Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Society & Culture
Business
Sports
TV & Film
Health & Fitness
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts211/v4/04/bb/41/04bb4100-e9a2-01c7-a0f7-3169f7a4200f/mza_703814369310635933.jpg/600x600bb.jpg
شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
parsiadab .انجمن ادب پارسی
14 episodes
5 days ago
مثنوی زیبای «لیلی و مجنون» با عنوان «شب‌های لیلی» اثر نظامی گنجوی است که با هم‌آوایی (مهتاب حاجی‌محمدی، ژاله افشار، سیروس ملکی و احسان شادمان و هدایت ساجدی نیا) خوانده می‌شود.
Show more...
Books
Arts
RSS
All content for شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی is the property of parsiadab .انجمن ادب پارسی and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
مثنوی زیبای «لیلی و مجنون» با عنوان «شب‌های لیلی» اثر نظامی گنجوی است که با هم‌آوایی (مهتاب حاجی‌محمدی، ژاله افشار، سیروس ملکی و احسان شادمان و هدایت ساجدی نیا) خوانده می‌شود.
Show more...
Books
Arts
Episodes (14/14)
شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
لیلی و مجنون ۱-راز لیلی

۳ زبان، ۱ داستان!📖 ۰:۰۰ – ۲۸:۰۰: فارسی / زبان اصلی کتاب🌟 ۲۸:۰۰ – ۴۷:۰۰: آذری🕌 ۴۷:۰۰ – پایان: عربی.دیباچه‌ی لیلی و مجنون نظامیبا همکاری ژاله افشار مهتاب حاجی محمدی احسان شادمان سیروس ملک۱. حمد خداوندتم إعداد هذا الفيديو بثلاث لغات، لأن هذه القصة تتعلق بالشعوب الناطقة بالفارسية والعربية والأذربيجانية.من الدقيقة 0 إلى 28 بالفارسية ولغة الكتاب الأصليةمن الدقيقة 28 إلى 47 بالأذربيجانيةمن الدقيقة 47 إلى النهاية بالعربيةBu video üç dildə hazırlanıb, çünki bu hekayə fars, ərəb və azərbaycan dilində danışan insanlara aiddir.0-dan 28-ci dəqiqəyə qədər fars və kitabın orijinal dilində28-dən 47-ci dəqiqəyə qədər azərbaycan dilində47-ci dəqiqədən videonun sonuna qədər ərəb dilindəبیت:به نام آن‌که جان را فکرت آموخت / چراغ دل به نور جان برافروختپس از ستایش خداوند، پیامبر و خلفا، نظامی به مدح پادشاه وقت و سپس بهانه‌ی سرودن داستان می‌پردازد: او می‌خواهد حکایت لیلی و مجنون را به نظم درآورد؛ داستانی که در اصل در میان عربان شهرت داشته و او با هنر خویش آن را جاودانه می‌سازد.دیباچه‌ی لیلی و مجنون ساختاری سنتی اما منسجم دارد: آغاز با توحید، سپس مناجات شخصی شاعر، نعت پیامبر، مدح خلفا و در نهایت گذر به داستان. در این میان، تصویرسازی نظامی پر از استعاره‌های روشن است: خدا به عنوان سرچشمه‌ی اندیشه و جان، پیامبر چون چراغ هدایت، خلفا به مثابه ستون‌های خانه دین. در پایان، عدالت علوی را اوج کمال دین معرفی می‌کند. این دیباچه نه تنها چارچوبی برای ورود به روایت عاشقانه است، بلکه جهان‌بینی معنوی نظامی را آشکار می‌سازد؛ جهانی که بر ایمان، عدل و نور استوار است.

