Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Society & Culture
Business
Sports
TV & Film
Health & Fitness
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts211/v4/94/e7/6d/94e76d4c-0ced-1e7b-da8e-e4da0fe87b97/mza_10233609521691703257.png/600x600bb.jpg
نادر نادرپور | با صدای خودش
شهروز کبیری
12 episodes
4 weeks ago

اینجا شعرهای نادر نادرپور را با هم می‌شنویم.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk


پوستر کاور اصلی پادکست از Citoreh

Show more...
Arts
Society & Culture,
History
RSS
All content for نادر نادرپور | با صدای خودش is the property of شهروز کبیری and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.

اینجا شعرهای نادر نادرپور را با هم می‌شنویم.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk


پوستر کاور اصلی پادکست از Citoreh

Show more...
Arts
Society & Culture,
History
https://cdn-arch.shenoto.com/shenoto-album/16e288b1-8704-4807-880d-ef1e86b251f3/cover/3000.jpg
نادر نادرپور | چکامه‌ی کوچ
نادر نادرپور | با صدای خودش
5 minutes 6 seconds
10 months ago
نادر نادرپور | چکامه‌ی کوچ

▨ نام شعر: چکامه‌ی کوچ

▨ شاعر: نادر نادرپور

▨ با صدای: نادر نادرپور

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

کمان سرخ شفق، ناوک کلاغان را

به بازوان کبودِ درخت‌ها انداخت

و زخم ملتهبِ لانه‌ها دهان وا کرد


کسی ز شهر خبر آورد؛

که خانه‌ها همه تاریک‌تر ز تابوت است

هوا هنوز پر از بوی خون و باروت است

تفنگ‌داران فانوس‌های روشن را

به دود و شعله بدل می‌کنند و می‌خندند

و هیچ مستی در کوچه‌ها نمی‌نالد

و هیچ بادی در برگ‌ها نمی‌خواند


کسی ز شهر خبر آورد؛

که عشق‌ها همه بیمارند

تمام پنجره‌ها چشم‌های تب‌دارند

که رقص چلچله‌ها را در آسمانِ بهار

به خواب می‌بینند

و رقص آدمیان را فراز چوبه‌ی دار

به یاد می‌آرند

و دارها همگی بارِ آدمی دارند


کسی ز شهر خبر آورد؛

که قتل‌عامِ گلِ قالی

به چکمه‌های گِل‌آلود، رنگِ خون داده‌ست

و دیگر آیینه، نیروی تندِ حافظه را

به بی‌حواسیِ پیری سپرده است

و ماه از سَرِ دیوارهای خشتی شهر

نگاه می‌کند آینه‌های خالی را

و پیش می‌آید تا گونه‌های خیسش را

به شیشه‌های کبود دریچه چسبانَد


چراغ می‌گوید:

که در سیاهی دهلیزِ انتظار کسی نیست

صدای زمزمه‌ی دوردستِ اشباح است

که از درون شبستان به گوش می‌آید

و شب ز باغ خبر می‌دهد که زرگرِ ابر

نمی‌تراشد دیگر نگینِ شبنم را

که تا سپیده‌دمان در عروسیِ گل‌ها

به روی پنجه‌ی لرزانِ برگ بنشاند


و باد می‌گوید:

که هیچ برگی بر شاخه‌ها نمی‌ماند

درخت جاذبه‌ی رقص را نمی‌داند

برهنه بر لب جوی ایستاده

و دست را به دعا سوی آسمان کرده ست

مگر پشیز مسین ستاره‌ای را باز

از این توانگرِ بی‌آبروی بستاند


زمین سراسر تاریک است

و هیچ نوری بازی نمی‌کند در آب

که انعکاسش بر طاقِ آسمان افتد


تو جامه‌دانِ سفر بربند

و رو به ساحلِ دیگر کن

مگر که در شبِ بی‌حاصلِ غریبی‌ها

غمِ تو دانه‌ی اشکی به خاک بفشاند

▨

نادر نادرپور

از کتاب گیاه و سنگ نه، آتش

نادر نادرپور | با صدای خودش

اینجا شعرهای نادر نادرپور را با هم می‌شنویم.

این پادکست بخشی از پادکست «شعر با صدای شاعر» است. جایی که در آن شعرهای معاصر با صدای شاعر منتشر می‌شود.

برای دانلود شعرها به کانال تلگرام ما مراجعه کنید: t.me/schahrouzk


پوستر کاور اصلی پادکست از Citoreh