دوست دارین قصه بشنوین؟ داستانهای زیر گنبد کبود؟ وقتی یکی بود و یکی نبود؟ قصههایی از جنس روزگاران مختلف و ساخته و پرداخته ذهن آدمها؛ آدمهایی که در جستوجوی دنیایی بهتر، خود را به رویاها میسپردند و به سراسر جهان سر میکشیدند. هم برای سرگرمی و هم کمی دور شدن از دنیای واقعی و نزدیکی به سرزمین رویا و خیال. بسیاری از واقعیتهای امروز جهان هم از رویاهای آدمی شروع شده ؛ پا گذاشتن به کرات دیگر، همان کاری که شازده کوچولو کرد. رفتن به زیر دریاها، کاری که ژول ورن کرد، سبز کردن جهان، با سرانگشت کودک سبز انگشتی، دوستی با حیوانات، مثل دوستی کبوتر و مورچه، همدل شدن با پریان دریایی، مثل ساراهای دشت مغان، بیرون آوردن آدم از دل چوب، مثل پینوکیو....و خیلی داستانهای دیگر. و همه اینها برای اینکه رویای زندگی بهتری داشته باشیم. تا زمانی هم که رویا داشته باشیم، همه چیز ممکن است. پس منتظر قصههای ما باشید.
All content for یکی بود یکی نبود - Yeki Bood Yeki Nabood is the property of Iran International and is served directly from their servers
with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
دوست دارین قصه بشنوین؟ داستانهای زیر گنبد کبود؟ وقتی یکی بود و یکی نبود؟ قصههایی از جنس روزگاران مختلف و ساخته و پرداخته ذهن آدمها؛ آدمهایی که در جستوجوی دنیایی بهتر، خود را به رویاها میسپردند و به سراسر جهان سر میکشیدند. هم برای سرگرمی و هم کمی دور شدن از دنیای واقعی و نزدیکی به سرزمین رویا و خیال. بسیاری از واقعیتهای امروز جهان هم از رویاهای آدمی شروع شده ؛ پا گذاشتن به کرات دیگر، همان کاری که شازده کوچولو کرد. رفتن به زیر دریاها، کاری که ژول ورن کرد، سبز کردن جهان، با سرانگشت کودک سبز انگشتی، دوستی با حیوانات، مثل دوستی کبوتر و مورچه، همدل شدن با پریان دریایی، مثل ساراهای دشت مغان، بیرون آوردن آدم از دل چوب، مثل پینوکیو....و خیلی داستانهای دیگر. و همه اینها برای اینکه رویای زندگی بهتری داشته باشیم. تا زمانی هم که رویا داشته باشیم، همه چیز ممکن است. پس منتظر قصههای ما باشید.
مردی شیپورزن بود، آقای شیپورچی تو میدون مشق، شیپور ایست خبر دار می زد اما شبا توی خونه اش واسه اهل خونه آهنگ حال دار می زد. چرا؟ چونکه زنش بی بی خانم حامله بود. آقا شیپورزنه آرزو می کرد که زنش پسر بزاد، پسری کاکل زری. اما از بخت بدش پسره بی کاکل شد. سر نگو آینه بگو، بعدش چطور شد؟ داستان را دنبال كنيد.
یکی بود یکی نبود - Yeki Bood Yeki Nabood
دوست دارین قصه بشنوین؟ داستانهای زیر گنبد کبود؟ وقتی یکی بود و یکی نبود؟ قصههایی از جنس روزگاران مختلف و ساخته و پرداخته ذهن آدمها؛ آدمهایی که در جستوجوی دنیایی بهتر، خود را به رویاها میسپردند و به سراسر جهان سر میکشیدند. هم برای سرگرمی و هم کمی دور شدن از دنیای واقعی و نزدیکی به سرزمین رویا و خیال. بسیاری از واقعیتهای امروز جهان هم از رویاهای آدمی شروع شده ؛ پا گذاشتن به کرات دیگر، همان کاری که شازده کوچولو کرد. رفتن به زیر دریاها، کاری که ژول ورن کرد، سبز کردن جهان، با سرانگشت کودک سبز انگشتی، دوستی با حیوانات، مثل دوستی کبوتر و مورچه، همدل شدن با پریان دریایی، مثل ساراهای دشت مغان، بیرون آوردن آدم از دل چوب، مثل پینوکیو....و خیلی داستانهای دیگر. و همه اینها برای اینکه رویای زندگی بهتری داشته باشیم. تا زمانی هم که رویا داشته باشیم، همه چیز ممکن است. پس منتظر قصههای ما باشید.