
به انحناهای تنت
به تند شدن نفسهات.
به بوسیدن گردنت ، چهارانگشت پایین تر از لاله گوش.
به دستهایم که گم شوند بین زوایای پنهان تنت فکر نمی کنم.
به غرق شدن لای گیسوان نمدارت ،
به بوسیدن کتف برهنه ات ،
به نوازش کردن پوست نرم گندمیت ،
به آغوشت ،
به نی لبک مهره های کمرت ،)
به نوشیدنت فکر نمی کنم. به لبهات ،
لبهای نازک خشکت
به چشمهات ، وقتی مستند و بوسه می خواهند
. به پیچ و خم نفسگیر تنت ، جاده ای که مرا به بهشت می رساند.
به تو ، به تن تو فکر نمی کنم.
ندارمت ، نشسته ام اینجا ، آوازهای نبودنت را گوش می کنم از هزار حنجره سرطانی لال. و به مردی فکر می کنم که داری به او ، به تن او فکر می کنی .....
خوانش :بابک دلیوند
متن : حمید سلیمی
#دلبرـوـسیبش