شاهنامهی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه
Esmaeil Ghader Panah (Farshid Rabbani)
28 episodes
3 days ago
خوانش کتاب تاریخ اسطورهای ایران زمین، شاهنامهی فردوسی، با صدای گرم، گیرا و حماسی شادروان اسماعیل قادرپناه
این خوانش بر اساس شاهنامهی فردوسی نسخهی چاپ مسکو ضبط شده است و طبیعتاً با نسخههای معتبر دیگر همانند نسخهی دکتر جلال خالقی مطلق، دارای مغایرتهایی چه در واژه گزینی، ترتیب ابیات و وجود یا عدم وجود برخی ابیات است.
توجه شود، با احترام به سایر لهجههای فارسی، این خوانش بر اساس لهجهی فارسی معیار ایران (تهرانی) تهیه شده است
با سپاس از سایت یاسین مدیا برای در اختیار گذاشتن این فایلها
All content for شاهنامهی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه is the property of Esmaeil Ghader Panah (Farshid Rabbani) and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
خوانش کتاب تاریخ اسطورهای ایران زمین، شاهنامهی فردوسی، با صدای گرم، گیرا و حماسی شادروان اسماعیل قادرپناه
این خوانش بر اساس شاهنامهی فردوسی نسخهی چاپ مسکو ضبط شده است و طبیعتاً با نسخههای معتبر دیگر همانند نسخهی دکتر جلال خالقی مطلق، دارای مغایرتهایی چه در واژه گزینی، ترتیب ابیات و وجود یا عدم وجود برخی ابیات است.
توجه شود، با احترام به سایر لهجههای فارسی، این خوانش بر اساس لهجهی فارسی معیار ایران (تهرانی) تهیه شده است
با سپاس از سایت یاسین مدیا برای در اختیار گذاشتن این فایلها
شاهنامهی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه
7 minutes 56 seconds
3 years ago
بخش ۲۱ - جمشید (بخش ۲ - کشته شدن مرداس)
يكى مرد بود اندر آن روزگار/ز دشت سواران نيزه گذار
گرانمايه هم شاه و هم نيک مرد/ز ترس جهاندار با باد سرد
كه مرداس نام گرانمايه بود/به داد و دهش برترين پايه بود
مر او را ز دوشيدنى چارپاى/ز هر يک هزار آمدندى بجاى
همان گاو دوشا به فرمانبرى/همان تازى اسب گزيده مرى
بز و ميش بد شيرور همچنين/به دوشيزگان داده بد پاک دين
به شير آن كسى را كه بودى نياز/بدان خواسته دست بردى فراز
پسر بد مر اين پاک دل را يكى/كش از مهر بهره نبود اندكى
جهانجوى را نام ضحاک بود/دلير و سبكسار و ناپاک بود
كجا بيوراسپش همىخواندند/چنين نام بر پهلوى راندند
كجا بيور از پهلوانى شمار/بود بر زبان درى ده هزار
ز اسپان تازى به زرين ستام/ورا بود بيور كه بردند نام
شب و روز بودى دو بهره به زين/ز روى بزرگى نه از روى كين
چنان بد كه ابليس روزى پگاه/بيامد به سان يكى نيک خواه
دل مهتر از راه نيكى ببرد/جوان گوش گفتار او را سپرد
بدو گفت پيمانت خواهم نخست/پس آنگه سخن برگشايم درست
جوان نيکدل گشت فرمانش كرد/چنان چون بفرمود سوگند خورد
كه راز تو با كس نگويم ز بن/ز تو بشنوم هر چه گویى سخن
بدو گفت جز تو كسى كدخداى/چه بايد همى با تو اندر سراى
چه بايد پدر كش پسر چون تو بود/يكى پندت از من ببايد شنود
زمانه بر اين خواجهی سالخورد/همى دير ماند تو اندر نورد
بگير اين سر مايهور جاه او/تو را زيبد اندر جهان گاه او
بر اين گفتهی من چو دارى وفا/جهاندار باشى يكى پادشا
چو ضحاک بشنيد انديشه كرد/ز خون پدر شد دلش پر ز درد
به ابليس گفت اين سزاوار نيست/دگر گوى كاين از در كار نيست
بدو گفت گر بگذرى زين سخن/بتابى ز سوگند و پيمان من
بماند به گردنت سوگند و بند/شوى خوار و ماند پدرت ارجمند
سر مرد تازى به دام آوريد/چنان شد كه فرمان او برگزيد
بپرسيد كاين چاره با من بگوى/نتابم ز راى تو من هيچ روى
بدو گفت من چاره سازم تو را/به خورشيد سر بر فرازم تو را
مر آن پادشا را در اندر سراى/يكى بوستان بود بس دلگشاى
گرانمايه شبگير بر خاستى/ز بهر پرستش بياراستى
سر و تن بشستى نهفته به باغ/پرستنده با او ببردى چراغ
بياورد وارونه ابليس بند/يكى ژرف چاهى به ره بر بكند
پس ابليس وارونه آن ژرف چاه/به خاشاک پوشيد و بسترد راه
سر تازيان مهتر نامجوى/شب آمد سوى باغ بنهاد روى
به چاه اندر افتاد و بشكست پست/شد آن نيکدل مرد يزدان پرست
به هر نيک و بد شاه آزاد مرد/به فرزند بر نازده باد سرد
همى پروريدش به ناز و به رنج/بدو بود شاد و بدو داد گنج
چنان بدگهر شوخ فرزند او/بگشت از ره داد و پيوند او
به خون پدر گشت همداستان/ز دانا شنيدم من اين داستان
كه فرزند بد گر شود نرّه شير/به خون پدر هم نباشد دلير
مگر در نهانش سخن ديگرست/پژوهنده را راز با مادرست
فرومايه ضحاک بيدادگر/بدين چاره بگرفت جاى پدر
به سر بر نهاد افسر تازيان/بر ايشان ببخشيد سود و زيان
چو ابليس پيوسته ديد آن سخن/يكى بند بد را نو افگند بن
بدو گفت گر سوى من تافتى/ز گيتى همه كام دل يافتى
اگر همچنين نيز پيمان كنى/نپيچى ز گفتار و فرمان كنى
جهان سر به سر پادشاهى تو راست/دد و مردم و مرغ و ماهى تو راست
چو اين كرده شد ساز ديگر گرفت/يكى چاره كرد از شگفتى شگفت
شاهنامهی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه
خوانش کتاب تاریخ اسطورهای ایران زمین، شاهنامهی فردوسی، با صدای گرم، گیرا و حماسی شادروان اسماعیل قادرپناه
این خوانش بر اساس شاهنامهی فردوسی نسخهی چاپ مسکو ضبط شده است و طبیعتاً با نسخههای معتبر دیگر همانند نسخهی دکتر جلال خالقی مطلق، دارای مغایرتهایی چه در واژه گزینی، ترتیب ابیات و وجود یا عدم وجود برخی ابیات است.
توجه شود، با احترام به سایر لهجههای فارسی، این خوانش بر اساس لهجهی فارسی معیار ایران (تهرانی) تهیه شده است
با سپاس از سایت یاسین مدیا برای در اختیار گذاشتن این فایلها