"زیستن در حاشیهی زمان، شنیدن آنچه ناگفته ماند – رادیو تاسیان" / به قلم امیرعلی مهاجری
"زیستن در حاشیهی زمان، شنیدن آنچه ناگفته ماند – رادیو تاسیان" / به قلم امیرعلی مهاجری

ویلی در سکوت ساحل مهآلود، میان خاطرات جولیا سرگردان بود. دریا آرام بود، اما چیزی درونش میجوشید؛ تصویری محو در میان مه، قایقی که آرام نزدیک میشد. آیا این بار جولیا برگشته بود یا فقط خیالی دیگر در ذهن خستهی ویلی؟
یک روز، در میان مه غلیظ، قایقی کوچک از دور ظاهر میشود. درون آن، زنی با چهرهای آشنا نشسته است؛ آیا جولیا بازگشته یا این تنها گذشته است؟
ویلی با امید و تردید به قایق نزدیک میشود، اما گویی نیرویی نامرئی او را از رسیدن بازمیدارد. زن نگاهی پر از دلتنگی به او میاندازد، دستش را در آب فرو میبرد، و آرام در میان مه محو میشود. ویلی بیحرکت به نقطهای خیره میماند که...
قایقی در مه