاه
خالی از انوار تو یک پر کاه
با وجود آنکه اندر پرده ای
سر ز هر پرده برون آورده ای
کوهها پاشید از توحید تو
زهره ها، بدرید از تمجید تو
طالبانت «رب ارنی » گو همه
«لن ترانی » پاسخ از هر سو همه
گه وجودت مخفی از فرط ظهور
بر مثال آفتاب از فرط نور
زان سبب تمثیل کردم آفتاب
تا بیابد نکته فهم دیر یاب
ورنه بیرونی تو از ادراک ما
کی بروید این گیاه از خاک ما
اندر اینجا شاهدی گیرم قوی
از کتاب مستطاب مثنوی
«ای برون از فهم قال و قیل من
خاک بر فرق من و تمثیل من »
عارفانت در ثنا، مبهوت و مات
وز ثنایت جمله عاجز در صفات
جمله محتاجند و ذات تو غنی
بر تو زیبد کبریایی و منی
مایه مجموع هستی ها تویی
خالق بالا و پستی ها تویی
ظاهر از بود تو بوده کاینات
ما به تو قائم تو چه قائم به ذات
نیستی و کس نداند چیستی
هستی اما در ردای نیستی
چشم و گوشی ده که بی گفت و شنفت
یا زبانی ده که نتوانیم گفت
ورنه بیرونی تو از فهم عقول
ای منزه ذات تو عمایقول
یا بگیر این لغوهای خام ما
یا زبان خود بنه در کام ما
گر که تنزیهت کنم آن فهم نیست
گر که تشبیهت کنم از کافریست
وانکه وصفت بر مذاق خاص و عام
این همه گفتند و مطلب ناتمام
معذرت را پیش ارباب کظیم
خوش بگو «واستغفر الله العظیم »
کی دهد صورت ز صورتگر خبر
آن بود مبهوت صورتگر صور
وان که باشد عارف صاحبنظر
بیندت در هر گیاهی جلوه گر
مور را فر سلیمانی دهد
خاک را تشریف سلطانی دهد
خوش نباشد وصف سیمرغ از مگس
ای تو کمتر از مگس این حرف بس
ملک تو باشد قدیم و تازه نیست
کبریایی ترا اندازه نیست
از خیال تو برون در هیچ حال
ما نباشیم ای تو بیرون از خیال
از دل و جانت بیارای کارساز
هر شب آریم ای تو از ما بی نیاز
ای ز اسمت مانده اندر پرده در
پرده ما روسیاهان را مدر
کافران عشق تو ای بی قرین
جمله را نسبت خداوندان دین
می کشی عشاق هیچت نیست غم
نیستت اندر ترازو سنگ کم
در ره عشق تو سرها ریخته
خونشان با خاک ره آمیخته
نه به تعریفت حدی نه غایت است
«ماعرفناک » رسولت آیت است
عمان سامانی گنجینه الاسرار در توجه به عالم خراباتیان صاحبدل و اخوان مقبل و استمداد همت و شروع به مصیبت فخر الشهدا، حضرت ابوالفضل العباس سلام الله علیه Oman Samani
عمان سامانی گنجینه الاسرار در ازدیاد وجد و اشتداد شوق بر مشرب اهل عرفان و ذوق و اشاره به مراتب عالیه زبده و برگزیده ناس حضرت ابوالفضل العباس سلام الله علیه بر سبیل اجمال گوید:
باز لیلی زد به گیسو شانه را
سلسله جنبان شد این دیوانه را
و....
....وای چقدر این عمان سامانی زیبا شعر گفته، توان خواندن اشعارش را هم ندارم. خوش به سعادت ایشان.
در بیان اینکه چون سالک از در ارادت در آمد و دست طلب بر دامن عنایت پیر زد، نفس کافر به عنان گیری خیزد و هر لحظه فتنه ای هولناک بر انگیزد. اگر سالک را دل نلرزید و ثبات و تحمل ورزید و از در مراقبه درآمده از باطن پیر استمداد نمود، آن مخالفت به مرافقت و آن منازعات به موافقت تبدیل گردد و از آنجاست که عارف ربانی و مفلق شیروانی جناب حکیم خاقانی ( قدس سره) در مسأله نفس می فرماید:
در اول نفس چون زنبور کافر داشتم لیکن
در آخر یافتم چون شاه زنبوران، مسلمانش
در اینجا عارف، عنان گیری و دلیری حضرت حر را، بدان مسئله که عبارت از نفس کافر است در بدو امر سالک، تاویل می نماید، چه به مدد حضرت کامل و پرتو آن عنایت شامل، آن کفر محض به ایمان صرف مبدل آمد.
