All content for Amir Jamshidi is the property of Amir Jamshidi and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
"مُبارزه"
صدا: صدای اطراف زندان اوین، فریدون فرخزاد
موسیقی: لودویگ گورنسن
تنظیم و تولید: امیر جمشیدی
طرح جلد: م.آذرزاد
"اسماعیل، یک شعر بلند"
کلام: رضا براهنی، هوشنگ ابتهاج
صدا: نوید افکاری، ناشناس، ناشناس، وحید افکاری، حامد اسماعیلیون
موسیقی: هیلدور گونادوتیر
تنظیم و تولید: امیر جمشیدی
طرح جلد: برگرفته از طرح گرافیکی شبکه VOA
"راه مبارزه با ستمگر در خشم ما و به خاطر سپردن است"
"سَرنِیزه"
ناطق: ناشناس، محمد بهشتی، علیاکبر موسوی خوئینی، مهدی بازرگان، محمدرضا پهلوی، روحالله خمینی
صدای اعتراض: صادق خلخالی، اکبر هاشمی رفسنجانی، موسی قربانی، عادل اسدی، قدرتالله علیخانی، علی نبیزاده
موسیقی: لودویگ گورنسن
تنظیم و تولید: امیر جمشیدی
عکاس: ناشناس
"نقل است که با سرنیزه هر کاری میتوان انجام داد به جز تکیه کردن بر آن"
"باور"
شعر و صدا: سیاوش کسرایی
موسیقی: لودویگ گورنسن
کاری از: امیر جمشیدی
دانلود از کانال تلگرام
https://t.me/AmirJamshiddi/38
شعر:
سیاوش کسرایی:
باور نمی کند، دل من مرگ خویش را
نه، نه من این یقین را باور نمی کنم
تا همدم من است، نفسهای زندگی
من با خیال مرگ دمی سر نمی کنم
آخر چگونه گل، خس و خاشک می شود ؟
آخر چگونه، این همه رویای نو نهال
نگشوده گل هنوز
ننشسته در بهار
می پژمرد به جان من و، خاک می شود ؟
در من چه وعده هاست
در من چه هجرهاست
در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
اینها چه می شود ؟
آخر چگونه این همه عشاق بی شمار
آواره از دیار
یک روز بی صدا
در کوره راه ها همه خاموش می شوند ؟
باور کنم که دخترکان سفید بخت
بی وصل و نامراد
بالای بامها و کنار دریاچه ها
چشم انتظار یار، سیه پوش می شوند ؟
باور نمی کنم که عشق نهان می شود به گور
بی آنکه سر کشد گل عصیانی اش ز خاک
باور کنم که دل
روزی نمی تپد
نفرین برین دروغ، دروغ هراسناک
پل می کشد به ساحل آینده شعر من
تا رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
پیغام من به بوسه لبها و دستها
پرواز می کند
باشد که عاشقان به چنین پیک آشتی
یک ره نظر کنند
در کاوش پیاپی لبها و دستهاست
کاین نقش آدمی
بر لوحه زمان
جاوید می شود
این ذره ذره گرمی خاموش وار ما
یک روز بی گمان
سر می زند جایی و خورشید می شود
تا دوست داری ام
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونه هم می چکد ز مهر
تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار
کی مرگ می تواند
نام مرا بروبد از یاد روزگار ؟
بسیار گل که از کف من برده است باد
اما من غمین
گلهای یاد کس را پرپر نمی کنم
من مرگ هیچ عزیزی را
باور نمی کنم
می ریزد عاقبت
یک روز برگ من
یک روز چشم من هم در خواب می شود
زین خواب چشم هیچ کسی را گریز نیست
اما درون باغ
همواره عطر باور من، در هوا پر است”
"رِثا"
صدا : آخرین مکالمات کشته شدگان پرواز 752 ایران اوکراین (فاطمه کازرانی، فرید آراسته، مسعود شاطرپور) و 2 خانواده عزیزشان
کلام : سیاوش کسرایی، اخوان ثالث
موسیقی : کیهان کلهر و بروکلین رایدر، لودویگ گورنسن
طراح جلد : Beh.Fun
کاری از امیر جمشیدی
رثا.[ رِ ] (ع مص )
گریستن بر مرده، ستایش مُرده در شعر
تقدیم به خانواده کشته شدگان
دانلود از کانال تلگرام :
https://t.me/AmirJamshiddi/35
اشعار
سیاوش کسرایی:
باور نمی کند، دل من مرگ خویش را
نه، نه من این یقین را باور نمی کنم
تا همدم من است، نفسهای زندگی
من با خیال مرگ دمی سر نمی کنم