Show more...
1 month ago
1 hour 19 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
کاملترین و صحیح ترین خوانش تمام داستان لیلی و مجنون از نظامی گنجوی


شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی

با همکاری ژاله افشار- مهتاب حاجی محمدی--- احسان شادمان--- سیروس ملکی.هدایت ساجدی نیا سرپرست گویندگان : دکتر مهتاب حاجی محمدی داستان لیلی و مجنون یکی از معروف‌ترین آثار نظامی گنجوی، شاعر بزرگ ایرانی قرن ششم هجری است. این داستان عاشقانه، که بر اساس روایات فولکلور عربی شکل گرفته، به زیبایی توسط نظامی در قالب شعر به نظم درآمده است. محور اصلی داستان، عشق آتشین و نافرجام لیلی و مجنون است که در نهایت به تراژدی ختم می‌شود. خلاصه داستان: در آغاز داستان، قیس (مجنون) و لیلی دو کودک هستند که در مکتب‌خانه با هم درس می‌خوانند. قیس از همان ابتدا دل‌باخته‌ی لیلی می‌شود. این عشق در طول زمان شدت می‌گیرد، به حدی که قیس به جنون می‌رسد و به او لقب مجنون داده می‌شود. همه او را دیوانه خطاب می‌کنند و عشق او به لیلی را ناپسند می‌دانند. خانواده‌ی لیلی، که از این عشق آگاه می‌شوند، مانع ازدواج لیلی و مجنون می‌شوند و لیلی را به مرد دیگری به نام ابن‌السلام به عقد درمی‌آورند. اما لیلی به دلیل عشق شدید به مجنون، هرگز قلب خود را به شوهرش نمی‌سپارد و همچنان دل‌بسته‌ی مجنون باقی می‌ماند. مجنون که از این ماجرا بسیار رنجیده است، به صحرا پناه می‌برد و در کنار حیوانات زندگی می‌کند. او روز و شب در غم لیلی می‌سوزد و با اشعار عاشقانه‌ای که می‌گوید، به توصیف حال دل پر درد خود می‌پردازد. در نهایت، لیلی بیمار می‌شود و می‌میرد. مجنون پس از شنیدن خبر مرگ او، بر سر قبرش حاضر می‌شود و در همان‌جا از غم عشق لیلی جان می‌سپارد. این داستان با مرگ هر دو عاشق به پایان می‌رسد و به عنوان یکی از تراژدی‌های بزرگ عشق در ادبیات فارسی شناخته می‌شود. نظامی در این داستان، نه تنها عشق انسانی را توصیف می‌کند، بلکه به بیان مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی نیز می‌پردازد. عشق مجنون به لیلی، نمادی از عشق حقیقی و معنوی است که انسان را از خودبی‌خود کرده و به سوی کمال هدایت می‌کند.

Show more...
1 year ago
9 hours 37 minutes 41 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی۱۲ قسمت پایانی

با همکاری ژاله_افشار #مهتاب_ حاجی محمدی احسان_ شادمان #سیروس _ملکی هدایت ساجدی سرپرست گویندگان : دکتر# مهتاب_ حاجی محمدی# گر در سرت هوای وصال است حافظا! باید که خاک درگه اهل هنر شوی

در قوم عرب اینگونه رسم است که پس از اینکه شوهر بمیرد زن تا دو سال از خانه بیرون نیاید و روی خود را به کسی نشان ندهد. همین بهانه خوبی بود برای لیلی تا با یاد دوست خلوت کند. پس از گذشت روزگار فصل خزان از راه می رسد و به همراه این خزان، خزان عمر لیلی هم به پیشباز او می آید.

لیلی ز سریر سر بلندی افتاد به چاه دردمندی

شد چشم زده بهار باغش زد باد تپانچه بر چراغش

تب لرزه شکست پیکرش را تبخاله گزید شکرش را

بالین طلبید زاد سروش وز سرو فتاده شد تذروش

در واپسین دقایق زندگی نزد مادرش به عشق مجنون اعتراف کرد و آخرین تمنای خود را با او در میان نهاد که زمانی که از این دنیا رفتم:

فرقم ز گلاب اشک تر کن عطرم ز شمامه جگر کن

بر بند حنوطم از گل زرد کافور فشانم از دم سرد

خون کن کفنم که من شهیدم تا باشد رنگ روز عیدم

آراسته کن عروس‌وارم بسپار به خاک پرده دارم

وقتی مجنون از مرگ من آگاه شود حتما به اینجا می آید، او برای من عزیز است، تو هم عزیزش بدار و به او بی احترامی مکن.

