Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Society & Culture
Business
Sports
History
Fiction
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts221/v4/8e/65/ad/8e65ad34-bcec-03b7-d5b3-d39b0fa0849e/mza_18015997217241120071.jpg/600x600bb.jpg
کتاب گفت ...
KetabGhoft
39 episodes
1 week ago
کتاب گفت، تلاشیست برای لمس ذهن و قلبتان . با چشمان بسته کتاب بخوانید و مارا به دوستانتان معرفی کنید
Show more...
Books
Arts
RSS
All content for کتاب گفت ... is the property of KetabGhoft and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
کتاب گفت، تلاشیست برای لمس ذهن و قلبتان . با چشمان بسته کتاب بخوانید و مارا به دوستانتان معرفی کنید
Show more...
Books
Arts
https://d3t3ozftmdmh3i.cloudfront.net/production/podcast_uploaded_episode400/14227096/14227096-1662547816788-2c71045d60bbf.jpg
زنی که مردش را گم کرد اثر صادق هدایت
کتاب گفت ...
28 minutes 31 seconds
3 years ago
زنی که مردش را گم کرد اثر صادق هدایت

صادق هدایت ، از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران، مترجم آثار کافکا از جمله مسخ و نویسنده داستان هایی چون بوف کور ، سگ ولگرد ، داش آکل ، سه قطره خون و آبجی خانم با نحوه زندگی و خودکشی اش سال هاست حرف های زیادی را بین مردم می گرداند. زنی که مردش را گم کرد اثر صادق هدایت داستان زنی است که رفتار نامعقولش برای هیچکس بجز خود، توجیهی ندارد و زندگی به گمان خود عاشقانه ای و به گمان سایرین نکبت باری برای خود ساخته است.
اگر جزو اقشاری باشید که جامعه روزگار تیره و تاری برایشان ساخته، ممکن است با او همذات پنداری کنید و وی را نماینده خود و بخش عظیمی از جامعه نامتوازنی ببینید که حقوقش به عدالت تقسیم نشده است. هرچند ممکن است تا دقایق پایانی این داستان گویا کورسویی از امید در دلتان برای چرخش روزگار روشن بماند.

شخصیت اصلی کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرد ، زرین کلاه است. به دنیا آمدن زرین کلاه دختر بد اقبال و شخصیت اصلی این داستان، مصادف با مرگ پدرش بوده است و این حادثه ناگوار کینه او را به دل مادرش انداخته و دل مکدر مادر، همواره او را مورد لعن و نفرین قرار داده است.
برای این دختر جوان که همیشه محروم از مهر و محبت بوده است؛ همین که "گلببوی مازندرانی" برایش تصنیفی بخواند و او را بخنداند کافی است که یک دل نه صد دل عاشقش گردد و او را چون شاهزاده ای سوار بر اسب سفید ببیند و رؤیای زندگی با او در سرش بیافتد.
زرین کلاه راز این دلدادگی را با یکی از همسایگان که تنها محرم اسرارش است در میان می گذارد و او میانجی می شود که این دو را به هم برساند اما مادر او به شدت مخالفت می کند. ماجرا به گونه ای پیش میرود که واسطه ها کار را تمام می کنند و زرین کلاه به عقد گل ببو در می آید. اما ادامه این زندگی به زیبایی رویاهای دخترانه او نیست و شاهزاده خوشبختی او برای نوازشش، شلاقی جفاکار در دست دارد.

کتاب گفت ...
کتاب گفت، تلاشیست برای لمس ذهن و قلبتان . با چشمان بسته کتاب بخوانید و مارا به دوستانتان معرفی کنید