اسم این پادکست «قضیه ساندویچ» است اما نه ربطی به نحوهی درست کردن ساندویچ داره و نه ربطی به قضایای ریاضی. قضیهی هر ساندویچ با کاغذی کامل میشه که ساندویچ فروش، موقع سرو ساندویچ، با مهارتی خیرهکننده دورش میپیچه. گرهی به شکل پاپیون، زیر ساندویچ، که برای ساندویچ به معنای تنگناست و تنگنا قصهی زندگی خیلی از ما آدمهاست.
این پادکست روایت ستاره و هامان است که در دانشگاه با هم آشنا شدند و میخواستند بعد از ازدواج در ایران برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروند امّا چالشهایی برایشان به وجود آمد.
All content for قضیه ساندویچ is the property of Persian Media Production | رسانه پارسی and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
اسم این پادکست «قضیه ساندویچ» است اما نه ربطی به نحوهی درست کردن ساندویچ داره و نه ربطی به قضایای ریاضی. قضیهی هر ساندویچ با کاغذی کامل میشه که ساندویچ فروش، موقع سرو ساندویچ، با مهارتی خیرهکننده دورش میپیچه. گرهی به شکل پاپیون، زیر ساندویچ، که برای ساندویچ به معنای تنگناست و تنگنا قصهی زندگی خیلی از ما آدمهاست.
این پادکست روایت ستاره و هامان است که در دانشگاه با هم آشنا شدند و میخواستند بعد از ازدواج در ایران برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروند امّا چالشهایی برایشان به وجود آمد.
قلبم بیپناه بود و با هر باد و بارونی بیشتر آسیب میدید. اما قلبم باید بزرگ میموند و خودش رو نوازش میکرد. نباید میذاشت این زخمهای عمیق مزمن بشن و سالها دل من رو به درد بیارن.
برام پیام اومد. زهرا بود. نوشته بود: «انجام شد عزیزم، سی تا!! ایمیلت رو چک کن. یلدات روشن!» باورم نمیشد. نمیتونستم حتی یه لحظه صبر کنم. سرعت داغون اینترنت کلافهام میکرد. بالاخره دانلود شد! سی تا از دخترهای خوابگاه امضاء کرده بودند!
دکتر گفت : «بله دخترم. شما شکایتتون رو همین جا بنویسید براتون میگم ثبت بکنند.» ساناز پرسید: «خب! اونوقت شکایت ما رو کی بررسی میکنه؟» دکتر با یک لبخند رضایتمندانه گفت: «خودمون دختر جان.» ساناز با تعجب گفت: «یعنی ما باید از حکمی که شما خودتون صادر کردید، پیش خودتون شکایت کنیم؟»
ساناز بهشون گفت: «خانم دکتر! نذارید این اتفاق به اسم شما تمام بشه. امضاء شما پای این حکمه. اگر شما در اخراج ستاره نقشی نداشتین، لطفا ما رو با کسی روبرو کنید که حکم اخراج رو صادر کرده.»
بعد از اینکه ستاره شنید حذف ترم شده، رفت پیش زهرا. نمیدانست چطور، اما میدانست به طریقی زهرا میتواند به او کمک کند. هر دو احتمالات ممکن را بررسی میکنند.
ستاره تازه از شهرستان برگشته و خودش را به همراه دوستانش برای امتحانات پایان ترم آماده میکند. مشغول کپی کردن جزوههایش است که متوجه میشود از طرف دانشگاه چندبار تماس گرفتهاند.
اسم این پادکست «قضیه ساندویچ» است اما نه ربطی به نحوهی درست کردن ساندویچ داره و نه ربطی به قضایای ریاضی. قضیهی هر ساندویچ با کاغذی کامل میشه که ساندویچ فروش، موقع سرو ساندویچ، با مهارتی خیرهکننده دورش میپیچه. گرهی به شکل پاپیون، زیر ساندویچ، که برای ساندویچ به معنای تنگناست و تنگنا قصهی زندگی خیلی از ما آدمهاست.
این پادکست روایت ستاره و هامان است که در دانشگاه با هم آشنا شدند و میخواستند بعد از ازدواج در ایران برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروند امّا چالشهایی برایشان به وجود آمد.