در بیدار به داستان کوتاه ایرانی میپردازیم با انتشار داستان، مقاله، نقد، ترجمه، و پادکست. باور داریم که داستانخوانی و داستاننویسی برای رشد فرهنگ، درک یکدیگر، و شناخت خویشتن سودمند است. این سخن ماست «ما بیداریم که ببینیم، بشناسیم، بنویسیم، و بشنویم.» bidarnameh.com
All content for مجلهی داستانی بیدار is the property of مجلهی بیدار and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
در بیدار به داستان کوتاه ایرانی میپردازیم با انتشار داستان، مقاله، نقد، ترجمه، و پادکست. باور داریم که داستانخوانی و داستاننویسی برای رشد فرهنگ، درک یکدیگر، و شناخت خویشتن سودمند است. این سخن ماست «ما بیداریم که ببینیم، بشناسیم، بنویسیم، و بشنویم.» bidarnameh.com
مرد جوانی که آن بعدازظهر یکشنبه سوار قطار همیشگیاش شد بیست و چهار ساله و چاق بود. چاق بود تا از خودش نگهداری کند، چرا که هر چیز نامعمولی میترساندش. براستی، این بینش شفاف شاید تنها توانایی واقعیای بود که داشت، و حتی همین هم برایش گران میآمد. هرچند چاقیاش در کل از تنش نگهداری میکرد، نیاز میدید تا هر گونه سوراخ در تنش را که از آن اثرهای وحشتناک درون میشدند پر کند. سیگار میکشید (اورموند برزیل ۱۰). عینک آفتابی روی عینک معمولش میگذاشت. حتی گوشهایش را با تکههایی از پنبه پر میکرد. در بیست و چهارسالگی هنوز به پدر و مادرش وابسته بود، در نتیجهی درس خواندن بیپایانش در دانشگاه. و تا دانشگاه دو ساعت از خانه راه بود با قطار.
مجلهی داستانی بیدار
در بیدار به داستان کوتاه ایرانی میپردازیم با انتشار داستان، مقاله، نقد، ترجمه، و پادکست. باور داریم که داستانخوانی و داستاننویسی برای رشد فرهنگ، درک یکدیگر، و شناخت خویشتن سودمند است. این سخن ماست «ما بیداریم که ببینیم، بشناسیم، بنویسیم، و بشنویم.» bidarnameh.com