
دختر این قسمت قصه ما، در نوجوانی با سایهی سنگین فلج بلز روبهرو شد؛ بیماریای که چهرهاش را تغییر داد و میتوانست آیندهاش را در همان آغاز، خاموش کند. اما او اجازه نداد نقص، سرنوشتش را رقم بزند. با ارادهای که کمتر در همسالانش دیده میشد، راهی سختترین مسیرها شد.
او کار مددکاری اجتماعی روشروع کرد ، رفت در دل اجتماع. دل به دل مردم سپردن، و بودن در میان جامعهای که حتی گاهی اورا قضاوت میکردن.
اما غزاله فقط به همین بسنده نکرد. او خوب میدانست که آیندهی کودکان خط قرمزی است که باید پاسداری شود. به همین دلیل پا در عرصهی آموزش تراپی جنسی (Sex Therapy) گذاشت تا از کودکانی که هیچ سلاحی جز معصومیت ندارند، در برابر آسیب و تجاوز محافظت کند.
این دختر، ناتوانی را به زانو درآورد، مرزها را شکست و حتی در دنیای مدلینگ هم قد برافراشت؛ جایی که حضورش خودش یک اعتراض بود به نگاههای محدودکننده.
غزالهی قصهی ما، کسی نیست که در یک جا بایستد؛ او هر بار در مسیری تازه، مرزهای نانوشته را میشکند و ثابت میکند که محدودیتها فقط بهانهای برای پرواز بالاترند.