
ارسطون که از سوی اسکندر میزبان بوران دخت است او را سوگند می دهد و به راز او پی می برد. می رود که به اسکندر خبر دهد.
اسکندر با کنیزان به عیش نوش مشغول است. در طی حوادثی ارسطون را به اشتباه می کشد.
میلاد، برادر ارسطون، کشته شدن ارسطون را مجازات یزدان به خاطر عهد شکنی می داند و به بوران دخت و رزمهرون موبد کمک می کند که بگریزند. آنها به کنارۀ فرات می روند و پنهان می شوند. سپاهیان اسکندر به دنبال آنها اند.