Home
Categories
EXPLORE
True Crime
Comedy
Society & Culture
Business
News
Sports
TV & Film
About Us
Contact Us
Copyright
© 2024 PodJoint
00:00 / 00:00
Sign in

or

Don't have an account?
Sign up
Forgot password
https://is1-ssl.mzstatic.com/image/thumb/Podcasts126/v4/fa/7f/85/fa7f85a7-c4c8-b880-54d3-d95579806b28/mza_8495272578187432894.jpg/600x600bb.jpg
شاهنامه‌ی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه
Esmaeil Ghader Panah (Farshid Rabbani)
28 episodes
3 days ago
خوانش کتاب تاریخ اسطوره‌ای ایران زمین، شاهنامه‌ی فردوسی، با صدای گرم، گیرا و حماسی شادروان اسماعیل قادرپناه این خوانش بر اساس شاهنامه‌ی فردوسی نسخه‌ی چاپ مسکو ضبط شده است و طبیعتاً با نسخه‌های معتبر دیگر همانند نسخه‌ی دکتر جلال خالقی مطلق، دارای مغایرت‌هایی چه در واژه گزینی، ترتیب ابیات و وجود یا عدم وجود برخی ابیات است. توجه شود، با احترام به سایر لهجه‌های فارسی، این خوانش بر اساس لهجه‌ی فارسی معیار ایران (تهرانی) تهیه شده است با سپاس از سایت یاسین مدیا برای در اختیار گذاشتن این فایل‌ها
Show more...
Books
Arts
RSS
All content for شاهنامه‌ی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه is the property of Esmaeil Ghader Panah (Farshid Rabbani) and is served directly from their servers with no modification, redirects, or rehosting. The podcast is not affiliated with or endorsed by Podjoint in any way.
خوانش کتاب تاریخ اسطوره‌ای ایران زمین، شاهنامه‌ی فردوسی، با صدای گرم، گیرا و حماسی شادروان اسماعیل قادرپناه این خوانش بر اساس شاهنامه‌ی فردوسی نسخه‌ی چاپ مسکو ضبط شده است و طبیعتاً با نسخه‌های معتبر دیگر همانند نسخه‌ی دکتر جلال خالقی مطلق، دارای مغایرت‌هایی چه در واژه گزینی، ترتیب ابیات و وجود یا عدم وجود برخی ابیات است. توجه شود، با احترام به سایر لهجه‌های فارسی، این خوانش بر اساس لهجه‌ی فارسی معیار ایران (تهرانی) تهیه شده است با سپاس از سایت یاسین مدیا برای در اختیار گذاشتن این فایل‌ها
Show more...
Books
Arts
https://d3t3ozftmdmh3i.cloudfront.net/production/podcast_uploaded_nologo/19318473/19318473-1636661973880-61dc10fddfb7e.jpg
بخش ۲۶ - ضحاک (بخش ۳ - خواب دیدن ضحاک)
شاهنامه‌ی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه
9 minutes 26 seconds
5 months ago
بخش ۲۶ - ضحاک (بخش ۳ - خواب دیدن ضحاک)