آخر چگونه گل، خس و خاشک می شود ؟
آخر چگونه، این همه رویای نو نهال
نگشوده گل هنوز
ننشسته در بهار
می پژمرد به جان من و، خاک می شود ؟
در من چه وعده هاست
در من چه هجرهاست
در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
اینها چه می شود ؟
آخر چگونه این همه عشاق بی شمار
آواره از دیار
یک روز بی صدا
در کوره راه ها همه خاموش می شوند ؟
باور کنم که دخترکان سفید بخت
بی وصل و نامراد
بالای بامها و کنار دریاچه ها
چشم انتظار یار، سیه پوش می شوند ؟
باور نمی کنم که عشق نهان می شود به گور
بی آنکه سر کشد گل عصیانی اش ز خاک
باور کنم که دل
روزی نمی تپد
نفرین برین دروغ، دروغ هراسناک
پل می کشد به ساحل آینده شعر من
تا رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
پیغام من به بوسه لبها و دستها
پرواز می کند
باشد که عاشقان به چنین پیک آشتی
یک ره نظر کنند
در کاوش پیاپی لبها و دستهاست
کاین نقش آدمی
بر لوحه زمان
جاوید می شود
این ذره ذره گرمی خاموش وار ما
یک روز بی گمان
سر می زند جایی و خورشید می شود
تا دوست داری ام
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونه هم می چکد ز مهر
تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار
کی مرگ می تواند
نام مرا بروبد از یاد روزگار ؟
بسیار گل که از کف من برده است باد
اما من غمین
گلهای یاد کس را پرپر نمی کنم
من مرگ هیچ عزیزی را
باور نمی کنم
می ریزد عاقبت
یک روز برگ من
یک روز چشم من هم در خواب می شود
زین خواب چشم هیچ کسی را گریز نیست
اما درون باغ
همواره عطر باور من، در هوا پر است”
اخوان ثالث :
بیا ای خسته خاطر دوست
ای مانند من سرگشته و غمگین
من اینحا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی بازگشت بگذاریم
سوگ
علیه فراموشی روزهای آغشته به خون
کلام : سیاوش کسرایی، محمد مختاری، فریدون مشیری، احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، اخوان ثالث
موسیقی : مکس ریشتر
تولید : امیر جمشیدی
تقدیم به تمامی کشته شدگان راه آزادی
دانلود از کانال تلگرام :
https://t.me/AmirJamshiddi/33
اشعار
سیاوش کسرایی :
والا پیامدار محمد
گفتی که یک دیار هرگز به ظلم وجور نمیماند برپا و استوار
محمد مختاری :
تظاهرات تورم را طی می کنم در گذر دلالان
سر چهار راه صدای درشت میپرسد
ویدئو مخرب تر است یا بمب اتم؟؟؟
مسیح هم که بیاید انگار صلیبش را باید حراج کند
صدای زنگ فلز در دندانهای طلاوخارش کپک در لاله های گوش
نصیب نسلی که خیلی دیر رسیده است
زبان عزیز تر است اکنون یا دهان؟
که سنگ راه دهان را هزار بار تمرین کرده است
فریدون مشیری :
نگاهت تلخ و افسرده ست.
دلت را خارخارِ ناامیدی سخت آزرده ست.
غمِ این نابسامانی همه توش و توانت را ز تن برده است!
تو با خون و عرق، این جنگلِ پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه توفان بنیان کن در افتادی.
تو را این ابرِ ظلمت گسترِ بی رحمِ بی باران،
تو را این خشک سالی های پی در پی،
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران،
تو را تزویر غمخواران،
ز پا افکند
محمد مختاری :
نگاه میهنم پیرم کرده است
چراغ ماتم است گلایل
کسی توازن انسان و خاک را می خواهد برهم زند
صدای زنجره می گیرد
و کرم لای خط و گندم و شناسنامه وول می خورد
شمایل کدر مرگ
و هاله ای که گرداگردش بسته اند
نگاه نیم بسته بر دوایر فرا رونده
گلوی آفتاب و شیشه ای شکسته
که برق می زند
و خون روز و رودخانه در غبار و پلک های خسته
گم می شود
احمد شاملو :
گفتند:
«- نمیخواهیم
نمیخواهیم
که بمیریم!»
گفتند:
«- دشمنید!
دشمنید!