آواره من چو گردد آگاه کاواره شدم من از وطن گاه

دانم که ز راه سوگواری آید به سلام این عماری

چون بر سر خاک من نشیند مه جوید لیک خاک بیند

بر خاک من آن غریب خاکی نالد به دریغ و دردناکی

یاراست و عجب عزیز یاراست از من به بر تو یادگار است

از بهر خدا نکوش داری در وی نکنی نظر به خواری

من داشته‌ام عزیزوارش تو نیز چو من عزیز دارش

دختر با گفتن راز عشق و دلدادگی قطره اشکی از دیده فرو بارید و در حالیکه نام معشوق بر لب داشت، جان داد. مجنون پس از شنیدن خبر مرگ لیلی گریان و خروشان بر مزار معشوق آمد و

در شوشه تربتش به صد رنج پیچید چنانکه مار بر گنج

از بس که سرشک لاله‌گون ریخت لاله ز گیاه گورش انگیخت

خوناب جگر چو شمع پالود بگشاد زبان آتش آلود

وانگاه به دخمه سر فرو کرد می‌گفت و همی گریست از درد

کای تازه گل خزان رسیده رفته ز جهان جهان ندیده

کار مجنون این بود که با حیوانات هر روز بر سر مزار لیلی برود و با او درد دل و گریه زاری کند.

می‌داد به گریه ریگ را رنگ می‌زد سری از دریغ بر سنگ

بر رهگذری نماند خاری کز ناله نزد بر او شراری

در هیچ رهی نماند سنگی کز خون خودش نداد رنگی

در نهایت یکروز که بر سر قبر لیلی آمده بود و سر بر مزار او نهاده بود، از خدا خواست که جانش را بگیرد که زودتر به عروس خود برسد.

نالنده ز روی دردناکی آمد سوی آن عروس خاکی

بیتی دو سه زارزار برخواند اشکی دو سه تلخ تلخ بفشاند

برداشت بسوی آسمان دست انگشت گشاد و دیده بربست

کای خالق هرچه آفرید است سوگند به هرچه برگزیداست

کز محنت خویش وارهانم در حضرت یار خود رسانم

آزاد کنم ز سخت جانی واباد کنم به سخت رانی

این گفت و نهاد بر زمین سر وان تربت را گرفت در بر

چون تربت دوست در برآورد ای دوست بگفت و جان برآورد

مجنون بر سر قبر لیلی جان می دهد و به مرور زمان مردم متوجه مرگ او می شوند و او را در کنار لیلی به خاک می سپارند و داستان عشق آنها به افسانه ای زیبا و جاودانی تبدیل می شود.


Show more...
1 year ago
50 minutes 53 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی قسمت ۱۱

با همکاری ژاله_افشار #مهتاب_ حاجی محمدی احسان_ شادمان #سیروس _ملکی هدایت ساجدی سرپرست گویندگان : دکتر# مهتاب_ حاجی محمدی# گر در سرت هوای وصال است حافظا! باید که خاک درگه اهل هنر شوی

Show more...
1 year ago
43 minutes 36 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی قسمت دهم- ۱۰-# لیلی و مجنون نظامی

شب های لیلی قسمت دهم- ۱۰-# لیلی و مجنون نظامی

Show more...
1 year ago
47 minutes 45 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی قسمت نهم- ۹-# لیلی و مجنون نظامی

شب های لیلی قسمت نهم- ۹-# لیلی و مجنون نظامی

Show more...
1 year ago
51 minutes 53 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی قسمت هشتم- ۸-# لیلی و مجنون نظامی