چو از روزگارش چهل سال ماند/نگر تابه سر برش یزدان چه راند

در ایوان شاهی شبی دیر یاز/به خواباندرون بود با ارنواز

چنان دید کز کاخ شاهنشهان/سه جنگیپدید آمدی ناگهان

دو مهتر یکی کهتر اندر میان/به بالایسرو و به فرّ کیان

کمر بستن و رفتن شاهوار/به چنگاندرون گُرزهٔ گاوسار

دمان پیش ضحاک رفتی به جنگ/نهادی بهگردن برش پالهنگ

همی تاختی تا دماوند کوه/کشان و دواناز پس اندر گروه

بپیچید ضحاک بیدادگر/بدرّیدش از هولگفتی جگر

یکی بانگ بر زد به خواب اندرون/کهلرزان شد آن خانهٔ صدستون

بجَستند خورشیدرویان ز جای/از آنغلغل نامور کدخدای

چنین گفت ضحاک را ارنواز/که شاها چهبودت نگویی به راز

که خفته به آرام در خان خویش/بر اینسان بترسیدی از جان خویش

زمین هفت کشور به فرمان تو است/دد ودام و مردم به پیمان تو است

به خورشیدرویان جهاندار گفت/که چونینشگفتی بشاید نهفت

که گر از من این داستان بشنوید/شودتاندل از جان من ناامید

به شاه گرانمایه گفت ارنواز/که بر مابباید گشادنت راز

توانیم کردن مگر چاره‌ای/که بی‌چاره‌اینیست پتیاره‌ای

سپهبد گشاد آن نهان از نهفت/همه خوابیک یک بدیشان بگفت

چنین گفت با نامور ماهروی/که مگذاراین را ره چاره جوی

نگین زمانه سر تخت تو است/جهان روشناز نامور بخت تو است

تو داری جهان زیر انگشتری/دد و مردمو مرغ و دیو و پری

ز هر کشوری گِرد کن مهتران/ازاخترشناسان و افسونگران

سخن سربه‌سر موبدان را بگوی/پژوهش کنو راستی بازجوی

نگه کن که هوش تو بر دست کیست/ز مردمشمار ار ز دیو و پریست

چو دانسته شد چاره ساز آن زمان/بهخیره مترس از بد بدگمان

شه پر منش را خوش آمد سخن/که آن سروسیمین برافگند بن

جهان از شب تیره چون پرّ زاغ/همانگهسر از کوه بر زد چراغ

تو گفتی که بر گنبد لاژورد/بگستردخورشید یاقوت زرد

سپهبد به هر جا که بد موبدی/سخن دانو بیداردل بخردی

ز کشور به نزدیک خویش آورید/بگفت آنجگرخسته خوابی که دید

نهانی سخن کردشان آشکار/ز نیک و بد وگردش روزگار

که بر من زمانه کی آید بسر/که راباشد این تاج و تخت و کمر

گر این راز با من بباید گشاد/و گر سربه خواری بباید نهاد

لب موبدان خشک و رخساره تر/زبان پر زگفتار با یکدگر

که گر بودنی باز گوییم راست/به جانستپیکار و جان بی‌بهاست

و گر نشنود بودنی‌ها درست/بباید هماکنون ز جان دست شست

سه روز اندر این کار شد روزگار/سخنکس نیارست کرد آشکار

به روز چهارم برآشفت شاه/بر آنموبدان نماینده راه

که گر زنده‌تان دار باید بسود/و گربودنی‌ها بباید نمود

همه موبدان سرفگنده نگون/پر از هولدل، دیدگان پر ز خون

از آن نامداران بسیار هوش/یکی بودبینادل و تیزگوش

خردمند و بیدار و زیرک به نام/کز آنموبدان او زدی پیش گام

دلش تنگ‌تر گشت و ناباک شد/گشادهزبان پیش ضحاک شد

بدو گفت پردخته کن سر ز باد/که جزمرگ را کس ز مادر نزاد

جهاندار پیش از تو بسیار بود/که تختمهی را سزاوار بود

فراوان غم و شادمانی شمرد/برفت وجهان دیگری را سپرد

اگر بارهٔ آهنینی به پای/سپهرت بسایدنمانی به جای

کسی را بود زین سپس تخت تو/به خاکاندر آرد سر و بخت تو

کجا نام او آفریدون بود/زمین راسپهری همایون بود

هنوز آن سپهبد ز مادر نزاد/نیامد گهپرسش و سرد باد

چو او زاید از مادر پرهنر/به ساندرختی شود بارور

به مردی رسد بر کشد سر به ماه/کمرجوید و تاج و تخت و کلاه

به بالا شود چون یکی سرو برز/به گردنبرآرد ز پولاد گُرز

زند بر سرت گُرزهٔ گاوسار/بگیردت زارو ببنددت خوار

بدو گفت ضحاک ناپاک دین/چرا بنددم ازمنش چیست کین

دلاور بدو گفت گر بخردی/کسی بی‌بهانهنسازد بدی

برآید به دست تو هوش پدرش/از آن دردگردد پر از کینه سرش

یکی گاو برمایه خواهد بدن/جهانجوی رادایه خواهد بدن

تبه گردد آن هم به دست تو بر/بدینکین کِشد گُرزهٔ گاوسر

چو بشنید ضحاک بگشاد گوش/ز تخت اندرافتاد و زو رفت هوش

گرانمایه از پیش تخت بلند/بتابید رویاز نهیب گزند

چو آمد دل نامور باز جای/به تخت کیاناندر آورد پای

نشان فریدون به گرد جهان/همی باز جستآشکار و نهان

نه آرام بودش نه خواب و نه خورد/شدهروز روشن بر او لاژورد

شاهنامه‌ی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه
خوانش کتاب تاریخ اسطوره‌ای ایران زمین، شاهنامه‌ی فردوسی، با صدای گرم، گیرا و حماسی شادروان اسماعیل قادرپناه این خوانش بر اساس شاهنامه‌ی فردوسی نسخه‌ی چاپ مسکو ضبط شده است و طبیعتاً با نسخه‌های معتبر دیگر همانند نسخه‌ی دکتر جلال خالقی مطلق، دارای مغایرت‌هایی چه در واژه گزینی، ترتیب ابیات و وجود یا عدم وجود برخی ابیات است. توجه شود، با احترام به سایر لهجه‌های فارسی، این خوانش بر اساس لهجه‌ی فارسی معیار ایران (تهرانی) تهیه شده است با سپاس از سایت یاسین مدیا برای در اختیار گذاشتن این فایل‌ها