خلقان را دشمنید! »
چه ساده
چه به سادگی گفتند و
ایشان را
چه ساده
چه به سادگی
کشتند!
و مرگِ ایشان
چندان موهن بود و ارزان بود
که تلاشِ از پی زیستن
به رنجبارتر گونهیی
ابلهانه مینمود:
چرا که نمیخواستند
نمیخواستند
نمیخواستند
که بمیرند.
هوشنگ گلشیری :
آنقدر عزا بر سر ما ریختهاند که فرصت زاری کردن نداریم
اخوان ثالث :
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
خاکستری
با صدا و شعری از محمد ابراهیم جعفری
موسیقی : Arcade Fire
کاری از : امیر جمشیدی
کاور : برگرفته از مجموعه عکس شخصی محمد ابراهیم جعفری
دانلود از کانال تلگرام
https://t.me/AmirJamshiddi/24
محمدابراهیم جعفری (زادهٔ ۱۳۱۹ - درگذشتهٔ ۱۸ فروردین ۱۳۹۷) نقاش نوگرا و شاعر معاصر است. خود او میگوید اینکه در خانهای روستایی بزرگ شده و در طبیعت زندگی کرده به او در خلق آثارش کمک کردهاست. او ترانههای نخستین را با الهام از فضای طبیعت محلی مینوشته و اینگونه مناظر را تصویر میکردهاست. به همین دلیل، حس ترانههای محلی و فولکلور را به مخاطب القا میکردهاست | ویکیپدیا
خاکستری، خاکستری، خاکستری
صبح، مِه، باران
اَبر، نگاه، خاطره
در من ترانهای نبود، تو خواندی
در من آینهای نبود، تو دیدی
ریشهای بودم در خوابِ خاکهای مُتُبَرک
بیباران، در نگاه تو سبز شدم
برق از چشمانم برخواست، نگاهم بارانی شد
گونههایت خیسِ باران، چشمهایت آفتابی
گرگها میزایند، برهها را دریابیم
تو، با چشمانت مرا بنواز
چوبدست چوپانیم سلاحی کارگر خواهد شد
بعد از جنگ، با چوبدستم
انجیرهای تازه را برای تو خواهم چید
با تو خواهم ماند، با تو خواهم خواند
و تورا در بُهتِ آفتابیات خواهم بوسید
اگر اَبرها بگذارند…
محمد ابراهیم جعفری – فراق عشاق
با صدا و شعری از محمد ابراهیم جعفری
موسیقی : Tristan Eckerson
کاری از : امیر جمشیدی
کاور : کاور برگرفته از پوستر مراسم "رونمایی از کتاب گزیده اشعار و زندگینامه محمد ابراهیم جعفری"
دانلود از کانال تلگرام
https://t.me/AmirJamshiddi/28
محمدابراهیم جعفری (زادهٔ ۱۳۱۹ - درگذشتهٔ ۱۸ فروردین ۱۳۹۷) نقاش نوگرا و شاعر معاصر است. خود او میگوید اینکه در خانهای روستایی بزرگ شده و در طبیعت زندگی کرده به او در خلق آثارش کمک کردهاست. او ترانههای نخستین را با الهام از فضای طبیعت محلی مینوشته و اینگونه مناظر را تصویر میکردهاست. به همین دلیل، حس ترانههای محلی و فولکلور را به مخاطب القا میکردهاست | ویکیپدیا
تنها یک چیز را
از تو بیشتر دوست دارم
اینکه تو را دوست دارم
میخواهی بمان
میخواهی برو
رفتنِ تو
دل انگیزتر از آمدن دیگریست...
محمد ابراهیم جعفری - با تیروکمان کودکی ام
با صدا و شعری از محمد ابراهیم جعفری
موسیقی : النی کاریندرو
کاری از : امیر جمشیدی
عکس کاور : برگرفته از جلد کتاب “سفر با ماه”
دانلود از کانال تلگرام
https://t.me/AmirJamshiddi/18
محمدابراهیم جعفری (زادهٔ ۱۳۱۹ - درگذشتهٔ ۱۸ فروردین ۱۳۹۷) نقاش نوگرا و شاعر معاصر است. خود او میگوید اینکه در خانهای روستایی بزرگ شده و در طبیعت زندگی کرده به او در خلق آثارش کمک کردهاست. او ترانههای نخستین را با الهام از فضای طبیعت محلی مینوشته و اینگونه مناظر را تصویر میکردهاست. به همین دلیل، حس ترانههای محلی و فولکلور را به مخاطب القا میکردهاست | ویکیپدیا
با تیر و کمان کودکی ام در کوچه باغ های قدیمی
در انبوه درختان باران خورده
سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم که عاشق تو شدم
.
