اتاق به اتاق با شما "هم آن" می شیم ...
سقراط براتون از فلسفه می گه، دارچین از دلنوشته هاش می خونه و ولادیمیر غمگین شعر ...
ماتیلدا پشت میز کتابخونه منتظرتونه تا هر بار یکی دو کتاب تحفه ی راهتون کنه و خسته که شدید حامد ضیافت موسیقی به پا می کنه و دیمیتر، الهه ی مادر دستتون رو می گیره تا روی تخت تداعی آزاد دراز بکشید و هرآنچه روی شونه هاتون سنگینی می کنه رو زمین بذارید و از اتاقش بیاید بیرون.
به هم آنی خوش آمدید....
اتاق به اتاق با شما "هم آن" می شیم ...
سقراط براتون از فلسفه می گه، دارچین از دلنوشته هاش می خونه و ولادیمیر غمگین شعر ...
ماتیلدا پشت میز کتابخونه منتظرتونه تا هر بار یکی دو کتاب تحفه ی راهتون کنه و خسته که شدید حامد ضیافت موسیقی به پا می کنه و دیمیتر، الهه ی مادر دستتون رو می گیره تا روی تخت تداعی آزاد دراز بکشید و هرآنچه روی شونه هاتون سنگینی می کنه رو زمین بذارید و از اتاقش بیاید بیرون.
به هم آنی خوش آمدید....

همه ی ما در این وطن بیداریم ... نه! ... همه ی ما در این وطن بی خوابیم ... کابوس می بینیم ... کابوس ...