با همکاری ژاله_فشار#مهتاب_ حاجی محمدی احسان_ شادمان#سیروس _ملکی سرپرست گویندگان : دکتر# مهتاب_ حاجی محمدی# گر در سرت هوای وصال است حافظا! باید که خاک درگه اهل هنر شوی

Show more...
1 year ago
53 minutes 43 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی- قسمت هفتم-۷# لیلی و مجنون نظامی_گنجوی

با همکاری ژاله_فشار#مهتاب_ حاجی محمدی احسان_ شادمان#سیروس _ملکی سرپرست گویندگان : دکتر# مهتاب_ حاجی محمدی# گر در سرت هوای وصال است حافظا! باید که خاک درگه اهل هنر شوی هنر کاشی کاری در ایران سابقه هفت هزار ساله دارد و ایرانیان تا پیش از رواج استفاده از کاشی هفت رنگ در بناها برای نمای بیرونی نیز استفاده می کردند. من در این راستا سعی کردم از این هنر استفاده کرده و در آثارم تلفیقی از کاش کاری سنتی و مدرن را به کار برده ام . شما می توانید این هنر ارزنده را به صورت تابلو ،دور آیینه،سینی.زیر لیوانی ،میز، و … سفارش بدهید و اصالت رنگ و نقاشی را به خانه های خود ببرید . با ما در اینستا و واتس آپ در ارتباط باشید . @dao.ceramicart

Show more...
1 year ago
50 minutes 8 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی ۶ -# لیلی و مجنون -#نظامی_گنجوی

با همکاری ژاله_فشار#مهتاب_ حاجی محمدی احسان_ شادمان#سیروس _ملکی سرپرست گویندگان : دکتر# مهتاب_ حاجی محمدی# گر در سرت هوای وصال است حافظا! باید که خاک درگه اهل هنر شوی هنر کاشی کاری در ایران سابقه هفت هزار ساله دارد و ایرانیان تا پیش از رواج استفاده از کاشی هفت رنگ در بناها برای نمای بیرونی نیز استفاده می کردند. من در این راستا سعی کردم از این هنر استفاده کرده و در آثارم تلفیقی از کاش کاری سنتی و مدرن را به کار برده ام . شما می توانید این هنر ارزنده را به صورت تابلو ،دور آیینه،سینی.زیر لیوانی ،میز، و … سفارش بدهید و اصالت رنگ و نقاشی را به خانه های خود ببرید . با ما در اینستا و واتس آپ در ارتباط باشید . @dao.ceramicart 09931528972

Show more...
1 year ago
53 minutes 46 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی - قسمت پنجم۵ - لیلی و مجنون نظامی گنجوی

