Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Business
Society & Culture
Sports
Health & Fitness
Technology
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
Loading...
0:00 / 0:00
Podjoint Logo
US
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts115/v4/f6/36/e7/f636e7b2-cf2c-e231-2912-04ea3891472b/mza_12847021410863666887.jpg/600x600bb.jpg
یک فنجان قهوه
Mohammad
1 episodes
1 week ago
گندم زار زیبایی اش را مدیون مترسکی است که کلاغ ها از آن می ترسند. هیچ همدمی ندارند و سال به سال مرد کشاورز کلاه لبه دارش را به او می بخشد. مترسک اگر زبان داشت می توانست خاکی ترین شاعر محلی معاصر باشد. او پروانه شدن خیلی از پیله ها را دیده. مسابقه ی مورچه ها برای به لانه بردن دانه ها و دلبری از ملکه را شاهد بوده و می داند که کفشدوزک ها چطور روی یک ساقه ی نیشکر خاص تعصب دارند. مترسک حتی مسیر محبوب ستاره های دنباله دار را می شناسد. خبر دارد که ماه در کدام شب ها به زمین نزدیک تر است. نمی دانی مترسک ها با همه ی ایستادگی شان شکننده ترین عاشق های دنیا هستند.
Show more...
Books
Arts
RSS
All content for یک فنجان قهوه is the property of Mohammad and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
گندم زار زیبایی اش را مدیون مترسکی است که کلاغ ها از آن می ترسند. هیچ همدمی ندارند و سال به سال مرد کشاورز کلاه لبه دارش را به او می بخشد. مترسک اگر زبان داشت می توانست خاکی ترین شاعر محلی معاصر باشد. او پروانه شدن خیلی از پیله ها را دیده. مسابقه ی مورچه ها برای به لانه بردن دانه ها و دلبری از ملکه را شاهد بوده و می داند که کفشدوزک ها چطور روی یک ساقه ی نیشکر خاص تعصب دارند. مترسک حتی مسیر محبوب ستاره های دنباله دار را می شناسد. خبر دارد که ماه در کدام شب ها به زمین نزدیک تر است. نمی دانی مترسک ها با همه ی ایستادگی شان شکننده ترین عاشق های دنیا هستند.
Show more...
Books
Arts
Episodes (1/1)
یک فنجان قهوه
غزل شمارهٔ 472 - حافظ

غزل شمارهٔ ۴۷۲

احمد الله علی معدلة السلطانی

احمد شیخ اویس حسن ایلخانی

خان بن خان و شهنشاه شهنشاه نژاد

آن که می‌زیبد اگر جان جهانش خوانی

دیده نادیده به اقبال تو ایمان آورد

مرحبا ای به چنین لطف خدا ارزانی

ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزنند

دولت احمدی و معجزه سبحانی

جلوه بخت تو دل می‌برد از شاه و گدا

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

برشکن کاکل ترکانه که در طالع توست

بخشش و کوشش خاقانی و چنگزخانی

گر چه دوریم به یاد تو قدح می‌گیریم

بعد منزل نبود در سفر روحانی

از گل پارسیم غنچه عیشی نشکفت

حبذا دجله بغداد و می ریحانی

سر عاشق که نه خاک در معشوق بود

کی خلاصش بود از محنت سرگردانی

ای نسیم سحری خاک در یار بیار

که کند حافظ از او دیده دل نورانی

Show more...
3 years ago
2 minutes 12 seconds

یک فنجان قهوه
گندم زار زیبایی اش را مدیون مترسکی است که کلاغ ها از آن می ترسند. هیچ همدمی ندارند و سال به سال مرد کشاورز کلاه لبه دارش را به او می بخشد. مترسک اگر زبان داشت می توانست خاکی ترین شاعر محلی معاصر باشد. او پروانه شدن خیلی از پیله ها را دیده. مسابقه ی مورچه ها برای به لانه بردن دانه ها و دلبری از ملکه را شاهد بوده و می داند که کفشدوزک ها چطور روی یک ساقه ی نیشکر خاص تعصب دارند. مترسک حتی مسیر محبوب ستاره های دنباله دار را می شناسد. خبر دارد که ماه در کدام شب ها به زمین نزدیک تر است. نمی دانی مترسک ها با همه ی ایستادگی شان شکننده ترین عاشق های دنیا هستند.