دوش گفتم با حریفی با خبر
کاندر این مطلب مرا شو راهبر
و ....
عمان سامانی گنجینه اسرار در بیان اشتداد وجد و حال و انقلاب آن سید بی همال که مبادا، فدایی آید یا، بدایی ( پیدا شدن راهی دیگر) رخ نماید
Oman Samani Ganjinatol AlAsrar
واقعا اینقدر این اشعار غم دارد که اصلا نمیشه از روش خوند.
اینجا میگه برای اینکه حضرت حق نکنه یک وقت نظرش عوض بشه از اینکه امام حسین علیه السلام و یارانش نتونن به نبرد بروند، هیچ خروشی از خودشون نشون نمی دادند. نکنه اگر خروش به گوش حضرت حق برسه، او بر آنها رحم آورد و سعادت شهادت نصیبشون نشه. میگه نکنه مثل حضرت ابراهیم که قرار بود حضرت اسماعیل را ذبح کنه، خدا هم اینجا جور را از اینها برداره و ماجرا عوض بشه. برای همین به یارانش فرمود
زان نمی آرم بر آوردن خروش
ترسم او را آن خروش آید به گوش
تا نکنه که :
اندک اندک دست بردارد ز جور
ناقص آید بر من این فرخنده دور
تا اینکه حر، گفت:
کای صورتگر عرض و سما
ای دلت آیینه ایزد نما
اول این آیینه از من یافت زنگ
من نخست انداختم بر جام، سنگ
و نهایتا
قصد جانان کرد و جان بر باد داد
رسم آزادی به مردان یاد داد
عمان سامانی گنجینه الاسرار در مراتب وجد عارفانه و شور عاشقانه و اشاره به حال خود در انتساب سلوک به حضرت پیر و مرشد صافی ضمیر خود ( کثر الله افاضاته) گوید
باز وقت آمد که مستی سر کنم
وز هیاهو گوش گردون کَر، کنم
و....
عمان سامانی گنجینه الاسرار در بیان عارف شدن به مراتب جانبازان راه حقیقت از در ارادت به شیخ طریقت از راه مراقبه گوید:
باز مستی طاقتم را طاق کرد
دفتر صبر مرا اوراق کرد
و...
عمان سامانی در بیان تعرض آن شمع حقیقت از پروانگان هوسناک و تجاهل آن گل گلشن معرفت از بلبلان مشوش ادراک، خانه حقیقت را از اغیار مجازی خالی ساختن و بوستان معرفت را از خس و خاشاک ناقابلان پرداختن و مستعدان بلا را، صلا دادن و در از صندوق حقیقت گشادن و شرذمه یی از قابلیت اهل ولا و صاحبان مراتب.
قالو بلی: «لَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیهم السلام » که در مسلک «و علی الارواح التی حلت بفنايک» مسلک آمدند:
هر که بیرونی بد از مجلس گریخت
رشته الفت زهمراهان گسیخت
و...
رجوع به مطلب و بیان آن طالب و مطلوب حضرت رب، اعنی شیرازه دفتر توحید و دروازه کشور تجرید و تفرید، سراندازان را رییس و سالار، پاکبازان را انیس و غمخوار، سید جن و بشر، حلقه اولیایی حشر، مولی الموالی سید الکَونَین ابا عبدالله الحسین صلوات الله علیه و آله و اصحابه، ورود آن حضرت به صحرای کربلا و هجوم و ازدحام کرب و بلا گوید:
گوید او چون باده خواران السا
هریک اندر وقت خود گشتند مست
در بیان اینکه می کشان ساغر سعادت و سرخوشان باده شقاوت بر مقتضای وقت، هر یک در محل خود اظهار مستی و ابراز حق پرستی نمودند و با آن محک، خلوص و قلبیت( ناخالص بودن) خود را آزمودند. نعم ما قال:
مرا، حرام که گوید؟ که وقت خوردن من
حلال زاده برون آید از نتاج حرام .
و در اینجا مرتبا اشارتی می شود و مختصر استعارتی می رود:
اول آدم ساز مستی ساز کرد
بیخودی در بزم خلد آغاز کرد
در بیان اینکه از هر کس مقتضیات طینت به ظهور آید و بازگشت هر شی به اصل خود است. و این سعادت و آن شقاوت را ظاهر الصلاح بودن یا خارج از قانون فلاح شرط نیست بلکه جنسیت و سنخیت مراد است. و همان است که سعید را به اوج علیین کشاند.
اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ
و شقی را در حضیض سجین نشاند.
وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
لهاذا با این همه احتجاج از روی لجاج روی از حق برتافتند:
چون چشم خدای بین نداری باری
خورشید پرست شو نه گوساله پرست
و به هوای جام شقاوت که کفر مطلق است آمدند از مخالفت ولٓی کامل که پنجه در پنجه حق کردنست زدند.
در بیان اینکه چون معشوق ازل جمال لم یزلی مر، عشاق را نمود و باده عشق، طالبان مشتاق را پیمود از در امتحان درآمده شوه های معشوقی به کار آورد. منکرین جام سعادت را سرخوش از جام شقاوت کرده بدیشان گماشت و چیزی از لوازم عاشق کشی فرد نگذاشت تا شرایط معشوقی با تکالیف عاشق موافق آید.
عمان سامانی در بیان تبدیل از عالم بسط به قبض و تنزل از عالم معنی به جهان صورت.
و در انتقال از عالم بسیط بسط و اتصال به دریای محیط وجد و بیان اینکه چون صاحب جمال، جمال خود نماید و ناظران را دل از کف رباید، بر مقتضای حکمت به آزارشان کوشد و عاشق را شرط است که از آن آزار نرمد و نخروشد تا بر منتهای خواهش کامران شود مصداق حدیث من عشقنی( خلاصه: کسی که مرا طلب کند و در مقام شناسایی من برآید و دوستدار من شود و عاشقم گردد، در مقاله من عاشقش می شوم و وقتی عاشق او شدم، او را می کشم و دیهً او بر من است.
در بیان اینکه آدمی به واسطه شرافت و گوهر فطرت و خاتمه در تعداد ، به حسب جسم ، امانت عشق را قابل آمد و جمال کبریایی را آینه مقابل .
(و ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا حمل كرديم و از چيزهاى پاكيزه به آنها روزى داديم.و آنان را بر بسیاری از کسانی که آفریدیم با برتری فراوان، برتری دادیم.)
نه فلک راست مسلًم نه ملک را حاصل
آنچه در سرً سی ای بنی آدم از است
در اینجا مقصود انسان کامل و حضرت ولی است و منظور از اشاره ساقی از لیست.
باز ساقی برکشید از دل خروش
گفت ای صافی دلان درد نوش
دربیان تجلی دوم واظهارشاْن و مراتب بر ماسوی و عرض امانت عشق و شدت طلب به اندازه استعداد در هریک و خیمه زدن تمامیت آن در ملک وجود انسانی به مصداق آیدا انَا عَرَضْنَا الأمانة على السموات والأرض والجبال فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ
أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسان إنَّه كان ظلوما جهولا .
جلویی کرد رخش دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
حافظ
چه مَلَک را که عقل خالص است و وازشهوت محروم این مرتبه حاصل نیست.
فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان
بیار جام شرابی به خاک آدم ریزه
حافظ
و حیوان را که شهوت صرف است و از عقل بی نصیب به این منزلت و اصل نه . حیوان را خبر از عالم انسانی نیست، و وجود انسانی هر دو جنبه را دار است.
پرده ایی کاندر برابر داشتند
وقت آمد پرده را برداشتند
عمان سامانی ، شاعر عارف و سالک ، ملقب به تاج الشعرا. از شعرای بنام نیمه دوم سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم هجری می باشد. شهرت خود را مدیون مثنوی بلند گنجینه الاسرار خود است. که سوگی پر شور و عرفانی برای حضرت سیدالشهدا است. این اپیزود در بیان اینکه صاحب جمال را خودنمایی موافق حکمت شرط است و اشاره به تجلی اول بر وجه اتم و اکمل پوشیدن اعیان ثابته کسوت تعیُٓن را طلوع و عشق را از مطلع لاهوتی و تجلی از عالم ملکوتی به ناسوتی می باشد.
Greatest Persian Mystical Poets. Rumi, Hafez, Razi Aldin Artimani, Oman Samani
In this podcast, I will read poems from Rumi, Hafez, Razi Aldin Artimani, and Oman Samani – the greatest mystical poets who ever lived. These mystics unveil the mysteries of attaining the Truth (God) and certainty, illustrating the clearest path to God and the most manifest aspects of the divine. The podcast, presented in both English and Persian, includes translations or utilizes existing translations for prayers with God.