گنجشک بر شانه ام نشست
و من شکارچی ماهری شدم
از آن پس هرگز به شکار پرنده ای نرفتم
.
هروقت دلتنگم آواز میخوانم
پرنده می آید، پرنده می نشیند، پرنده را می بویم، پرنده را می بوسم، پرنده را رها میکنم
.
و چون شکار دیگری میشود کودکی ام را میبینم
در کوچه باغ های قدیمی
در کنار دیوار های باران خورده
با بوی کاهگل و آواز پرنده
به خود می پیچد و گریه میکند
.
های آواز چقدر تو را دوست دارم
محمد ابراهیم جعفری – امشب صدای کبوترانم را نقاشی کردم
با صدا و شعری از محمد ابراهیم جعفری
موسیقی : فردین خلعتبری
کاری از : امیر جمشیدی
دانلود از کانال تلگرام
https://t.me/AmirJamshiddi/20
محمدابراهیم جعفری (زادهٔ ۱۳۱۹ - درگذشتهٔ ۱۸ فروردین ۱۳۹۷) نقاش نوگرا و شاعر معاصر است. خود او میگوید اینکه در خانهای روستایی بزرگ شده و در طبیعت زندگی کرده به او در خلق آثارش کمک کردهاست. او ترانههای نخستین را با الهام از فضای طبیعت محلی مینوشته و اینگونه مناظر را تصویر میکردهاست. به همین دلیل، حس ترانههای محلی و فولکلور را به مخاطب القا میکردهاست | ویکیپدیا
امشب صدای کبوترانم را نقاشی کردم
در دیوارهای تو به تو، سایه ی تو را شناختم
من آواز خواندم
من با دوتار پیری آواز خواندم و خطهای آبی رنگ صدای زنی که دوستش دارم آوازخسته مرا رنگی کرد
من وتوآوازخواندیم تا نفس مهتاب خاکستری شد
درنقاشیهایم صدای تورادیدم
تمام شب مهتاب درمربع خنده های توکودکیم را نقاشی میکرد
کاش باران ببارد
بوی کاهگل آواز پرنده را پررنگ تر میکند . . .
محمد ابراهیم جعفری – وقتی دلتنگم به تو میاندیشم
با صدا و شعری از محمد ابراهیم جعفری
برداشتی از مستند بوم و گل
کاور : برگرفته از جلد کتاب “سفر با ماه”
دانلود از کانال تلگرام
https://t.me/AmirJamshiddi/26
محمدابراهیم جعفری (زادهٔ ۱۳۱۹ - درگذشتهٔ ۱۸ فروردین ۱۳۹۷) نقاش نوگرا و شاعر معاصر است. خود او میگوید اینکه در خانهای روستایی بزرگ شده و در طبیعت زندگی کرده به او در خلق آثارش کمک کردهاست. او ترانههای نخستین را با الهام از فضای طبیعت محلی مینوشته و اینگونه مناظر را تصویر میکردهاست. به همین دلیل، حس ترانههای محلی و فولکلور را به مخاطب القا میکردهاست | ویکیپدیا
وقتی دلتنگم
به تو می اندیشم
یاد تو مربعی ست محو و لرزان
در زمینه ی خاکستری روشن
در این مربع ها
من با بهم زدن پلک هایم
گذشته را نقاشی می کنم
بین من و تو
غبار و دیوار است
به سحر این مربع ها
من از دیوار می گذرم
در رسیدن به تو
تنها راه گذشتن است..
باید چراغ رنگ به دست بگیرم
و در خاکستری هایم
به دنبال تو بگردم
ای کاش
ای کاش
می توانستم یک قطره بیشتر
با سرخ نقاشی کنم
رضا براهنی – ازهوش میروم
با صدا و شعری از رضا براهنی
موسیقی : Arcade Fire (موسیقی متن فیلم Her)
کاری از : امیر جمشیدی
کاور : طرح جلد کتاب “چاه پر کژدم”
دانلود از کانال تلگرام
https://t.me/AmirJamshiddi/22
رضا براهنی (زاده ۱۳۱۴ در تبریز) نویسنده چپگرا، شاعر و ناقد ادبی ایرانی است. وی نظریهٔ جدیدی را مطرح میکند که به زعم او، شعر فارسی با تکیه بر آن، میتواند خود را از بنبست شعر کهن و شعر نیمایی و شعر سپید نجات دهد. شاید این نظریه بحث انگیزترین حرف براهنی در شعر فارسی باشد | ویکیپدیا
نقل است که براهنی به هنگام سرودن این شعر از هوش رفت و به همین خاطر جملات پایانی نامفهوم است.
