Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Society & Culture
Business
News
Sports
TV & Film
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts221/v4/76/6d/1f/766d1fc2-0f6c-df7b-cbb9-9a4d679186cc/mza_105013529199179989.png/600x600bb.jpg
ایرج میرزا
شهروز کبیری
3 episodes
4 days ago

اینجا شعرهای ایرج میرزا را با هم خواهیم شنید.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk

Show more...
Arts
Society & Culture,
History
RSS
All content for ایرج میرزا is the property of شهروز کبیری and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.

اینجا شعرهای ایرج میرزا را با هم خواهیم شنید.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk

Show more...
Arts
Society & Culture,
History
Episodes (3/3)
ایرج میرزا
ایرج میرزا | تصویر زن

▨ نام شعر: تصویرِ زن (بر سردر کاروان سرایی)

▨ شاعر: ایرج میرزا

▨ با صدای: سبحان گنجی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــ

بر سردرِ کاروان‌سرایی

تصویر زنی به گچ کشیدند


ارباب عَمایم این خبر را

از مُخبِر صادقی شنیدند


گفتند که وا شریعتا، خلق

رویِ زنِ بی‌نقاب دیدند


آسیمه سر از درون مسجد

تا سردرِ آن سرا دویدند


ایمان و اَمان به سرعت برق

می‌رفت که مؤمنین رسیدند


این آب آورد، آن یکی خاک

یک پیچه ز گِل بر او بریدند


ناموس به باد رفته‌ای را

با یک دو سه مشت گل خریدند


چون شرعِ نبی از این خطر جَست

رفتند و به خانه آرمیدند


غفلت شده بود و خلق وحشی

چون شیر درنده می‌جهیدند


بی‌پیچه‌زنِ گشاده‌رو را

پاچینِ عفاف می‌دریدند


لب‌های قشنگ خوشگلش را

مانند نبات می‌مکیدند


بالجمله تمام مردم شهر

در بحر گناه می‌تپیدند


درهای بهشت بسته می‌شد

مردم همه می‌جهنمیدند


می‌گشت قیامت آشکارا

یک‌باره به صور می‌دمیدند


طَیر از وَکرات و وحش از جحر

انجم ز سپهر می‌رمیدند


این است که پیش خالق و خلق

طلاب علوم رو سفیدند


با این علما هنوز مردم

از رونق ملک ناامیدند!

▨

ایرج میرزا

Show more...
4 months ago
3 minutes 55 seconds

ایرج میرزا
ایرج میرزا | تسلیت به دوست پدر مرده

▨ نام شعر: تسلیت به دوستِ پدر مرده

▨ شاعر: ایرج میرزا

▨ با صدای: سبحان گنجی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــ

سخت است گرچه مرگِ پدر بر پسر همی

هان ای پسر مخور غم از این بیشتر همی


در روزگار هر پسری بی‌پدر شود

تنها تو نیستی که شدی بی‌پدر همی


اسکندرِ کبیر که می‌رفت از جهان

گفت این سخن به مادرِ خونین جگر همی


کز بعد من عزایی اگر می‌کنی به پای

طوری بکن که باد پسندیده‌تر همی


تنها مگِری، عدّه‌ای از دوستان بخواه

کآیند و با تو گریه نمایند سر همی


لیکن چه عدّه‌ای؛ که نباشند داغدار

زان بیشتر به مرگِ کسانِ دگر همی


با عدّه‌ای بگَری برایم که پیش از این

ننموده مرگ از درِ ایشان گذر همی


زیرا که داغ دیده بگرید برای خویش

وآنگه تو را گُذارَد منّت به سر همی


گر گریه‌ای کنند، کنند از برایِ من

مرگِ کسی نباشدِشان در نظر همی


چون خواست مادرش به وصّیت کند عمل

با عدّه‌ای شود به عزا نوحه‌گر همی


یک تن که داغ‌دیده نباشد نیافتند

بشتافتند گرچه به هر کوی و در همی


این گفت دخترم سرِ زا رفته پیش از این

آن گفت مرده شوهرم اندر سفر همی


آن دیگری سرود که از هشت ماهِ قبل

دارم ز فوتِ مادرِ خود دیده تر همی


آن یک بیان نمود که از پنج سالِ پیش

مرگ پدر نموده مرا دربه‌در همی


القصّه مرگ چون همه‌کس را گَزیده بود

حاضر نشد به

Show more...
8 months ago
9 minutes 33 seconds

ایرج میرزا
ایرج میرزا | شب جمعه خدمت حاج امین

▨ نام شعر: شب جمعه خدمت حاج امین

▨ شاعر: ایرج میرزا

▨ با صدای: سبحان گنجی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــ

رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود

اگر بهشت شنیدی بساطِ دوشین بود


چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم

چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود


عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم

که چشمِ چرخ در آن شب به خواب سنگین بود


جهان به دیدۀ من ناپسند می‌آمد

ولی در آن شب دیدم که دیده بدبین بود


لوازم طرب و موجبات آسایش

ز لطف حاج امین جمله تحتِ تأمین بود


تمام حرفِ وفا در لب و صفا در چشم

نه در سری هَوَسِ بَد نه در دلی کین بود


نه از میلسپو آنجا سخن نه از نُرمال

نه ذکر آنقُره، نی صحبتِ فلسطین بود


نه گفت و گویِ رضاخان نه یادِ احمد شاه

نه فکرِ مؤتمن الملک و ذکرِ چایکین بود


انار و سیب و به و پرتقال و نارنگی

کبابِ برّۀ خوب و شرابِ قزوین بود


عرق به حدِّ کمال آب‌جو به حدِّ نِصاب

گل و بنفشه فزون‌تر ز حدِّ تخمین بود


مُعاشران همه خوش‌روی و مهربان بودند

یکی نبود که بدخوی و زشت آیین بود

Show more...
9 months ago
10 minutes 34 seconds

ایرج میرزا

اینجا شعرهای ایرج میرزا را با هم خواهیم شنید.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk