All content for آوای کتابک is the property of پایگاه ترویج خواندن کتابک and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
آوای کتابک، بخشی از فعالیتهای پایگاه ترویج خواندن کتابک است که کار خود را به مناسبت دوازدهامین سالگرد راهاندازی این نهاد آغاز کرده است.
دیزی پوسوم روی یک درخت چنار، که برگهایی به اندازهی توپ فوتبال و شاخههای کلفتتر از تنهی فیل داره، زندگی میکنه. دیزی خیلی تنبله؛ تموم روز از دمش آویزون میشه و میخوابه.ادامه داستان در کتابک:داستان گلهای میناhttps://ketabak.org/n296l
در الفباورزی کاکاکلاغه همراه ماست، کار او قارقارک است. در شهر کلاغها هر کلاغی که به بچهکلاغها چیزی یاد میدهد به او میگویند قارقارک. قرار است به همراه کاکاکلاغه ترانه و داستانک بخوانیم. کار ما در الفباورزی گفتن و شنیدن است.معرفی الفباورزی با کاکاکلاغه آموزش حروف الفبای فارسی به کودکانhttp://amoozak.org/vr9c3
در الفباورزی کاکاکلاغه همراه ماست، کار او قارقارک است. در شهر کلاغها هر کلاغی که به بچهکلاغها چیزی یاد میدهد به او میگویند قارقارک. قرار است به همراه کاکاکلاغه ترانه و داستانک بخوانیم. کار ما در الفباورزی گفتن و شنیدن است.معرفی الفباورزی با کاکاکلاغه آموزش حروف الفبای فارسی به کودکانhttp://amoozak.org/vr9c3
فلیکر- کرم شبتاب- دور و بر درخت سرو پرواز میکرد. رشتههای بلند خزهی اسپانیایی به سمت زمین آویزون بود. یک خونهی چوبی قدیمی در اون نزدیکی بود.ادامه داستان در کتابک:داستان موسیقی آشناhttps://ketabak.org/de0dr
هر بهار در پارک پاندا یک نمایشگاه برگزار میشد. بستنیفروشها بستنیهای توتفرنگی، شکلات، و وانیل رو با قاشقهای مخصوص توی قیف بستنی میگذاشتن. ادامه داستان در کتابک:بادکنک صورتیhttps://ketabak.org/bh4vr
در الفباورزی کاکاکلاغه همراه ماست، کار او قارقارک است. در شهر کلاغها هر کلاغی که به بچهکلاغها چیزی یاد میدهد به او میگویند قارقارک. قرار است به همراه کاکاکلاغه ترانه و داستانک بخوانیم. کار ما در الفباورزی گفتن و شنیدن است.معرفی الفباورزی با کاکاکلاغه آموزش حروف الفبای فارسی به کودکانhttp://amoozak.org/vr9c3
سیبیلک نام یک گربه است. سیبیلک آواها و صداها را خیلی دوست دارد و هر بار که آوایی میشنود میگوید: این آوا از کیست؟ سیبیلک دوست دارد همهی صداها را بشناسد.https://ketabak.org/zy5sh
لولوپی آفریدهای از گردونک لولوپا است. گردونک لولوپا در کهکشان ما است. این گردونک هر روز با تابش آفتاب، گرد میشود، نزدیک نیمروز سهگوشه و شام که شد چهارگوشه میشود. لولوپا گردونک عدد، شمار و اندازه است.شمارورزی لولوپی میکوشد، اندیشهورزی ریاضی را در سادهترین شکل به کودکان خردسال بیاموزد. زیستن در فضا یا درک از جهتها، زیستن با عدد یا درک چندیها، زیستن با اندازهها یا شکلها و طبقهبندی منطقی، آغازی برای آزمودن و اندیشهورز شدن در ریاضی است.معرفی کتاب در آموزک:معرفی شمارورزی لولوپی + ۱ خرید کتاب در سایت هدهد:لینک خرید کتاب شمارورزی لولوپی + ۱
سیبیلک نام یک گربه است. سیبیلک آواها و صداها را خیلی دوست دارد و هر بار که آوایی میشنود میگوید: این آوا از کیست؟ سیبیلک دوست دارد همهی صداها را بشناسد.https://ketabak.org/zy5sh
کواک! کواک! کواک! مامان اردک و دو تا بچهاش توی آبگیر شنا میکردن. مامان به بچهاش گفت: «عسل، باید به من نزدیکتر باشی. چرا اینقدر دور رفتهای؟»داستان از مادرت دور نشوhttps://ketabak.org/e95j4
لولوپی آفریدهای از گردونک لولوپا است. گردونک لولوپا در کهکشان ما است. این گردونک هر روز با تابش آفتاب، گرد میشود، نزدیک نیمروز سهگوشه و شام که شد چهارگوشه میشود. لولوپا گردونک عدد، شمار و اندازه است.شمارورزی لولوپی میکوشد، اندیشهورزی ریاضی را در سادهترین شکل به کودکان خردسال بیاموزد. زیستن در فضا یا درک از جهتها، زیستن با عدد یا درک چندیها، زیستن با اندازهها یا شکلها و طبقهبندی منطقی، آغازی برای آزمودن و اندیشهورز شدن در ریاضی است.معرفی کتاب در آموزک:معرفی شمارورزی لولوپی + ۱ خرید کتاب در سایت هدهد:لینک خرید کتاب شمارورزی لولوپی + ۱