معشوقِ جان به بهار آغشتۀ منی
که موهای خیسات را خدایان بر سینهام میریزند و مرا خواب میکنند
یک روزَمی که بوی شانۀ تو خواب میبَرَدَم
معشوقِ جان به بهار آغشتۀ منی تو شانه بزن
هنگامۀ منی
من دستهای تو را با بوسههایم تُک میزدم
من دستهای تو را در چینهدانم مخفی نگاه داشتهام
تو در گلوی من مخفی شدی
صبحانۀ پنهانیِ منی وقتی که نیستی
من چشمهای تو را هم در چینهدانم مخفی نگاه داشتهام
نَحرم کنند اگر همه میبینند که تو نگاهِ گلوگاهِ پنهانیِ منی
آواز من از سینهام که بر میخیزد از چینه دانم قوت میگیرد
میخوانم میخوانم میخوانم تو خواندنِ منی
باران که میوزد سوی چشمانم باران که میوزد باران که میوزد، تو شانه بزن! باران که می…
یک لحظه من خودم را گم میکنم نمیبینمَم
اگر تو مرا نبینی من کیستم که ببینم؟ من نیستم که ببینم ، نمیبیننمَم
معشوق جان به بهار آغشتۀ منی اگر تو مرا نبینی من هم نمیبینمم
آهو که عور روی سینه من میافتد آهو که عور آهو که عور آهو که او، او او که آ اواو تو شانه بزن!
و بعد شیر آب را میافشاند بر ریش من و عور روی سینۀ من او او میافتد
و شیر میخورد میگوید تو شیر بیشه بارانیِ منی منی و میافتد
افتادنی که مرا میافتد هنگامه منی هنگامه منی که مرا میافتد
آغشتۀ منی معشوق جان به بهار آغشتۀ منی تو شانه بزن
اگر تو مرا نخوابانی من هم نمیخوابانمَم
میخوانم میخوانم میخوانم اگر تو مرا نخوابانی من هم نمیخوابانمم میخوانم
خونم را بلند میکنم به گلوگاهم میخوانم خونم را مثل آوازی میخوانم
نحرم کنند اگر همه میبینند که تو نگاهِ گلوگاهِ پنهانیِ منی
اگر تو مرا نبینی اگر تو مرا نخوابانی، من هم نمیبینمم من هم نمیخوابانمم
زانو بزن بر سینهام تو شانه بزن
پاهای تو چون فرق باز کرده از سرِ زیبایی به درون برگشته بر سینهام تو شانه بزن زانو!
من پشت پاشنههایت را چون میوه دوقلو میبوسم میبوسم
هر پایت را در رختخواب عشق جداگانه میخوابانم بیدار میشوی میخوابانم
ببین! آری ببین تو مرا تا ته ببین زیرا اگر تو مرا نبینی من هم نمیبینمم
با وسعت نگاه بر گشتۀ به دورن، به درون برگشته، تا ته ببین تو شانه بزن
اگر تو مرا نخوابانی من هم نمیخوابانمم نمیبینمم اگر تو مرا حالا بیا تو شانه بزن زانو
من هیچگاه نمیخوابم از هوش میروم
دیروز رفته بودم امروز هم از هوش میروم
افتادنی که مرا میافتد هنگامۀ منی که میافتد معشوق جان به بهار آغشتۀ منی، منی، منی که مرا میافتد
و میروم از هوش منی اگر تو مرا تو شانه بزن زانو منی از هوش می… و
مکاشفه
با 7 قطعه از بهترین آثار موسیقی متن فیلم های ایرانی (کریستوف رضائی ، مجید انتظامی ، احمد پژمان ، بابک بیات ، محمدرضا علی قلی ، رامین کوشا )
به همراه دیالوگ هایی از فیلم های کاغذ بی خط ، طعم گیلاس ، سریال خانه سبز
دکلمه هایی از عباس کیارستمی (شعر نیما یوشیج) ، خسرو شکیبایی ، بیژن نجدی
کاور : پوستر فیلم خانه دوست کجاست عباس کیارستمی
مدت زمان : 25:دقیقه و 12 ثانیه