
در این قسمت از حکایت بازرگان و عفریت به ادامهی ماجرای پیر فرزانه و غزال میپردازیم؛ جایی که راز گوسالهی ملتمس آشکار میشود و پرده از جادوی همسر حسود کنار میرود. داستان با ورود دختر شبانِ ساحره رنگ تازهای میگیرد و سرنوشت پدر، پسر و زن جادوگر به نقطهای شگفتانگیز میرسد. در ادامه نیز پای پیر دیگری به میان میآید که قصهی عبرتانگیز دو برادرش را روایت میکند.
روایتی پر از دسیسه، جادو، عشق و فداکاری که همچون همیشه با زبان دلنشین شهرزاد جان میگیرد.