جنون چو شنید پند خویشان

از تلخی پند شد پریشان

زد دست و درید پیرهن را

کاین مرده چه می‌کند کفن را

آن کز دو جهان برون زند تخت

در پیرهنی کجا کشد رخت

چون وامق از آرزوی عذرا

گه کوه گرفت و گاه صحرا

ترکانه ز خانه رخت بربست

در کوچگهِ رحیل بنشست

دراعه درید و درع می‌دوخت

زنجیر برید و بند می‌سوخت

می‌گشت ز دور چون غریبان

دامن بدریده تا گریبان

بر کشتن خویش گشته والی

لاحول ازو به هر حوالی

دیوانه‌صفت شده به هر کوی

لیلی لیلی زنان به هر سوی

احرام دریده سر گشاده

در کوی ملامت اوفتاده

با نیک و بدی که بود در ساخت

نیک از بد و بد ز نیک نشناخت

می‌خواند نشید مهربانی

بر شوق ستارهٔ یمانی

هر بیت که آمد از زبانش

بر یاد گرفت این و آنش

حیران شده هر کسی در آن پی

می‌دید و همی گریست بر وی

او فارغ از آنکه مردمی هست

یا بر حرفش کسی نهد دست

حرف از ورق جهان سترده

می‌بود نه زنده و نه مرده

بر سنگ فتاده خوار چون گِل

سنگ دگرش فتاده بر دل

صافیْ تنِ او چو دُرد گشته

در زیر دو سنگ خرد گشته

چون شمع جگرگداز مانده

یا مرغِ ز جفت باز مانده

در دل همه داغ دردناکی

بر چهره غبارهای خاکی

چون مانده شد از عذاب و اندوه

سجاده برون فکند از انبوه

بنشست و به های‌های بگریست

کاوخ چه کنم؟ دوای من چیست؟

آواره ز خان و مان چنانم

کز کوی به خانه ره ندانم

نه بر درِ دیرِ خود پناهی

نه بر سرِ کویِ دوست راهی

قرابهٔ نام و شیشهٔ ننگ

افتاد و شکست بر سر سنگ

شد طبل بشارتم دریده

من طبل رحیل برکشیده

ترکی که شکار لنگ اویم

آماجگه خدنگ اویم

یاری که ز جان مطیعم او را

در دادن جان شفیعم او را

گر مستم خواند یار، مستم

ور شیفته گفت نیز هستم

چون شیفتگی و مستی‌ام هست

در شیفته، دل مجوی و در مست

آشفته چنان نی‌ام به تقدیر

کاسوده شوم به هیچ زنجیر

ویران نه چنان شده‌است کارم

کابادی خویش چشم دارم

ای کاش که بر من اوفتادی

خاکی که مرا به باد دادی

یا صاعقه‌ای درآمدی سخت

هم خانه بسوختی و هم رخت

کس نیست که آتشی در آرد

دود از من و جان من برآرد

اندازد در دَمِ نهنگم

تا باز رهد جهان ز ننگم

از ناخلفی که در زمانم

دیوانهٔ خلق و دیو خان‌ام

خویشان مرا ز خوی من خار

یاران مرا ز نام من عار

خونریز من خراب خسته

هست از دیت و قصاص رسته

ای هم نفسان مجلس و رود

بدرود شوید جمله بدرود

کان شیشهٔ می که بود در دست

افتاده شد آبگینه بشکست

گر در رهم آبگینه شد خورد

سیل آمد و آبگینه را برد

تا هر که به من رسید رایش

نازارد از آبگینه پایش

ای بی‌خبران ز درد و آهم

خیزید و رها کنید راهم

من گم شده‌ام مرا مجویید

با گم‌شدگان سخن مگویید

تا کی ستم و جفا کنیدم؟

با محنتِ خود رها کنیدم

بیرون مکنید از این دیارم

من خود به گریختن سوارم

از پای فتاده‌ام چه تدبیر

ای دوست بیا و دست من گیر

این خسته که دل سپردهٔ تست

زنده به تو بِه که مردهٔ تست

بنواز به لطف یک سلامم

جان تازه نما به یک پیامم

دیوانه منم به رای و تدبیر

در گردن تو چراست زنجیر

در گردن خود رسن میفکن

من بِه باشم رسن به گردن

زلف تو درید هر چه دل دوخت

این پرده‌دری ورا که آموخت

دل بردن زلف تو نه زور است

او هندو و روزگار کور است

کاری بکن ای نشان کارم

زین چَه که فرو شدم برآرم

یا دست بگیر از این فسوسم

یا پای بدار تا ببوسم

بی کار نمی‌توان نشستن

در کنج خطاست دست بستن

بی‌رحمتم این چنین چه ماندی؟

«ارحم ترحم» مگر نخواندی؟

آسوده که رنج بر ندارد

از رنجوَران خبر ندارد

سیری که به گرسنه نهد خوان

خردک شکند به کاسه در نان

آن راست خبر از آتش گرم

