
دکلمهٔ شعر چرخند
بخند خندهٔ یعقوب لای خندهٔ تو
بخند حضرت یوسف فدای خندهٔ تو
بخند گیر نده باز من نمیخندم
که. حیف نیست نیاید صدای خندهٔ تو؟
خدای گریهٔ من گریه میکند آن وقت
چطور رحم ندارد خدای خندهٔ تو
ببین! اگر تو نخندی برای عکس بهار
چه سوژهای بفرستم به جای خندهٔ تو
بمان نرو بنشین صبر کن همین حالا...
نه... بیخیال... برو... نه، هوای خندهٔ تو
هوای بهمن پنجاه و هفت… تقریبا
به انجماد رسیده دمای خندهٔ تو
زمین ادامهٔ ایتالیای هیکل توست
کجا فرار کند مالنای خندهٔ تو
تمام دستفروشان شوش میدانند
کجا تمام شده رد پای خندهٔ تو
مراقب دهنت باش قاه قاه نخند
گشاد هست لب تو سوای خندهٔ تو
خو خوشگله! تو نرفتی؟ هنوز اینجایی؟
نگاه کن که دل من برای خندهٔ تو
چقدر جوش زده صورتش... نزن عنتر!
نزن علاج یبوست دوای خندهٔ تو
نخند گرگِ زلیخا سرِ به چاه انداز
نخند حضرت یعقوب لای خندهٔ تو |سبحان گنجی