لولوپی آفریدهای از گردونک لولوپا است. گردونک لولوپا در کهکشان ما است. این گردونک هر روز با تابش آفتاب، گرد میشود، نزدیک نیمروز سهگوشه و شام که شد چهارگوشه میشود. لولوپا گردونک عدد، شمار و اندازه است.شمارورزی لولوپی میکوشد، اندیشهورزی ریاضی را در سادهترین شکل به کودکان خردسال بیاموزد. زیستن در فضا یا درک از جهتها، زیستن با عدد یا درک چندیها، زیستن با اندازهها یا شکلها و طبقهبندی منطقی، آغازی برای آزمودن و اندیشهورز شدن در ریاضی است.معرفی کتاب در آموزک:معرفی شمارورزی لولوپی + ۱ خرید کتاب در سایت هدهد:لینک خرید کتاب شمارورزی لولوپی + ۱
سه تا پرنده روی یک شاخهی زردرنگ نشستن و جیرجیر و جیکجیک کردن و پرهاشون رو نوک زدن و تمیز کردن. اندرو توی لونهاش دراز کشید و لول خورد و وول خورد: «یک بالش تازه لازم دارم. این بالش دیگه کهنه و ناصاف شده.» خمیازه کشید و کشوقوس رفت: «من هم دیگه باید بلند شم. با این سروصدا و جیکجیک پرندهها نمیتونم بخوابم.»ادامه داستان در کتابک:بالش پرhttps://ketabak.org/vh1sq
یکی از اون روزهای خوابآور تابستون بود. آفتاب، داغ بود؛ رودخونه کمآب بود و انگار هیچکس دوست نداشت کاری بکنه. اما خانم هیپو اینطوری نبود. به نظر اون، چهار فرزندش باید هر روز کارهای روزانهشون رو – هر چی که باشه – انجام بدن. برای همین صداشون زد: «بچهها، وقت کاره.»ادامه داستان در کتابک:وقت کاره، نه بازیhttps://ketabak.org/qz94u
لولوپی آفریدهای از گردونک لولوپا است. گردونک لولوپا در کهکشان ما است. این گردونک هر روز با تابش آفتاب، گرد میشود، نزدیک نیمروز سهگوشه و شام که شد چهارگوشه میشود. لولوپا گردونک عدد، شمار و اندازه است.شمارورزی لولوپی میکوشد، اندیشهورزی ریاضی را در سادهترین شکل به کودکان خردسال بیاموزد. زیستن در فضا یا درک از جهتها، زیستن با عدد یا درک چندیها، زیستن با اندازهها یا شکلها و طبقهبندی منطقی، آغازی برای آزمودن و اندیشهورز شدن در ریاضی است.معرفی کتاب در آموزک:معرفی شمارورزی لولوپی + ۱ خرید کتاب در سایت هدهد:لینک خرید کتاب شمارورزی لولوپی + ۱
پروانهای پروازکنان از کنار رومپر سنجاب، که ایستاده بود و یک هستهی کاج رو توی دستش گرفته بود و دندون میزد، گذشت. پروانهی بسیار قشنگ و رنگارنگی بود. رومپر هسته رو انداخت و به دنبال پروانه دوید.ادامه داستان در کتابک:پسرک نون قندیhttps://ketabak.org/3609f
سیبیلک نام یک گربه است. سیبیلک آواها و صداها را خیلی دوست دارد و هر بار که آوایی میشنود میگوید: این آوا از کیست؟ سیبیلک دوست دارد همهی صداها را بشناسد.https://ketabak.org/zy5sh
هانی خرسه به کنار رودخونه رفت و گلهای زیبا و رنگهای گوناگون صخرهها و زمین، توجهاش رو جلب کرد. حواسش نبود که پاهای بزرگش رو کجا میگذاره و پاش گرفت به ریشهی یک درخت سپیدار و با صورت و شکم، افتاد توی خاکها.ادامه داستان در کتابکداستان خاکهای رنگیhttps://ketabak.org/2475u
سیبیلک نام یک گربه است. سیبیلک آواها و صداها را خیلی دوست دارد و هر بار که آوایی میشنود میگوید: این آوا از کیست؟ سیبیلک دوست دارد همهی صداها را بشناسد.https://ketabak.org/zy5sh
برگهای پاییزی از درختان کنده میشدن و روی زمین میافتادن. ایگی عنکبوت و دوستانش موقع برگریزان رو خیلی دوست داشتن. ایگی به دوستانش بیگی، میگی و جیگی گفت: «بیاین بازی کنیم. من چشم میگذارم و میشمرم، شماها برین قایم بشین.»ادامه داستان در کتابک:برگهای پاییزیhttps://ketabak.org/436dc