Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Society & Culture
Business
News
Sports
TV & Film
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts126/v4/14/b2/4e/14b24e55-e67d-90b8-fe95-b623c761f9b1/mza_17930542660075555795.jpg/600x600bb.jpg
نقاشی خیال با شعر
Gholamreza Aminian
95 episodes
6 days ago
دریچه‌ای گشودام تا ببینی جهان پر آشوب مرا، رقص حنجره‌ام با غبارهای ذهن مرا، ترک برداشتن بغض‌های مرا، ریختن اشکهای مرا، رویای مرا و مرا ©
Show more...
Books
Arts
RSS
All content for نقاشی خیال با شعر is the property of Gholamreza Aminian and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
دریچه‌ای گشودام تا ببینی جهان پر آشوب مرا، رقص حنجره‌ام با غبارهای ذهن مرا، ترک برداشتن بغض‌های مرا، ریختن اشکهای مرا، رویای مرا و مرا ©
Show more...
Books
Arts
https://d3t3ozftmdmh3i.cloudfront.net/staging/podcast_uploaded_episode/7744229/7744229-1751371524739-e77215d7736c8.jpg
زبان سرخ
نقاشی خیال با شعر
5 minutes 46 seconds
4 months ago
زبان سرخ

ایستاده‌ای و به نقطه‌ای خیره‌ شده‌ای

گه گاهی هم نیم نگاهی به من می‌اندازی

می‌دانم تو این راه را قبلا بارها رفته‌ای

و هزاران بار هم آنرا در ذهنت مرور کرده‌ای

اما من چه کمکی می‌توانم به تو بکنم

من هم مثل خودت یک سیب خورده‌ام

من هم مثل تو از اسبم به پایین افتاده‌ام

از من همراهی بخواه، اما پاسپانی نه

 

بر روی زمین مورچه‌ای را به تو نشان می‌دهم که یک پایش آسیب دیده است

بعد کلی جستجو خانه‌اش را پیدا می‌کنی و کمکش میکنی تا به خانه‌اش برگردد

اما آیا او هم همین را می‌خواست؟ و آیا به نفعش بود؟ مورچه‌ای‌ که یک پایش شکسته را چه کسی می‌خواهد؟

 

به آن زنی که در آن سمت خیابان ایستاده نگاه کن

ببین چقدر زیر چشمانش گود افتاده

میدانی چرا؟

چون چند شب است که خوب نخوابیده

 چرا؟!

چون دخترش از خانه فرار کرده

برای این زن چه باید کرد؟ کمکش کرد تا دخترش به خانه برگردد؟

آیا دختر هم همین را می‌خواهد؟ و آیا به نفعش هست؟

 

با آدم سالخورده‌ای که هزار درد بی‌درمان گرفته چه باید کرد؟

برای خاطر چه کسی؟ برای دکتری که تنها نسخه جراحی در آستین دارد، یا جامعه‌ای که از سنت‌شکی می‌هراسد و یا خانواده‌ای که نگران آبرویش در میان در و همسایه است؟

خودش چه؟ برای خودش چه چیزی بهتر چیست؟ اینکه انگشتانت هنوز تکان می‌خورند معنی‌اش چیست؟ زندگی در تفسیر چیست؟

 

ما بیشتر از آنچه باید در کار طبیعت دخالت ‌می‌کنیم طبیعت تنها یک کار دارد و آن نوسازی خویش است و ما در تقلا برای حفظ یک سکانس‌!‌

به بچه آدمیزاد نگاه کن!

ببین چقدر ضعیف‌ و نحیف گشته

ما این بلا را بر سرش آورده‌ایم

با یک عمر دخالت‌های بی‌جا در تمام شوون زندگیش، از ریز و درشتش

از اینکه به چه چیزی می‌تواند دست بزند تا اینکه کی می‌تواند حرف بزند

از اینکه با چه چیزی می‌تواند بازی بکند تا اینکه با چه کسانی می‌تواند رفت و آمد کند

از اینکه چه لباسی می‌تواند بپوشد تا اینکه به چه چیزی می‌تواند گوش کند

از اینکه در چه رشته‌ای می‌تواند تحصیل کند تا اینکه با چه کسی می‌تواند آمیزش کند

 

بعد همین انسان‌ خودخواه زیاده‌خواه در وقت پیری انتظار داد که بچه‌هایش او را تر و خشک کند. چه شد؟ تو که یک عمر ادای آدم‌های همه‌چیزدان را  در می‌آوردی، چرا فکری برای پیری خودت نکرده‌ای؟‌‌؟ دوران بچه‌گی‌ و جوانی‌‌شان بس نبود که انتظار داشته باشی میان‌سالگیشان را هم به پای کهولت شما بریزند؟

 

و همه اینها نتیجه همان دخالت‌های بی‌جا در طبیعت بکر بچه‌هاست، چه از روی خودخواهی و چه از روی نادانی. ولشان کنید. بچه‌ها را بگذارید تا کودکی کنند، از بچه‌هایتان کلفت و نوکر نسازید. اگر شما این کاره هستید تنها فکری برای پیری خودتان بکنید. برای بچه‌هایتان تنها یک هم‌بند باشید نه زندان‌بان. این زندان‌بند است که به زندانیش می‌گوید که کی باید غذا بخورد، کی باید بخوابد، کی باید هوا بخورد، ‌و کی باید ملاقاتی داشته باشد. هم‌بند اما تنها دو گوش شنوا دارد و یک آغوش گرم تنها اگر لازم باشد.

 

و انسان واقعا جز همراهی چیزی در این دنیا لازم ندارد. تنها اینکه کسی باشد که ببیند، بشنود، بفهمد، بخندد، بغض کند، گریه کند و خلاصه ... آینه باشد، و خالی! خالی از هر نوع قضاوتی.

 

آری، از من همراهی بخواه، اما پاسپانی نه، من برای پیری خود فکری کرده‌ام‌. ‌

نقاشی خیال با شعر
دریچه‌ای گشودام تا ببینی جهان پر آشوب مرا، رقص حنجره‌ام با غبارهای ذهن مرا، ترک برداشتن بغض‌های مرا، ریختن اشکهای مرا، رویای مرا و مرا ©