کاو دست دراو زند بی‌آزرم

ای هم من و هم تو آدمیزاد

من خار خسک تو شاخ شمشاد

زرنیخ چو زر کجا عزیز است

زان یک من ازین به یک پشیز است

ای راحت جان من کجایی؟

در بردن جان من چرایی؟

جرم دل عذرخواه من چیست؟

جز دوستی‌ات گناه من چیست؟

یکشب ز هزار شب مرا باش

یک رای صواب گو خطا باش

گردن مکش از رضای این کار

در گردن من خطای این کار

این کم‌زده را که نام کم نیست

آزرم تو هست هیچ غم نیست

صفرای تو گر مشام سوز است

لطفت ز پی کدام روز است

گر خشم تو آتشی زند تیز

آبی ز سرشک من بر او ریز

ای ماه نواَم ستارهٔ تو

من شیفتهٔ نظارهٔ تو

به گر به توام نمی‌نوازند

کاشفته و ماه نو نسازند

از سایه نشان تو نپرسم

کز سایهٔ خویشتن بترسم

من کار ترا به سایه دیده

تو سایه ز کار من بریده

بردی دل و جانم این چه شور است

این بازی نیست دست زور است

از حاصل تو که نام دارم

بی‌حاصلی تمام دارم

بر وصل تو گرچه نیست دستم

غم نیست چو بر امید هستم

گر بیند طفل تشنه در خواب

کاو را به سبوی زر دهند آب

لیکن چو ز خواب خوش براید

انگشت ز تشنگی بخاید

پایم چو دو لام خم‌پذیر است

دستم چو دو یا شکنج‌گیر است

نام تو مرا چو نام دارد

کاو نیز دو یا دو لام دارد

عشق تو ز دل نهادنی نیست

وین راز به کس گشادنی نیست

با شیر به تن فروشُد این راز

با جان به درآید از تنم باز


Show more...
1 year ago
1 hour 10 minutes 23 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی -داستان عشق لیلی و مجنون از نظامی -قسمت چهارم- آغاز داستان

با همکاری ژاله افشا--ر مهتاب حاجی محمدی--- احسان شادمان--- سیروس ملکی. سرپرست گویندگان : دکتر مهتاب حاجی محمدی گوینده داستان چنین گفت آن لحظه که در این سخن سفت کز ملک عرب بزرگواری بود است به خوب‌تر دیاری بر عامریان کفایت او را معمورترین ولایت او را خاک عرب از نسیم نامش خوش بوی تر از رحیق جامش صاحب هنری به مردمی طاق شایسته‌ترین جمله آفاق سلطان عرب به کامگاری قارون عجم به مال داری درویش نواز و میهمان دوست اقبال درو چو مغز در پوست می‌بود خلیفه‌وار مشهور وز پی خلفی چو شمع بی‌نور

Show more...
1 year ago
40 minutes 16 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی -داستان عشق لیلی و مجنون از نظامی -قسمت سوم۳

ا همکاری ژاله افشار مهتاب حاجی محمدی احسان شادمان سیروس ملکی

Show more...
1 year ago
39 minutes 1 second

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
۲ شب های لیلی -داستان عشق لیلی و مجنون از نظامی -قسمت دوم

ا همکاری ژاله افشار مهتاب حاجی محمدی احسان شادمان سیروس ملکی بخش ۳ - برهان قاطع در حدوث آفرینش: در نوبت بار عام دادن بخش ۴ - سبب نظم کتاب: روزی به مبارکی و شادی بخش ۵ - در مدح شروانشاه اختسان بن منوچهر: سر خیل سپاه تاجداران بخش ۶ - خطاب زمین بوس: ای عالم جان و جان عالم بخش ۷ - سپردن فرزند خویش به فرزند شروانشاه: چون گوهر سرخ صبحگاهی

Show more...
1 year ago
50 minutes 50 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
شب های لیلی ، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی قسمت اول- ۱

وحید و نیایش ۲- نعت پیغمبر اکرم (ص) صفحه ۱ تا ۱۲ -

Show more...
1 year ago
20 minutes 41 seconds

شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
مثنوی زیبای «لیلی و مجنون» با عنوان «شب‌های لیلی» اثر نظامی گنجوی است که با هم‌آوایی (مهتاب حاجی‌محمدی، ژاله افشار، سیروس ملکی و احسان شادمان و هدایت ساجدی نیا) خوانده می‌شود.